خلاصه اسطوره «دئوکالیون و طوفان زئوس» «مرتضی غیاثی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

morteza ghiasiزئوس که دیگر نمی‌توانست خشمش را بر انسانها مهار کند، و می‌خواست هر چه سریعتر تبار انسانی را از میان ببرد، آکویلو[1]، باد شمال، را که در غارش خفته بود، بیدار کرد. سپس نوتوس، باد جنوب، را به وزیدن فرمان داد. ابرهای باران زا را گردآورد و ایریس، پیغام آورش، را فراخواند تا آبِ ابرها را بر روی زمین گرد آورد.

پوسئیدون، ایزد آبها، به نوبهٔ خود در برآوردن خواست زئوس پای پیش گذاشت. او رودها را خروشاند و از آنها خواست خشمی را که در خود نهفته دارند، بی هیچ ملاحظه‌ای نمایان کنند.

بدینسان، زمین در زیر بارش بی‌امان باد و باران، همچون مشکی آب می‌گرفت. خانه‌ها یکی یکی یا در مسیر سیلاب از هم می‌پاشیدند و در هم کوفته می‌شدند یا استوار مانده، بر زیر آب فرو می‌رفتند. انسان‌ها، یا از درختان بالا می‌رفتند یا بر قله‌ها پای می‌گذاشتند و یا درون زورقهای قیر اندودشان می‌نشستند و بر روی آب بالا و پایین می‌رفتند. اما با هر میزان تقلا، باز از نجات بسی دور بودند و این دیو مرگ بود که آنها را دانه دانه به کام می‌کشید.

پس از نه روز و نه شب، از میان همهٔ باشندگان زمین، تنها یک زورق هنوز بر آب شناور مانده بود. این زورقِ باریک و کم جان، از آنِ زوج جوانی بود که دئوکالیون و پورا نام داشتند. آن دو، خدای‌ترس ترینِ مردمان بودند که در زورقشان مغمومانه نومفها[2]، ایزدان کوهستان و تمیس را، که در آن زمان ایزدبانوی نگاهدارندهٔ پیشگویی‌ها بود، نیایش می‌کردند. آن‌ها در میانهٔ نیایشهایشان ناگهان تکه‌ای از خشکی دیدند که هنوز بر زیر آب فرونرفته بود. این خشکی، قلهٔ کوه پارناسوس بود که بلندای آن چنان بود که از ابرها نیز درمیگذشت. دئوکالیون و پورا پاروزنان، زورق خود را به سوی آن خشکی درکشیدند. زئوس که انسانهای ناسپاس را به خواست خویش، از زمین محو کرده بود، حالا بر این زوجِ جوانِ خدای‌ترس دل می‌سوزاند و امید داشت تا با آنها بتواند بار دیگر تباری پاک از انسانها پدید آورد. از این رو، به ابرها، بادها و آبها دستور داد به کاشانه‌هایشان بازگردند. آسمان بار دیگر پاک و شفاف شد، جنگل‌ها دیگر بار نمودار شدند، رودها به بستر نخستینشان بازگشتند و خاک بار دیگر نمودار شد.

دئوکالیون، نشسته بر ستیغ پارناسوس، این شگفتی را تماشا می‌کرد و از سر دلتنگی اشک می‌ریخت و با همسرش سخن می‌گفت: «همسرم هیچ میدانی که ما تنها بازماندگانِ باشندگان زمینیم! بی هیچ یار و یاوری بر این قلهٔ خشک بر جای مانده‌ایم، آیا باور داری که ما را نجاتی خواهد بود؟ آیا ما خواهیم توانست در این برهوتِ گِل‌گرفته دیگر بار جان خود را به دربریم و افزون بر آن، نسل‌های تازه را پدری کنیم؟ ای کاش در توانم بود که با آب زدن بر خاک، انسانی پدید آورم!» دئوکالیون اینگونه با همسرش سخن می‌گفت و پاسخی جز آه و اندوه دریافت نمی‌کرد.

سپس، هر دو از پارناسوس پایین آمدند و به سوی پرستشگاه تمیس رفتند. در آنجا خدایان را به بزرگی نیایش کردند و از آن الهه خواستند تا نیّتِ خدایان را بر آنها آشکار کند: آیا ایزدان، آن دو را خواهند بخشید؟ تمیس با صدایی نرم و دلنشین در پاسخ آنها گفت:

«ای خاکیان میرا، از پرستشگاه من دور شوید! سرهاتان را بپوشانید، کمربند جامه‌تان را بگشایید و استخوانهای مامتان را به پشت سر دراندازید.»

 ایزدبانو، پیامش را به پایان رساند، اما زوج را دوچندان پریشان کرد. سرها را پوشاندن، جامه را گشودن چه کمکی می‌توانست کرد و افزون بر این، «استخوان‌های مامتان» چه معنایی داشت. زن و شوهر، چندی بر سر معنای پنهان کلام الهه به بحث نشستند، اما جز حدس و گمان حاصلشان نشد. تا اینکه دئوکالیون فریاد زد: «مامِ ما، آن پدر و مادری نیست که من یا تو را پدید آورده است، بلکه این زمین، این پرورندهٔ انسانها، مام واقعی ماست و الهه از ما می‌خواهد استخوانهای او را که سنگها هستند به آسمان پرتاب کنیم.»

آن دو برخاستند و امیدوار به آنچه اندیشیده بودند، سنگریزه‌ها را از زمین برداشتند و به پشت سر انداختند. شگفتا! هر سنگ که از دستان آن دو پرتاب می‌شد، چون بر زمین می‌نشست، همچون خمیری در تنِ سنگهای پیشین فرو می‌رفت و آرام آرام اندامی انسانی به خود می‌گرفت. نرم‌ترین بخش سنگها به گوشت و سخت‌ترینشان به استخوان بدل می‌شد و رگه‌های سیاه، شریان‌های پرخونِ پیکری انسانی را شکل می‌دادند. بدینسان، از دستان پورا، زنان و از دستان دئوکالیون مردانی تازه زاده می‌شدند.

 

[1] Aquilo

[2] پریان دریایی

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک    
telegram.me/chookasosiation
سایت آموزشی داستان نویسی و ویراستاری، اسطوره شناسی، تولید محتوا، داستان نویسی نوجوان و فیلمانه خانه داستان چوک
www.khanehdastan.ir 
کارگاه های رایگان داستان خوانی و کارگاه داستان در خانه داستان چوک
www.khanehdastan.ir/fiction-academy/free-meetings 
دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش صوتی داستان چوک
www.chouk.ir/ava-va-nama.html  
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان 
www.chouk.ir/honarmandan.html 
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک                                                                                               
instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html 
گزارش جلسات ادبي- تفريحي كانون فرهنگي چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh/7-jadidtarin-akhbar/12607-2016-02-18-11-32-59.html 
کارگروه ویرایش ادبی چوک
www.khanehdastan.ir/literary-editing-team 
کارگروه تولید محتوا
www.khanehdastan.ir/content-creation-team 
استودیوی خانه داستان چوک 
www.khanehdastan.ir/chouk-studio 
صفحه ویژه مهدی رضایی، نویسنده، محقق و مدرس دوره ادبیات داستانی
www.chouk.ir/safhe-vijeh-azae/50-mehdirezayi.html 
گزارش همایش روز جهانی داستان و تقدیر از استاد ر. اعتمادی
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/15501-2019-02-14-22-43-17.html  
گزارش و عكس‌های همايش«روزجهانی داستان » و تقدیر از «جمال ميرصادقی» 
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/1115-2012-01-07-06-26-37.html
گزارش همایش «روزجهانی داستان» و تقدیر از «قباد آذرآیین»
www.chouk.ir/download-mahnameh/7-jadidtarin-akhbar/12607-2016-02-18-11-32-59.html
گزارش و عکس‌های همایش «روز جهانی داستان» و مراسم تقدیر از «فریبا وفی»
www.chouk.ir/download-mahnameh/7-jadidtarin-akhbar/13838-fariba-vafi.html
گزارش همایش «روز جهانی داستان کوتاه» با تقدیر از «ژیلا تقی‌زاده»
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/14848-2018-02-12-08-31-27.html
گزارش همایش «روز جهانی ترجمه» و مراسم تقدیر از «مریوان حلبچه‌ای»
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/14501-translate-day.html
گزارش همایش «روز جهانی ترجمه» و تقدیر از «محمد جوادی»
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/15320-2018-10-12-15-57-07.html 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

خلاصه اسطوره «دئوکالیون و طوفان زئوس» «مرتضی غیاثی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692