«رمان نویسیِ راستین، سختترین کار است مگر جز این هدفی نداشته باشی که در این صورت همین سختترین کار برایت آسانترین میشود.» [1]
کتابِ «اندیشههای نو در رمان نویسی» اثر باربارا شِوپ[2] (نویسنده امریکایی) و مارگارت لاو دِنمن[3] (نویسنده امریکایی و نامزد جایزه پن فاکنر و پن همینگوی سال 1991) با ترجمه شایسته پیران توسط نشر نی منتشر شده است. کتاب سه بخش اصلی دارد. در بخش نخست، دو نویسنده به شرح نکتههایی اساسی در باب رمان نویسی مانند عناصر داستان، شخصیت، جهان، زمان، ساماندهی و بازنگری میپردازند. بخش دوم، در برگیرندهٔ گفت و گوهایی با بیست و سه تن از نویسندگان پُر آوازهٔ امریکا مثل ریچارد فُرد، پاتریشیا هنلی، آلیس مک دِرمات و غیره دربارهٔ بینش و طرز کارشان در رمان نویسی است. بخش سوم، افزودهٔ مولفان بر چاپ دوم کتاب (2009)، ویژهٔ تمرینهایی در زمینهٔ نویسندگی است و به درک بهتر و روشنتر نظریههای مطرح در دو بخش اول و دوم کمک میکند.
چه عاملی باعث خلق یک رمان میشود؟ شاید صحنهٔ رویدادهای واقعی، مثل صحنهٔ اشک ریختنِ کلفت آشپزخانه در کتاب «پروندهٔ عجیب دکتر جکیل و مستر هاید»؛ مارتین میگوید: «فکر کردم: چرا گریه میکند؟ باید از چیزی خبر داشته باشد.»
رمان میتواند با رؤیا آغاز شود. مثل رمان «ربایش کنعان» اثر شری رینولدز که با رؤیا آغاز شد. رمان میتواند کاملاً خودبه خود آغاز شود. نویسنده را شگفت زده کند، مانند کتاب «سوت گرگی» اثر لوئیس نُردن.
مهم نیست که انگیزهٔ خلق رمان چه باشد. در واقع، رمان با ایمان به چیزی آغاز میشود. غالباً پس از چند شروع ناموفق، سرانجام، اندیشهها و احساسها و مشاهدات و تصاویر و خاطرات، همگی حول محوری گرد هم میآیند، گویی جذب
آن میشوند، و آنچه نویسنده میخواهد موضوع رمانش باشد در ذهنش جرقه می زند.
«داستان کوتاه یک اثر، ولی رمان شیوهٔ زندگی است»[4]
«پتر اشتام» رمان نویس و نویسندهٔ داستانهای کوتاه معتقد است: «بگذارید یک مثال بزنم. ما اغلب داستانهای کوتاه را با موسیقی مجلسی مقایسه میکنیم. در حالی که رمان را باید حتماً با یک سمفونی فاخر مقایسه کرد. در یک داستان کوتاه شما با صداهای محدودی رو به رو هستید و میتوانید تک تک صداها را مجزا از یکدیگر بشنوید. نویسنده در داستان کوتاه این موقعیت را دارد تا تجربههای زیادی را کسب کرده و دست به آزمایشاتی بزند که در رمان برایش امکان پذیر نیست. خود من در واقع نوشتن داستان کوتاه را بر رمان ترجیح میدهم. و خب البته رمان نیز از این بابت دلپذیر است که به شما امکان میدهد که روی یک متن مشخص مدت زمانی طولانی متمرکز شوید.»
«آلیس مونرو» را از مستعدترین نویسندگان داستان کوتاه معاصر مینامند. او یک زمانی تلاش کرد رمان بنویسد ولی هیچ فایدهای نداشت. همیشه داستانی را که درقالب رمان میخواست روایت کند در وسطهای راه به هم میریخت و او هم به آن بی علاقه میشد و دیگر به نظرش به درد نمیخورد و پیگیرش هم نمیشد. الان هم به نظر خودش داستانهایی که مینویسد یک چیزی بین داستان کوتاه و رمان هستند که البته مردم به آنها می گویند داستان کوتاه، ولی داستانهایش به ندرت کوتاه هستند و درعین حال هم رمان نیستند. نمیداند آیا برای داستانهایی که حجمشان بین داستان کوتاه و رمان است، کلمه خاصی وجود دارد یا نه. او در مورد سؤال «چه شد که داستان کوتاه نوشتید؟» پاسخ داد: «سالهای متمادی فکر میکردم که داستان کوتاه نوشتن فقط نوعی تمرین نویسندگی به حساب میآید. آن سالها گمان میبردم داستان کوتاه نوشتن بسیار آسانتر از رمان نوشتن است تا اینکه یک رمان نوشتم و پس از آن متوجه
شدم داستان کوتاه نوشتن کاری بسیار دشوار است و من میتوانم از عهده هر دوی اینها برآیم. البته بستگی زیادی به موضوعهای انتخابیام هم دارد. به نظرم حرفهایم را میتوانم در یک داستان کوتاه هم خلاصه کنم.»
هفت توصیه «لی اسمیت» در مورد رمان نویسی:
1 ) روزنامهای محلی را یک هفته بخوان. خبر ماجراهایی را که جنبهٔ انسانی دارند از روزنامه ببر و به هر یک همچون موضوعی برای نوشتن رمان نگاه کن.
2 ) در سمساریها و حراجیها به دنبال اشیایی بگرد که ممکن است در زندگی گذشته یا حال شخصیتهایت از آنها استفاده شده باشد.
3 ) فهرستی تهیه کن از ماجراهایی که داستان آنها را در کودکی شنیدهای. یکی از آنها را با صدای راوی آن بنویس. اگر راوی دیگری هم بوده و ماجرا را یکسره طوری دیگری نقل کرده، روایت او را هم بنویس و به امکان بروز تنشهای ناشی از وجود تفاوت بین آنها توجه کن.
4 ) فرض کن شخصیت رمانت برخی از وقایع دوران کودکی خود را فراموش کرده است. ببین که به یادآوردن یکی از آنها
چطور ممکن است. داستانی را که دربارهٔ زندگی او نقل میکنی تحت تأثیر قرار دهد.
5 ) صحنهای بنویس که نشان دهد شخصیت در جهانی زندگی میکند که گویی به آن تعلق ندارد.
6 ) کارهایی را در نظر بگیر که می دانی ممکن است شخصیتهایت در روز خاصی از زندگی خود انجام دهند. صحنه یا اولین فصل را به اتفاقی کاملاً متفاوت در آن روز اختصاص بده.
7 ) آخرین جملههای رمانت را بر کاغذی بنویس و آن را به دیوار سنجاق کن تا بدانی مقصدت کجاست. ناچار نیستی که این آخرین سطور را واقعاً در پایان داستانت بیاوری.
نویسنده در این کتاب مینویسد که این کتاب راهنماست برای نوشتنِ رمانی که خیال داری بنویسی؛ اما خودآموز داستان نویسی نیست. با خواندنِ این کتاب خواهی دید که رمان نویسی هیچ دستوری ندارد. هر رمانی نیازها و محدودیتها و امکانات خاص خود را دارد، باید با آن زندگی کرد و وقت صرفش کرد تا فهمید چگونه میتواند بر صفحهٔ کاغذ جان بگیرد. ■
[1] جان گاردنر
[2]: Shoup Barbara
[3]: Margaret Love Denman
[4]: تونی کبد بامبارا
-------------------------------------------------------------------------------------------------
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک |
telegram.me/chookasosiation |
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک |
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html |
دانلود فصلنامه پژوهشی شعر چوک |
www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html |
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک |
www.chouk.ir/download-mahnameh.html |
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک |
www.chouk.ir/ava-va-nama.html |
سایت آموزشی داستان نویسی و ویراستاری خانه داستان چوک |
www.khanehdastan.ir |
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك |
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html |
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان |
www.chouk.ir/honarmandan.html |
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک |
instagram.com/kanonefarhangiechook |
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر |
www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html |