نوشتار پیش رو برداشتی است از سخنرانی زیگموند فروید که در مقالهای با عنوان "نویسندگی خلّاق و خیالپردازی" در سال ۱۹۵۹ که توسط اِی اف گرانت به چاپ رسیده است.
فروید معتقد بود؛ انسان در بزرگسالی هر چه هست از کودکی او ریشه میگیرد. حتا دستهای از رؤیاهای بزرگسالی ما به دوران کودکیاش بازمی گردد. وی در دوران زندگی خود نقدهایی برآثار نویسندگان بزرگی چون داستایفسکی نوشت که نشان از علاقهاش به ادبیات داشت. پرسش اصلی ذهن او و بسیاری از مخاطبان ادبیات داستانی این بود که چگونه یک نویسنده فضاهای داستانی و شخصیتهای آن را اینقدر واقعی و قابل لمس، خلق میکند؟. فضاها و شخصیتهایی که وجود بیرونی ندارند ولی نویسندهٔ خلّاق آنچنان آنها را میپردازد که قابل لمس و باورند.
او ریشهٔ خلّاقیت نویسندگان را هم، در کودکی و رؤیاهای کودکی نویسندگان دنبال کرد و سرانجام طی یک سخنرانی در سال ۱۹۰۷ به این پرسش مهم و اساسی پاسخ داد.
فروید، خیالپردازی های آشکار انسان را عامل نوشتن نویسندگان خلّاق میدانست و اعتقاد داشت که آرزوهای به بار ننشسته و واقعیات غیر قابل قبول، دوبال پرواز خیالپردازی های آشکار او هستند.
امّا خیالپردازی های آشکار دوران بزرگسالی نویسندگان از کجا ریشه میگیرد؟
فروید میگفت: «با بازگشت به دوران کودکی در مییابیم که مهمترین مشغولیت ذهنی کودک، بازی است. کودکی که در حال بازی کردن است در حقیقت مشغول خلّاقیت و آفرینش است. خلّاقیتی که در لحظه صورت میگیرد و به او لذّت میدهد. برای همین، ساعتها طی روز مشغول بازی کردن است بدون این که خسته شود. کودک در بازی کردنش بسیار جدّی است و در این حال با تمام وجود از احساساتش مایه میگذارد، در عین حالی که با تمام وجود مشغول بازی کردن است امّا بازی را با دنیای واقعی متفاوت میبیند و به همین دلیل بازیهای خیالیاش را با شرایط واقعی قابل لمس دنیای واقعی
پیوند می زند. محصول این پیوند چیزی است که بازی کودک را از دنیای واقعی صٍرف جدا میکند.»
نویسندهٔ خلّاق نیز چنین کاری را انجام میدهد!. او دنیایی از تخیّل میآفریند که برای خلق آن از احساسات و عواطفشخرج میکند و این تخیّل را با واقعیتهای دنیای بدون معنای بیرونی پیوند می زند. واقعیتهایی که اگر توسط احساسات و عواطف نویسنده دراماتیزه نشوند، الکناند و قابل پرداختن نیستند، یعنی هیچ مخاطبی به صٍرف نوشتن واقعیت محض آنها را نمیخواند چرا که عین زندگی است. امّا نویسنده با در هم آمیختن احساسات و عواطف و واقعیّات زندگی متنی دراماتیزه پدید میآورد که نامش داستان است و قابل خواندن. حتا با کمک احساسات و ذوق میتوان، واقعیات بیرونیای که ناراحت کنندهاند را بدل به داستانها و اشعاری کرد که علاوه بر خنداندن مخاطب او را به فکر وا میدارد و این تمام هنر نویسندهٔ خلّاق است.
در این میان پرسش اصلی این است که چرا انسان بزرگسال به بازی دوران کودکیاش که همان حرکتی تخیلی در ارتباط با دنیای واقعی به شکلی خلاقانه است ادامه میدهد؟
فروید در پاسخ به این پرسش عنوان کرد که "انسان، لذت جو است و هرگاه لذتی را تجربه کند دیگر از آن دست نمیکشد واگر مجبور به ترک آن شود، لذاتی مشابه را جایگزین آن میکند."
بدین صورت کوکی که بزرگ میشود ومجبور است لذت بازی کردن را رها کند به جایگزین آن یعنی خیالپردازی دست می زند با این تفاوت که بازی کودکانه آشکارا بود اما خیالپردازی های بزرگسالانه در ذهن صورت میگیرد و غیر قابل دیدن است. ضمن این که بیشتر آدمها از خیالپردازی های دوران بزرگسالی خود خجالت میکشند و از دیگران پنهانشان میکنند. باید گفت خیالپردازی را هر شخص در هر جایگاه و هر حالت روحی انجام میدهد، فقط خیالپردازیها بر اساس جنسیت و شخصیت و روحیات فرد متفاوتند اما در هر صورت خیالپردازی به دو شکل صورت میگیرد؛ یا این که آرزوهایی بزرگ و دور از توان فرد هستند که اینها باعث پیشرفت فردمی شوند و آمال و هدف وی را نشان میدهند یا آرزوهایی شهوانیاند که البته هر دوی این اشکال تغییر پذیرند یعنی همچنانکه فرد موقعیت اجتماعیش عوض میشود و شخصیتی قویتر پیدا میکند این آرزوها هم دستخوش تغییر میشوند و در نهایت رؤیا پردازیها و خیالپردازی های وی نیز عوض میشوند.
خیالپردازی هر شخص به سه منبع زمانی متصل است یعنی فرد در حال حاضر و با توجه به شرایط موجود یکی از آرزوهای خود را در حال تحقق میبیند این آرزوها معمولن از کمبودهای دوران کودکی ونوجوانی نشأت میگیرند به این ترتیب خیالپردازی از سه منبع؛ گذشته، حال و آینده شکل گرفته است.
پسر فقیری که کسی او را برای کار خواسته است در خیال بافی های خود بهترین کارگر کارخانه میشود. دختر کارفرما عاشقش میشود او که لایق ازدواج با دختر است در نهایت صاحب کارخانهای میشود که امروز برای پادویی در آن استخدام شده. این بهترین نمونه برای درک سه منبع زمانی خیالپردازی است. فروید معتقد بود تجربهای سخت و قوی در حال حاضر، خاطرهٔ تجربهای قدیمی را در نویسندهٔ خلاق
زنده میکند که از این تجربه و شرایط حال نویسنده، آرزویی شکل میگیرد که با قدرت خلاقیت و خیالپردازی وی بدل به اثری هنری و داستان یا شعری به یاد ماندنی میشود.
پس در چنین اثری میتوانیم، حال و گذشته را دریابیم. اما نویسنده میتواند آینده را به دلخواه تغییر دهد. در واقع نوشتن نویسندهٔ خلاق ادامهٔ همان بازیهای کودکانه است اما همانطور که گفته شد، خیالپرداز از بروز خیالهایش امتناع میکند. نویسندهٔ خلاق ولی با ارائهٔ دلمشغولی ها و خیالاتش باعث لذت بردن مخاطب میشود و وقتی به این نکته میاندیشیم که چگونه او توانسته این خیالات را با دراماتیزه کردن اثر، زیبا و قابل باور کند حظ ما از آن چند برابر میشود.
یکی از این روشها چیرگی بر شدت خودمحوری خیالپردازی های نویسنده است. او این کار را به نفع تکنیکهای داستانی انجام میدهد و گاهی علارغم خواستهاش، در داستان پی رنگی را میآفریند که اثر را زیبا و دراماتیزه میکند. ■
---------------------------------------------------------------------------
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک |
telegram.me/chookasosiation |
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک |
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html |
دانلود فصلنامه پژوهشی شعر چوک |
www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html |
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک |
www.chouk.ir/download-mahnameh.html |
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک |
www.chouk.ir/ava-va-nama.html |
سایت آموزشی داستان نویسی و ویراستاری خانه داستان چوک |
www.khanehdastan.ir |
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك |
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html |
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان |
www.chouk.ir/honarmandan.html |
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک |
instagram.com/kanonefarhangiechook |
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر |
www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html |