به بهانه رکورد شکنی «هزارپا»: نگاهی به سینمای کمدی ایران در سه دهه گذشته
سینمای کمدی ایران که قبل از انقلاب اسلامی به واسطهٔ برخی از فیلمفارسی های کمیک یا سری فیلمهای "صمد" ساختهٔ "پرویز صیاد" تنور گرم و پر فروشی داشت،
پس از وقوع انقلاب و با توجه به اوضاع و احوال انقلابی جامعه و بعد از آن وقوع جنگ عراق، مغفول ماند. در بحبوحهٔ جنگ و در سال 1365 همزمان با دولت آیت الله خامنهای، "داریوش مهرجویی"، کارگردان پیشروی سینمای ایران و از پرچم داران موج نو، ریسک بزرگی به خرج داده و به سراغ ژانر کمدی رفت. حاصل این اقدام جسورانه ساخت فیلم ماندگار و مهمی در سینمای ایران بود به نام " اجاره نشین ها". داستان خانهای که وارث یا وارثانش معلوم نیست و عدهای مستأجر دارد. خانه نیازمند تعمیرات اساسی است ولی بی توجهی عباس آقا سوپر گوشت (مرحوم عزت الله انتظامی)، مباشری که قصد تصاحب خانه را دارد، باعث میشود تا به رغم تلاشهای دیگر ساکنان، کار از کار بگذرد و خانه بر ساکنانش فرو بریزد. فیلم، کمدیای در سبک شاهکارهای انتهای دهه 50 و ابتدای دهه 60 میلادی "بیلی وایلدر" همچون " بعضیها داغشو دوست دارند" و " آپارتمان" است و با بازیگرانی توانمند، متنی پرکشش و جذاب که تصویری کاملاً تمثیلی از جامعه ایرانی را به تصویر میکشید، خوش
درخشید. فیلم به مذاق بینندگان هم خوش آمد و از آن استقبال خوبی شد. به جرات میتوان گفت هنوز هم اگر فیلم را به تماشا بنشینیم میتوانیم به شوخیهای درون آن بخندیم، نکات ظریف اجتماعی آن را دریابیم و نگاه کارگردان به آینده کشور را قالب ساختمانی در حال ویرانی که نیازمند تعمیرات بنیادی است، تحسین نماییم.
دوران بعد از جنگ، که کشور در دولت آقای رفسنجانی، به اصلاح در حال سازندگی بوده و در عین حال با مشکلات اقتصادی عدیدهای دست و پنجه نرم میکند، دورهٔ فیلمهای کمدی با بازی زوج اکبر عبدی و علیرضا خمسه است. فیلمهایی با موضوعات نسبتاً ساده که صرفاً مشغول سرگرم کردن مخاطب و کارآموزی در ژانر طنز و کمدی هستند. نمونه موفق این دوره فیلم "جیببرها به بهشت نمیروند" ساختهٔ "ابوالحسن داوودی" در سال 1370 است که تا حدودی در خاطره علاقه مندان به کمدی ماندگار شد. اما از مهمترین فیلمهای کمدی دورهٔ سازندگی، کمدی هوشمندانه و جسور "لیلی با من است" ساختهٔ " کمال تبریزی" در سال 1374 است. داستان صادق مشکینی (پرویز پرستویی)، فیلمبردار تلویزیون، که از جبهه و جنگ میترسد ولی برای اینکه بتواند از صندوق تلویزیون وام بگیرد تا خانه نیمهساختهاش را تکمیل کند، باید برای فیلمبرداری فیلمی مستند از اسرای عراقی به منطقه جنگی برود. صادق شبانه وصیتی تنظیم میکند و فردا صبح بههمراه آقای کمالی (محمود عزیزی) عازم منطقه میشود اما برای اینکه پایش به منطقه جنگی و خط مقدم نرسد، حوادث عجیب و غریبی را رقم میزند. کاراکترهای ترسیم شده در فیلم علاوه بر اینکه به خوبی فضای جامعه ایرانی را در آن دوران به تصویر میکشند، بلکه با ظرافت، انحراف رویکردهای کلی حاکمیت با سبک زندگی طبقهٔ متوسط را نیز نقد میکند. در عین حال این فیلم اولین گام جاه طلبانه کارگردان
در نقد تابوهای ارزشی و به ویژه دفاع مقدس است. نقدی که با توجه به استقبال مردم از فیلم، مشخصاً همدلی و رضایت بطن جامعه از مضمون آن را برجسته مینمود.
فصل اصلاحات سر میرسد. همزمان با بروز و بلوغ اکثر زمینههای هنری کشور، سینما و به ویژه ژانر کمدی هم دچار تحولاتی میگردد."محمد رضا هنرمند" در این دوران سه گانهٔ "مرد عوضی"، "مومیایی 3" و "عزیزم من کوک نیستم" را با هنرنمایی "پرویز پرستویی"، به ترتیب در سالهای 78،77 و 81 میسازد. در این بین مومیایی 3 بیش از همه مخاطب جذب کرده و موفقیتی اساسی در کارنامهٔ این کارگردان ایجاد مینماید. داستان سروان قربانی (پرویز پرستویی)، افسر وظیفهشناس، که کارش را به خوبی و با صداقت تمام انجام میدهد. او که باید هرچه زودتر کلانتری محل خدمت اش را به مالک اصلیاش تحویل دهد ولی هیچکس حاضر نیست ملکش را به کلانتری اجاره دهد. در این میان سروان قربانی در ماجرای سرقت یک مومیایی نیز گرفتار میشود و تعقیب و گریزهای کمیک و با مزهای هم رخ میدهد تا در نهایت ماجرا با پایانی قابل قبول ختم میشود. یک کمدی ساختارمند و البته متفاوت در فضایی خیالی، تا انتقادات اجتماعی و سیاسی مطرح شده در اثر باعث ایجاد سوتفاهم یا مشکلات احتمالی نگردد. هجویهای که در کمال شجاعت نیروهای انتظامی را به نقد کشیده و از آنجا که در اتمسفری متفاوت روایت میگردد، از بار فشار احتمالی ارگانهای مربوطه تا حدود زیادی فرار میکند. در همان سالها (1382)، کمال تبریزی که قبلاً شهامت ساخت فیلمی انتقادی در خصوص تابوی دفاع مقدس را از او در یاد داریم، فیلم جنجالی و بسیار متفاوت و تابوشکن " مارمولک" را با ستارهٔ بلامنازع سینمای آن دوران یعنی پرویز پرستویی میسازد. داستان رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک دزد سابقهداری است که بارها دستگیر و زندانی شده، اما در آخرین دستگیری، اتهام او سرقت مسلحانه است. رضا را به زندانی تحویل میدهند که رئیس آن مردی بسیار سختگیر و انعطافناپذیر است. رضا در حادثهای مجروح میشود و به بیمارستان خارج از زندان منتقل میشود. در آنجا لباس یک روحانی بیمار را میرباید و در لباس روحانیت موفق به فرار از بیمارستان میشود. او با مصونیتی که در لباس تازه پیدا کرده به یک شهرک مرزی میرود تا از این طریق و با گذرنامه جعلی از کشور خارج شود؛ اما با روحانیای که قرار بوده به عنوان امام جماعت به آن روستا اعزام شود اشتباه گرفته میشود و امامت جماعت مسجد روستا را برعهدهاش میگذارند. او با شیوههای خودش مردم را موعظه و راهنمایی میکند و چندین بار اعمال خلافکارانهاش به سوءتعبیر نیکوکاری قلمداد میشود. به هر حال در روستا مریدهای زیادی پیدا میکند و خود او نیز کمکم تحت تأثیر لباس و موقعیت جدید قرار گرفته و شخصیتش عوض میشود و در روستا نامش بر سر زبانها می افتد و به اعمال مثبتی روی میآورد تا اینکه آقای مجاور رئیس زندان که همه جا به دنبال او میگردد، به سراغش میآید و او را دستگیر میکند. فیلمی که با توجه به موضوع حساسیت برانگیزش به سرعت به محاق توقیف رفت، اما با این حال به واسطهٔ نسخهٔ فیلم برداری شده از یک پخش سینمایی آن در هنگام جشنواره فیلم فجر، بیش از هر کمدی دیگری در زمان خودش دیده شد و جای خود را بین مخاطبان فیلمهای کمدی باز نمود. استقبال از فیلمی همچون مارمولک فارغ از جنبههای کمیک آن که باعث خنده و سرگرمی مخاطبان میشد، پیام روشنی از همراهی تفکر مخاطبان گستردهٔ آن با نگاه فیلمساز بود. در انتهای دوران اصلاحات (1383)، داریوش مهرجویی بار دیگر کمدی خوش ساخت دیگری را به کارنامهٔ کاری خود اضافه نمود؛ "مهمان مامان". هرچند فیلم کم فروغ تر از اجاره نشین ها بود اما نمودهای برجستهای در نقد وضعیت موجود در آن نهفته بود و نمونهای از کمدی با عیار قابل قبول مضمونی محسوب میشد.
سیر مناسبی که در شیب صعودی کمدیهای با کیفیت در سینمای ایران ایجاد شده بود در دو دولت بعدی (آقای احمدی نژاد) به لحاظ کیفی متوقف شد. هر چند در این دوران شاهد تولیدات بالای سینمایی در ژانر کمدی بودیم اما جنس شوخیهای کمیک و محتوای فیلنامه های کمدی اساساً دچار تحولی شگرف گردید. سری فیلمهای"اخراجی" کار " مسعود ده نمکی" نمونه بازر فیلمهای کمیک در این دوران است. کمدیهایی که فاقد هرگونه ارزش مضمونی بوده و فقط مخاطب را برای شنیدن چند شوخی کلامی سطح پایین به سینما کشیده و ارزشهای به اصلاح متعالی را به جای آنها تحویل بیننده میدهند. این تغییر فرهنگ سینمای کمیک که همزمان با پوست اندازی در سیاستهای فرهنگی حاکمیت هم بود، منجر به نزول سطح سلیقه مردم و انتظار مخاطب از فیلم کمدی گردید. در کش و قوس حوادث بعد از انتخاب سال 88 بود که همکاری "علیرضا افخمی" و " پیمان قاسم خانی"، منجر به تولید یکی از فیلمهای پرمخاطب سینمای کمدی گردید. فیلم " سن پطرزبورگ"، داستان دو خلافکار خرده پا که از وجود گنجی با کلید عقاب دو سر که میراث تزار روسیه است، با خبر میشوند. هر دو در تلاش برای به دست آوردن گنج با اتفاقاتی روبه رو میشوند. فیلمی متفاوت با جریان روز کمدیهای آن سالها که نبوغ قاسم خانی و تنابنده، آن را به اثری شاخص در سینمای کمدی ایرانی تبدیل نمود. هرچند فیلم به لحاظ مضمونی جز روایت ظاهری، غنای نمادین یا سمبولیک نمونههای درخشان سینمای مهرجویی را نداشت. در سال 1390 "رامبد جوان" با فیلم "ورود آقایان ممنوع"، حداقلهای یک کمدی جذاب و با مضمون را به روی پرده نقرهای کشاند. داستان مدیر یک دبیرستان دخترانه خصوصی که با ورود آقایان به مدرسه خود مخالف است. اما وقتی دبیر شیمی به علت زایمان شش ماه مرخصی میگیرد، مجبور میشود تا یک دبیر جایگزین به دبیرستان بیاورد؛ ولی تلاش وی برای یافتن دبیر زن در میانه سال تحصیلی بیفایده است و وی مجبور است یک مرد را به عنوان تنها گزینه بپذیرد. هرچند این فیلم هم مملو از شوخیهای جنسی و کلامی عامیانه بود اما حداقل در حافظهٔ طنز مخاطبان، خاطرهٔ طولانی مدتی از خود به جا گذاشت. دوران اوج طنازی و پرفروش شدن کارهای "رضا عطاران" رسیده بود و حضور او، فروش میلیاردی فیلمها را تضمین مینمود. در پایان این دوران حیات سینمای کشور، همکاری " کمال تبریزی" و " پیمان قاسم خانی" منجر به ساخت فیلم " طبقه هساث" در سال 1392 گردید که خاطرهٔ طنازی قاسم خانی را این بار بدون مهران مدیری و بهروز افخمی در موضوعی متفاوت و جدید بیان میکرد. داستان آقای کمالی که مردی به ظاهر متدین است. بعد از مرگ همسرش، او را در یک قبر دو طبقه دفن میکند. سپس برای تقویت روحیه به سفر میرود اما پس از بازگشت میفهمد که فروشندهٔ قبر کلاهبردار بوده طبقهٔ دیگر را که متعلق به آقای کمالی بوده است به دیگری فروخته؛ و حالا مردی غریبه به جای او درون قبر در کنار همسرش دفن شده. بازهم کمال تبریزی و بازهم نزدیک شدن به شوخی با تابوهای جامعه سنتی و دینی ایران؛ هرچند این بار کم رمق تر و ملایمتر.
موج رشد فزایندهٔ فیلمهای کمدی بی معنا و بی مضمون در دوران دولت آقای روحانی ادامه یافت. به حدی که دیگر خاطرمان نیست سینمای کمدی با مفهوم یعنی چه؟. تمامی فیلمها مملو از شوخیهای جنسی و تکههای عامیانه شده که البته نمیتوان از آن خیلی هم خرده گرفت. چون همین فیلمها با مضامین نازل خود و تنها با اتکا به چند دیالوگ جنسی به فروشهای بالایی میرسند. همانطور که در عنوان نوشتار قید شده، فیلم کمدی، آینهٔ تمام نمای فرهنگی و سیاسی جامعه است. روزگاری مردم ایران به فیلمهای دهه هفتادی با مفاهیم و طنازیهای انتقادی می خندیدند و امروز فقط با نمود دیالوگهای روزانهشان در روی پرده سینما. انکار این موضوع که لفاظی های مطرح شده در فیلمهای میلیاردی این روزها، دیالوگهای محاورهای روزمره مخاطبین نیست، یک نسخهٔ درمانی غیر مؤثر برای سینمای بیمار کمدی ایران است. واقعیت این است که سینمای کمدی، فارغ از جهت دهیهای فرهنگی مدیران و توان تحمل نقدپذیری آنها، آبشخوری جز سلیقه و خواست عمومی جامعه نداشته و وقتی فیلمهایی با این مضمون به فروشهای میلیاردی میرسند، میتوان افول سطح سلیقهٔ بینندگان را همزمان با سیر نزولی معنایی فیلمهای کمدی ایرانی مورد انتقاد قرار داد. در این اوضاع نابسامان کیفی فیلمهای کمیک، تبدیل شدن "هزارپا" ساختهٔ "ابوالحسن داوودی" به پرفروشترین فیلم تاریخ سینما دور از انتظار نیست. فیلمی که علی رغم تمامی کمبودهای کیفی، و دور بودن از معیارهای قابل قبول سینمای کمدی، حداقل فیلمی داستان گو است که مخاطب را به راحتی میخنداند. هرچند با همان فرمول تکراری سالهای گذشته، که کم کم به ساختار و جریان اصلی سینمای کمدی ایران تبدیل میشود. تمامی داستانهای مطرح شده در فیلم بدون شروع و پایان مناسب و با منطق روایی درست، شکل گرفته و به پایان میرسد. این موضوع بیش از همه کارگردانی و تدوین شتاب زده را مشخص میکند که سازندگان را مجبور کرده برای اصلاح ساختار داستانی فیلم برخی از مهمترین تکههای کات شدهٔ فیلم را در تیتراژ اثر نمایش دهند. فیلم که ترکیبی از نسخهٔ فیلمهای موفق چند سال اخیر ایران است، ورود آقایان ممنوعی است که در بستر زمانهٔ نهنگ عنبر روایت میشود در نهایت با شمایلی مانند مومیایی 3، داستان خود را به پایان میبرد. اما واقعیت این است که فیلم، هیچ کدام از نسخههای ارجاعی خود نیست و فقط از محصول خلاقیت فیلمهای گذشته و زوج کمیک عطاران و عزتی در جهت اثری موفق در زمانهای که محتاج خنده و شادی است، بهره میبرد. با این حال بر خلاف عدهٔ کثیری از منتقدان فیلم، نمیتوان منکر خنده دار بودن فیلم شد. هرچند اینکه به چه چیزی میخندیم و چرا به سادهترین دیالوگهای عامیانه میخندیم موضوعی است که نیازمند واکاویهای بیشتر اجتماعی در عصری است که مشکلات اقتصادی و سیاسی موجود در جامعه، مخاطبین را به خندیدن صرف تشویق میکند. تجربه سینمای کشورهای دیگر در بحرانهای اقتصادی و سیاسی هم موید این موضوع است که در این شرایط بیننده بیش از همه به زمانی نیاز دارد که فارغ از خود واقعیاش، فقط به موضوعاتی ولو سطحی، بخندد. اما تاریخ ثابت کرده است، فیلمهایی که صرفاً برای خنده و سرگرمی ساخته شوند در دراز مدت جایگاهی در تاریخ سینمای کمدی ندارند و فراموش میشوند. اتفاقی که قطع به یقین برای خیلی از فیلم های ده سال اخیر ایران هم رخ میدهد. ■
---------------------------------
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک |
telegram.me/chookasosiation |
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک |
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html |
دانلود فصلنامه پژوهشی شعر چوک |
www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html |
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک |
www.chouk.ir/download-mahnameh.html |
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک |
www.chouk.ir/ava-va-nama.html |
سایت آموزشی داستان نویسی و ویراستاری خانه داستان چوک |
www.khanehdastan.ir |
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك |
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html |
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان |
www.chouk.ir/honarmandan.html |
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک |
instagram.com/kanonefarhangiechook |
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر |
www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html |