شناسنامه فیلم:نام: آندری روبلوف (Andrei Rublev)/ کارگردان: آندری تارکوفسکی
بازیگران: آناتولی سولونیتسین، نیکولای گرینکو، نیکولای بورلیایف، یوری نیکولین، محصول: سال 1966، زمان: 205 دقیقه
آندری تارکوفسکی به شدت بر این باور بود که فیلم تاریخی باید پیوندی ژرف و ناگسستنی- نه سطحی- با زمان حال داشته باشد. اگر فیلم فقط روایتگر یک ابژه باشد و سلسلهای از حوادث و تصاویر تاریخی را با دکور و تدوین خوش آب و رنگ و وزین با روایتی منظم و منسجم جلوی چشم مخاطب ردیف کند اما برداشتی مهیج و حیرت آور از آن نتوان داشت و هیچ نقطه اتصالی با جهان امروز مشاهده گر در آن نتوان دید تماشای فیلم به خودی خود بی فایده و باطل خواهد بود. پس میتوان اینگونه اذعان داشت که سینما از منظر تارکوفسکی نمیتواند و نباید یک رسانهای صرفاً جهت سرگرمی و مختص تودهها باشد. او چنان قدر و قیمتی برای سینما قائل است که آن را نه مختص تودهها بلکه در خدمت خواص میبیند. آن چه روی پرده سینما به نمایش در میآید باید ذهن مخاطب را درگیر کند و به پرسش وادارد. بنیانهای فکری شکل گرفته و عقاید و باورهای او را زیر و رو کند. پنجرهای باشد رو به سوی جهانی تازه، به سمت نادیدهها و ناشنیدهها. حتی باید تاریخ را تفسیر کند. ناگفتههای تاریخ را، آن چه را حاکمان و تاریخ نویسان در طول سدهها و هزارهها از روی منفعت یا مصلحت پنهان داشتهاند بیرون بکشد و با شرایط جامعه امروزی به تحلیل و مقایسه بنشیند.
این دیدگاه چالش برانگیز متعلق به بزرگمرد سینمای روس در سالهای میانی قرن بیستم و دوران حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی بود. از آثار مهم او میتوان به استاکر (1979) و سولاریس (1972) اشاره کرد. اما موضوع صحبت این گفتار فیلم «آندری روبلوف» است که بی شک از دستاوردهای با ارزش تاریخ سینمای جهان میباشد. فیلمی که همهمه و سر و صدای افراط گونه و عجیبی بر پا کرد و از جانب حکمرانان و دستگاه سانسور شوروی توقیف شد و به نمایش در نیامد یا دقایقی از آن حذف گردید که البته به علت گفتمان دو قطبی حاکم بر صحنه سیاسی جهان در سالهای پس از جنگ دوم جهانی غیر از این هم انتظار نمیرفت. تارکوفسکی عقاید اصیل و جهان شمول خود را در مورد وظیفه و مسئولیت اثر سینمایی که در سطور بالا ذکر شد در «آندری روبلوف» به درستی رعایت کرده است. فیلم یک اثر خلاق سمبلیک و سیاسی است که به رسالت خاص هنرمند در موقعیتهای خطیر و هولناک تاریخی اشاره دارد. او به واکنش انسان معمولی و انسان هنرمند در تلخترین و گزندهترین دوران تاریخ بشریت (وحشی گری، هرج و مرج و تباهی و سرکوب قرون وسطی) میپردازد. آندری روبلوف یک نقاش شهیر تمثال و شمایل در روسیه قرن پانزدهم است. او در بیشتر صحنهها تماشاگری بی کنش و متفکر است. تارکوفسکی تلاشی
برای ورود به زندگی شخصی او ندارد و فقط جهت یابی و موضع گیری هنر و اندیشه اوست که مورد توجه است. او که در مقابل ظلم و جور حاکمان زمانه و جنگاوران و یاغیان ناتوان است و دچار پارادوکسهای درونی شده و نهایتاً به واسطه هنرش راهی برای نجات مردم و جامعه و پاسخی نیز برای چراییهایش نمییابد روزه سکوتی طولانی و طاقت فرسا میگیرد و فقط نظاره میکند. «آندری روبلوف» نمایشگر طرحی غم انگیز و دردآور ولی همه جانبه از نابسامانی و فقر، ددمنشی و خونخواری جلادان تاریخ است.
در بخشهایی از فیلم اندیشه والای روبلوف و اعتمادش به انسان را در کشمکشی که با تئوفانس دارد میبینیم.
تئوفانس یک هنرمند یونانی است ولی برخلاف روبلوف به گناه اولیه انسان اعتقاد دارد و بر این باور است که بشر به دلیل ارتکاب به آن گناه و رانده شدنش از بهشت محکوم به زجر کشیدن و عذاب الهی است. روبلوف ولی مقام انسان را به مراتب بالاتر میبیند و او را تا مرتبه جانشینی پروردگار بر روی زمین میرساند. این باور قلبی و همیشگی روبلوف است اما در مقابل دنیای وحشی و مملو از خشونت فئودالی و بی رحمی و استیلای تاتارها که شهرها و آبادیها را میسوزانند، کلیساها را ویران میکنند و انسانها را به سهولت از دم تیغ می گذارانند و جلوی چشم او دخترک کر و لال را بازیچه قرار میدهند و به یغما میبرند تمام وجودش را تعارض و تناقض فرا میگیرد و راهی جز سکوت برایش نمیماند. چشم اندازهای وسیع و دشتهای باران خورده و سیل آسا در کنار صحنههای مربوط به قتل عامها و تاخت و تاز یاغیان تاتاری استعارهای است فوق العاده از همین تعارضها که روح یک هنرمند درمانده را پر میکند ولی راه به جایی نمیبرد.
شاید بتوان شخصیت آندری روبلوف را خود تارکوفسکی دانست و این که او با انتخاب و جایگزینی این شخصیت مهم تاریخی به جای خود عقایدش را ابراز داشته و بخشی از رسالتش را به انجام رسانیده است. یحتمل صاحب منصبان و حاکمان شوروی نیز همین نظر را داشتهاند که سالیان سال فیلم را توقیف کرده و اجازه اکران آن را ندادهاند!
تارکوفسکی فیلم را به شیوه سیاه و سفید ساخته تا از این طریق محنت و رنج زمانه را بیشتر و واضحتر به منصه ظهور برساند و فقط در صحنه پایانی آن جا که خواسته امیدواری و بازگشت روبلوف به وادی هنر را بازگو کند به یکباره شاهد رنگ آمیزی تصاویر هستیم. تصاویری رنگ به رنگ از هنر دست روبلوف. در سکانس پایانی فیلم وقتی روبلوف میفهمد که آن ناقوس عظیم و جادویی به وسیله دست و هنر یک انسان (بوریسکا پسر ناقوس ساز معروف) ساخته میشود و تمامی مردم دهکده از این موضوع به وجد آمده و خوشحالند، او دوباره به قدرت و جایگاه واقعی انسان، هنر و هنرمند ایمان میآورد و پس از سالها روزه سکوتش را میشکند و کورسوهای امید در وجودش جان میگیرد. ■
-----------------------------------------------------------------------------------------------
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک |
telegram.me/chookasosiation |
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک |
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html |
دانلود فصلنامه پژوهشی شعر چوک |
www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html |
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک |
www.chouk.ir/download-mahnameh.html |
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک |
www.chouk.ir/ava-va-nama.html |
سایت آموزشی داستان نویسی و ویراستاری خانه داستان چوک |
www.khanehdastan.ir |
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك |
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html |
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان |
www.chouk.ir/honarmandan.html |
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک |
instagram.com/kanonefarhangiechook |
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر |
www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html |