• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • آشنایی با برندگان جایزه نوبل ادبیات «یوجین گلدستون اوینیل» «گیتا بختیاری»/ اختصاصی چوک

آشنایی با برندگان جایزه نوبل ادبیات «یوجین گلدستون اوینیل» «گیتا بختیاری»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

gita bakhtiariiیوجین گلدستون اوینیل، متولدِ 16اکتبر1888، شهر نیویورک، ایالات متحدۀ آمریکا/ مرگ 27نوامبر1953، بوستون، ماساچوست، ایالات متحده

شغل:نمایشنامه‌نویس

جوایز: نوبلِ ادبیات 1936؛ جایزۀ پولیتزر 1920، 1922، 1928، 1957

بیش از هر نمایشنامه‌نویس آمریکایی، نمایشنامه آمریکایی را به «واقعیت دراماتیک» معرفی کرد که پیشگامانی چون آنتون چخوف روسی، هنریک ایبسن  نروژی1 و نمایشنامه‌نویس سوئدی اوت استریندبرگ2در آن شناخته شده بودند.

نمایشنامۀ «سفر طولانی روز به شب» (Long Day’s Journey into Night) او در فهرست بهترین نمایشنامه‌های ایالات متحده در قرن بیستم در کنار «اتوبوسی به نام هوس» تنسی ویلیامز3 و «مرگ فروشنده» آرتور میلر4 قرار دارد.

یوجین اوینیل در هتل Barrett House در برادوی، خیابان 43، میدان Longacre Square   که اکنون «میدان تایمز» شناخته می‌شود، متولد شد. او پسر بازیگر مهاجر ایرلندی جیمز اوینیل و مری الن بود. تمام دوران کودکی‌اش به‌خاطر  پدرش که بازیگر تئاتر بود در سفر سپری شد. اولین هفت سال زندگیش بیشتر در هتل‌ها و قطارهای راه‌آهن صرف شد. آغاز زندگی‌اش تا جوانی با تئاتر، انزوا، سفر و خیال‌پردازی ساخته شد.

در 1932 به خبرنگاری گفته: «هر کودکی معمولاً خانه و کاشانه‌ای ثابت و بقاعده دارد، اما من از آغاز تولدم عضو گروه سیار نمایشی بودم. فقط بازیگران و صحنه نمایش را دیده بودم و مادرم یا پشت صحنه یا در رختکن به من شیر می‌داد.»

خانه‌به‌دوشی و موقعیت ناپایدار خانواده، به‌جهتِ درد و رنج پدرش برای ترک الکل و اعتیاد مادرش به مورفین برای رهایی از دردهای سخت زایمان سوم، سبب شد که یوجین و برادرش ادموند از هفت تا سیزده‌سالگی در مدرسۀ شبانه‌روزیِ کاتولیکس به تحصیل ادامه دهند؛ جایی‌که به‌دلیلِ شرایط سختش، یوجین آرامش و تسلی خاطرش را

در کتاب‌ها یافت. سپس چهار سال باقی‌ماندۀ تحصیلش را در مدرسۀ پیش‌دانشگاهی غیرفرقه‌ای گذراند. یک سال در دانشگاه پرینستون حضور یافت، اما به‌دلایلی چون شرکت نکردن در کلاس‌ها، نقض قوانین رفتاری، شکستن پنجره،  پرتاب بطری به پنجرۀ اتاقِ پروفسور «وودرو ویلسون» (رئیس‌جمهور آتی ایالات متحده) تعلیق و در نهایت تحصیل را رها کرد.

درحالی‌که با اولین عشقش کاتلین جنگیز ازدواج کرده بود، برای جستجویِ شناخت شخصیت انسان و معنای زندگی از سال‌های ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۲ مشاغل عجیبی را تجربه کرد؛ به استخدام شرکت استخراج طلا درآمد و به هندوراس رفت، اما به‌جای طلا، تب مالاریا گرفت. به ایالات متحده برگشت و به‌عنوان دستیار مدیر یک شرکت تئاتر کار کرد. در بوئنوس‌آیرس در شرکت برق وستینگهاوس استخدام شد، اما به‌سرعت اخراج شد. جاشویی کشتی‌های قاره‌پیما را امتحان کرد، به اتحادیۀ کارگران حمل و نقل دریایی کارگران صنعتی جهان(IWW)  پیوست که  برای بهبود شرایط زندگی طبقۀ کارگر مبارزه می‌کرد، اما ماندن در این شغل به‌عنوان ملوان در خطوط آمریکایی آتلانتیک چندان طولانی نبود. پس از آن شغل‌های دیگری همچون بازیگری و خبرنگاری برای روزنامه را امتحان کرد. طی این سال‌ها از افسردگی و الکل‌زدایی رنج می‌برد و یک‌بار نیز دست به خودکشی زد، اما در نهایت در پایان سال 1912 به‌خاطر ابتلا به بیماری سل در آسایشگاه بستری شد و در همان سال به ازدواجش با کاتلین با وجود پسرش جونیور خاتمه داد.

ابتلایش به بیماری سل و اقامتش در آسایشگاه معلولان ایالت کنتیکت به ماجراجویی‌ها و تکاپوهای فیلسوفانه‌اش پایان داد و این زمان طولانی برای بهبودی سبب شد وقتش را صرف خواندن و نوشتن  کند. مجموعه نمایشنامۀ «تشنگی» را که در سال 1914 منتشر کرد، در همین دوران نوشته شد. 

پس از خروج از آسایشگاه تمام وقتش را روی نمایشنامه‌نویسی گذاشت؛ از شعر دست کشید و برای ماندگاری در نمایشنامه‌نویسی از تجربیاتش در خانه‌به‌دوشی، زندگی در دریا، معادن و زندگی مردمی که همه‌جا به آنها ستم می‌شد، بهرۀ فراوان برد.

اولین تلاش‌هایش برای ورود به صحنۀ تئاتر جذاب و خوشایند نبودند. بیشتر آنها دربارۀ افراد و اسطوره‌ها، روسپی‌ها، خلع‌سلاح، ملوانان تنها، بی عدالتی خداوند به انسان بود. نمایشنامه‌هایی جدی اما رویایی که مورد توجه جامعه آمریکایی قرار نگرفتند. در پاییز سال 1914 وارد دانشگاه هاروارد شد تا در دورۀ آموزشی «تکنیک‌های دراماتیک» پروفسور جورج بیکر5 شرکت کند اما پس از یک سال و کامل‌نکردن دوره، آموزش را رها کرد.

در دهۀ 1910 به‌طور منظم در صحنۀ ادبی روستای گرینویچ بود، جایی که با بسیاری از افراد رادیکال‌همکاری کرد، به‌ویژه جان سیلس6 «جک رید» از بنیانگذارانِ کمونیست کارگری آمریکا.

در پائیز 1916 به گروه تئاتری جوان پیوست و اولین نمایشنامه از او به‌نام Bound East for Cardiff «مرز شرق برای کاردیف» در دهکدۀ ماهیگیری آرام در Provincetown، ماساچوست، به‌نمایش درآمد. اگرچه بعد از این نمایشنامه، کارهای زیاد دیگری از این گروه روی صحنه رفت، اما اجرای نمایشنامه Beyond the Horizon  «فراتر از افق» در1920 در برادوی نیویورک، با واقع‌گرایی غم‌انگیزی که در این نمایش بود، چنان منتقدان را تحت‌تأثير قرار داد که جایزۀ پولیتزر را برایش به ارمغان آورد.

مرگ والدین و برادر بزرگ‌ترش جیمی که در 45سالگی خودکشی کرد، به فاصلۀ سه سال از یکدیگر، اگرچه ضربه‌ای به روح او بود اما مسیر موفقیت زندگی هنری‌اش را متوقف نکرد. در سال 1922 برای  Anna Christie«آنا کریستی» و در سال 1928 برای Strange Interlude و آخرین پولیتزر را برای Long Day's Journey into Night در سال 1957دریافت کرد.

البته اولین نمایش اصلی که از او در برادوی اجرا شد Emperor Jones بود که به‌طور واضح دربارۀ اشغال ایالات متحده در هائیتی صحبت کرد که موضوعش انتخابات ریاست جمهوری بود.

در 1917 با آگنس بولتون، نویسندۀ موفق داستان‌های تجاری، ملاقات کرد و در 12 آوریل 1918 برای دومین‌بار ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند به‌ نام‌های «شان» و «اونا»  بود. در  1929 این ازدواج هم به پایان رسید و به فاصلۀه یک ماه بعد از این جدایی  برای بار سوم با کارلوتا

 مونتری ازدواج کرد و به فرانسه رفت. در اوایل دهۀ 1930 به آمریکا بازگشت و در جورجیا مستقر شد، اما در سال 1937 به دانویل کالیفرنیا نقل مکان کرد و تا سال 1944 در آنجا ماند.

در اولین سال‌های زندگی‌شان، کارلوتا، زندگی اوینیل را سازماندهی کرد و او را قادر ساخت تا  وقتش را به نوشتن اختصاص دهد، اما اعتیاد کارلوتا به پتاسیم برومید7، ازدواجشان را دستخوش تلاطم کرد، اگرچه از یکدیگر طلاق نگرفتند اما از هم جدا بودند.

با پاشیده‌شدن زندگی‌اش در دهه پنجاهِ عمرش، موقعیت و توانایی‌اش از لحاظ سلامتی و خلاقیت در نویسندگی کم‌کم رو به ضعف رفت.  بیماری پارکینسون و رعشۀ دستانش قدرت قلم به‌دست‌گرفتن را از او گرفت. ازدواج دخترش «اونا» که بیش از 18 سال نداشت با چارلی چاپلین که همسن خودش بود برایش قابل‌پذیرش نبود. هرگز دخترش را نبخشید و دیگر اسمی از او هم به زبان نیاورد. پسر بزرگش «جونیور» که پژوهشگر در ادبیات یونانی بود و معتاد به الکل بود در1950 خودکشی کرد. پسر جوانش«شان» را که معتاد به هروئین بود از ارث محروم کرد، «شان» نیز مانند برادرش جونیور با پریدن از پنجره خودکشی کرد. در نهایت تمام مایملک یوجین اوینیل به دخترش «اونا چاپلین» رسید که تا هنگام بسته‌شدن چشمانش برای ابد، نام او را به زبان نیاورد.  

سال‌های آخر عمرش در سرخوردگی عمیقی گذشت. نمی‌توانست کار کند و در انتظار مرگ در اتاق 401 هتل شرایتون در بوستون نشست و هیچ‌کس جز دکترش، پرستار و همسرش را نمی‌دید. یوجین گلدستون اوینیل پس از دو سال مبارزه  با بیماری، دچار ذات‌الریه شد و در 27 نوامبر1953 در شصت‌وپنج سالگی درگذشت و در گورستان فارست هیلز بوستون به خاک سپرده شد. در مراسم تدفینش فقط همسرش، پزشکش و یک پرستار حضور داشتند. این خواست خودش بود که هیچ مراسمی برایش برگزار نشود و هیچ دعا و سرودی  بر سر مزارش خوانده نشود و کسی هم برایش سخنرانی نکند.

در واپیسن لحظه‌های زندگی‌اش دربارۀ  تولد و مرگش گفت: «می‌دانستم که در هتل متولد شدم و می‌دانستم در هتل خواهم مرد.»

این نمایشنامه‌نویسِ بدعت‌گذار در سال 1936 برندۀ جایزه نوبل ادبیات شد. اولین بار بود که نمایشنامه‌نویسی

آمریکایی برندۀ این جایزه می‌شد؛ برای «قدرت، صداقت و احساسات عمیق آثار دراماتیک که مفهوم اصلی تراژدی را در برمی‌گیرد.»

هنگام دریافت جایزۀ نوبل گفت : «خوشحالم از دریافت این عالی‌ترین نشان‌ها، چون عمیقاً احساس می‌کنم این افتخار نه از آنِ آثار من که متعلق به همۀ‌ همکارانم در آمریکاست. این جایزۀ‌ نوبل نماد آن است که تئاتر آمریکا به دوران بلوغ خود رسیده است. برای آنکه نمایشنامه‌های من، کاملاً برحسب موقعیت و شرایط، صرفاً جزء معروف‌ترین نمونه‌های آثاری قرار گرفته است که نمایشنامه‌نویسان آمریکایی پس از جنگ جهانی دوم آفریده‌اند.»

خانۀ اوینیل در لندن، مونت کریستو کلث، در سال 1971 اثری ملی‌تاریخی شد. خانه‌اش در دانویل کالیفرنیا، در نزدیکی سانفرانسیسکو، به‌عنوان سایت تاریخی ملی یوجین اوینیل در سال 1976 حفظ شد.

کالج کانکتیکت حافظ کلکسیون لوئیس‌شافر است: مجموعه‌ای از بیوگرافی یوجین اوینیل و مجموعه مقالات اصلی او در دانشگاه ییل. مرکز تئاتری به نام او در واترفورد، کانکتیکت تأسیس شد، همچنین تئاتری در شهر نیویورک وجود دارد که به نام او در خیابان 230 غربی، خیابان49 در Midtown-Manhattan واقع شده است.

یوجین اوینیل نه تنها در ایالات متحده مورد احترام و توجه بود، بلکه در خارج از کشور به‌ویژه در سوئد مورد توجه و افتخار بود. به‌دلیل تعهد و علاقه‌ای که به نمایشنامه‌نویس سوئدی استریندبرگ داشت؛ با نوشته‌های این نمایشنامه‌نویس به ترس و وحشت علاقه‌مند شد؛ او عشق، علاقه و نگاهی را که به تئاتر داشت مدیون استریندبرگ می‌دانست و گفته است: «استریندبرگ بود که به من آموخت درام نو چه جلوه‌ای می‌تواند داشته باشد و اشتیاق نوشتن برای تئاتر را در من برانگیخت»

ویژگی‌های آثارش

نمایشنامه‌های یوجین اوینیل  متأثر از زخم‌های زندگی‌اش است؛ روابط غم‌انگیز خانواده‌ا‌ش؛ مادر و پدرش که عاشقِ هم و عصبانی از یکدیگر بودند؛ برادر بزرگترش که  معتاد به الکل بود و بر اثر اعتیاد درگذشت... . اونیل گرفتار و تکه‌شده بین عشق و خشم بود. در بیش‌تر آثارش می‌توان زندگی واقعی او و افرادی که در کنارش بودند را دید.

شخصیت‌های آثارش ساکن مناطق حاشیه‌ای جامعه، درگیر رفتارهای گمراه‌کننده هستند، جایی که آنها برای حفظ آرمان‌های خود دست به مبارزه‌ای می‌زنند که جز ناامیدی چیزی ندارد. شخصیت‌پردازی در آثارش به‌قدری استادانه و هوشمندانه و با نهایت ریزبینی است که  باورپذیرند. با قلم جادوئی‌اش زبردستانه  تصویری بصری از بیرونی‌کردن احساسات و اندیشه‌های درونی و خلق‌و‌خوی شخصیت‌ها می‌کشید که در دنیای واقعی زندگی‌اش وجود داشت (نمایشنامۀ «سیر طولانی روز در شب» در واقع برگرفته از خانواده و زندگی‌اش است.)  

در آثارش توجه ویژه‌ای به فقدان روابط انسانی و بحران در هویت فردی و بی‌تعلقی دارد. به‌گونه‌ای دراماتیک و عالی بی‌تفاوتی طبقۀ توانگر جامعه را به طبقۀ فرودست و استثمارشدۀ جامعه نشان می‌دهد. نمایشنامه‌هایش تیره، بداخلاق، غم‌انگیز است اما به‌شدت عاشقانه و پر از توصیف‌های عالی از طبیعت است.

می‌خواست کشش خاصی برای مخاطبانش ایجاد کند، خواسته‌های آنها را با تحمیل تجربۀ دیگری از تئاتر برآورده کند. برای انجام این کار آزادانه از تکنیک‌های تجربی استفاده می‌کرد، اما همیشه در خدمت واقع گرایی بنیادی بود.

از همان ابتدا، به درام روحی شخصیت‌هایش بیش از دنیای فیزیکی و اجتماعی‌اش علاقه داشت و از طریق موقعیت‌های استعاری قدرتمند، حالت‌های روحی را تحریک می‌کرد.

شیوۀ نگارشش عوامانه، اما سرشار از لایه‌های جامعه‌شناختی، سیاسی، روان‌شناختی، زیباشناسی است که آنها را دراماتیک و تئاتری بیان کرده. تجربیات، نگاه نافرجامش به حقیقت خام و گاه زشت، ضربه‌های انقلابی فرهنگی در تئاتر بود. شیوۀ نگارشش اگرچه ساده بود، اما همین سادگی را از تحقیقات و ایده‌ها با بدبینی که گاه با مفاهیم عرفانی و فلسسفی درآمیخته می‌شد و با بازنویسی‌های متعدد آثارش خلق می‌کرد.

نمایشنامه‌هایش برگرفته از دنیای عوام بود برای همین در آثارش همیشه سایۀ بدبختی و تیره‌روزی بدون رسیدن به نیک‌بختی وجود دارد. او با روان‌شناختی و تجزیه و تحلیل اسطوره‌ها و افسانه‌ها، دنبال تأثیر طبیعت، فردگرایی و اتکابه‌نفس در «قهرمان‌شدن» بود.

بین 1920 و 1943، 20 نمایشنامۀ طولانی نوشت. در همۀ مکاتب، سبک‌ها و گونه‌های ادبی‌نمایشی ورود کرد تا درخشش و جایگاهی به‌عنوان پیشروترین نمایشنامه‌نویس آمریکایی را متعلق به خود کند. با استقبال و تحسین منتقدان روبه‌رو شد. سبک‌هایی چون رئالیسم، سمبولیسم و اکسپرسیونیسم، ناسیونالیسم و... در آثارش حضور دارند. او روشی منحصربه‌فرد برای تکه‌تکه‌کردن تکنیک‌ها و شکل‌های تئاتری داشت که در تمامی آنها از زندگی در دریاها، اسکله‌ها، انحطاط و فساد و خشونت حرف زده است. او  تنها یک اثر کمدی به نام  only one is well-known «تنها یک شناخته شده است» نوشته است.

یوجین در طول این زمان  روی تغییر هنر (تئاتری)، علوم و اندیشه‌های اجتماعی کار کرد. مدرنیست‌ها مانند برشت و آرتاد در تئاتر؛ جویس، والف و الیوت در داستان و شعر؛ استراوینسکی و شوئنبرگ در موسیقی؛ و پیکاسو و كاندینسکی در نقاشی با مفروضات و مفاهیم قدیم سروکار داشتند و اوینیل در مرکز این جنبش بود. تلاش او برای ازبین‌بردن تم‌ها، پلات‌ها (طرح‌ها) و کنوانسیون‌های اخلاقی تئاتر ملودرام سنتی؛ تجربیات او در زمینۀ عرفان و تم و ارتباط آنها با تئاتر سنتی و معاصران مدرن اروپایی و انتقاد او از رؤیاهای خانوادۀ آمریکایی او را سردمدار  تغییر فرهنگ تئاتری آمریکا کرد.

یوجین اوینیل در تئاتر بدعت‌گذاری بی‌همتا بود زیرا اعتقاد داشت که تئاتر باید به‌عنوان هنری جدی به‌جای تفریحی دلپذیر مورد توجه باشد. اولین نمایشگر آمریکایی بود که صحنه را به‌عنوان رسانه‌ای ادبی درنظر گرفت و باعث رشد تئاتر آمریکایی و تبدیل آن به  محیطی فرهنگی شد.

اسکار کارگیل8 و ژوزف وودکراچ9 او را بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویس آمریکایی و یکی از چند نمایشنامه‌نویس بزرگ جهان به‌شمار آوردند و برخی نیز آثار او را با آثار سوفوکل و ویلیام شکسپیر مقایسه کرده‌اند. او تئاتر را به‌عنوان انجمنی معتبر برای ارائۀ ایده‌های جدی دید و بیست سال با اجرای شاهکارهایی در برادوی باعث شکوفایی آن شد.

«یوجین اوینیل» به‌طور کلی با عنوان مخترع درام آمریکایی مدرن، تحریک فرهنگی و تغییرات هنری و فکری پر جنب و جوش شناخته می‌شود. با این حال، غرایز تئاتری او توسط سنت‌ها و عادت‌های طبقه‌ای آمریکا شکل گرفتند که از حس خود و فرهنگ ملی‌اش جدا نبودند. تئاتر مدرنیتۀ او، ارائۀ تصویری از فرهنگی بود که فرصت‌های جدیدی برای تغییر فراهم می‌کرد در حالی‌که ریشه در گذشته داشتند.

آثار یوجین اوینیل

  1. A Wife for a Life (1913)
    2. The Web (1913)
    3. Thirst (1913)
    4. Warnings (1913)
    5. Recklessness (1913)
    6. Fog (1914)
    7. Bread and Butter (1914)
    8. The Movie Man (1914)
    9. Bound East for Cardiff (1914)
    10. Abortion (1914)
    11. Servitude (1914)
    12. The Sniper (1915)
    13. The Personal Equation (1915)
    14. Before Breakfast (1916)
    15. Now I Ask You (1917)
    16. In the Zone (1917)
    17. Ile (1917)
    18. The Long Voyage Home (1917)
    19. The Moon of the Caribbees (1917)
    20. The Rope (1918)
    21. Beyond the Horizon (1918) – Winner of the Pulitzer Prize, 1920
    22. Shell Shock (1918)
    23. The Dreamy Kid (1918)
    24. Where the Cross is Made (1918)
    25. Exorcism (1919)
    26. The Straw (1919)
    27. Chris Christopherson (1919)
    28. Gold (1920)
    29. Anna Christie (1920) – Winner of the Pulitzer Prize, 1922
    30. The Emperor Jones (1920)
    31. Diff’rent (1920)
    32. The First Man (1921)
    33. The Hairy Ape (1921)
    34. The Fountain (1923)
    35. Welded (1923)
    36. All God’s Chillun Got Wings (1924)
    37. Desire Under the Elms (1924)
    38. Marco Millions (1925)
    39. The Great God Brown (1926)
    40. Lazarus Laughed (1926)
    41. Strange Interlude (1928) – Winner of the Pulitzer Prize, 1928
    42. Dynamo (1929)
    43. Mourning Becomes Electra (1931)
    44. Ah, Wilderness! (1933)
    45. Days Without End (1933)
    46. A Touch of the Poet (1935-1942)
    47. More Stately Mansions (1936-1939), Unfinished
    ———– 1937, Eugene and Carlotta move into Tao House ———–
    48. The Iceman Cometh (1939)
    49. Long Day’s Journey into Night (1941) – Winner of the Pulitzer Prize, 1957
    50. Hughie (1941)
    51. A Moon for the Misbegotten (1943)

زیرنویس‌ها:

1- هنریک یوهان ایبسن (به نروژی: Henrik Johan Ibsen)‏ ، زادهٔ ۲۰ مارس ۱۸۲۸ در شین، نروژ – درگذشتهٔ ۲۳ مه ۱۹۰۶ در اسلو، شاعر، نمایش‌نامه‌نویس و درام‌نویس نروژی است. او یکی از ستون‌های اصلی ادبیات مدرن نروژ است که تأثیر شگرفی بر نویسندگان بعد از خود گذاشته‌است. او از بزرگان و استادان هنر تئاتر در تمامی اعصار، هم‌سنگ سوفوکل و شکسپیر شمرده شده‌است.

2- یوهان آوگوست استریندبری (اوگاست استریندبری) (به سوئدی: Johan August Strindberg) () زادهٔ ۲۲ ژانویهٔ ۱۸۴۹ در استکهلم، درگذشتهٔ ۱۴ مهٔ ۱۹۱۲ در استکهلم. نویسندهٔ داستان‌کوتاه، رمان، و نمایش‌نامه‌نویس پرکار سوئدی بود که در کنار هنریک ایبسن، سورن کی‌یرکگور، و هانس کریستیان آندرسن از نویسندگان مهم و تأثیرگذارِ اسکاندیناوی به‌شمار می‌آید. استریندبری از بنیان‌گذاران تئاتر مدرن شمرده می‌شود و در وطنش به شکسپیرِ سوئد معروف بود. او استاد مسلم اکسپرسیونیسم در تئاتر است.

3- تنسی ویلیامز (Tennessee Williams) زاده ۲۶ مارس ۱۹۱۱، درگذشته ۲۵ فوریه ۱۹۸۳. نویسندۀ مشهور آمریکایی و از نویسندگان تأثیرگذارِ معاصر در ادبیات آمریکا محسوب می‌شود. نمایشنامۀ گربه روی شیروانی داغ در سال ۱۹۵۵ برنده جایزۀ پولیتزر شد.

4- آرتور اشر میلر: Arthur Asher Miller)  زادۀ ۱۷ اکتبر ۱۹۱۵، درگذشتۀ۱۰ فوریه ۲۰۰۵ نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس و مقاله‌نویس آمریکایی بود.میلر با نوشتن تعداد زیادی نمایش‌نامه برای بیشتر از شصت سال نقش برجسته‌ای در ادبیات و سینمای آمریکا داشت. معروف‌ترین اثر میلر نمایش‌نامهٔ مرگ فروشنده است که بارها در صحنه‌های مختلف اجرا شده ‌است. وی هم‌چنین به‌خاطر ازدواج کوتاه‌مدتش با مرلین مونرو شهرت دارد.

5- جورج پیرس بیکر (4 آوریل 1866 - 6 ژانویه 1935) مدرس نمایشنامه‌نویسی و خالق مجموعه تئاتر هاروارد در کتابخانه دانشگاه هاروراد، عضو آکادمی هنرو علوم امریکا.

6-جان سیلس «جک رید» زادۀ 22 اکتبر 1887، درگذشتۀ 17اکتبر1920، روزنامه‌نگار آمریکایی، شاعر و فعال سوسیالیست آمریکایی و اولین کسی که از انقلاب بلشویکی در دنیا یاد کرد. در سال 1920 از تیفوس در روسیه درگذشت و یکی از تنها سه آمریکایی بود که در دیوار نروژ کرملین دفن شده بودند.

7-در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، از این نمک بطور گسترده به‌عنوان داروی ضدتشنج و آرام‌بخش استفاده می‌شد. بیشترین استفاده آن در ایالات متحده آمریکا و تا سال ۱۹۷۵ بود. تأثیر دارویی آن به‌علت وجود یون برمید (سدیم برمید نیز به همان اندازه مؤثر) است.

8- اسکار کارگیل (Oscar Cargill) نویسندۀ اسناد، سردبیر و استاد انگلیسی، زادۀ 19 مارس 1898، لیورمورفالز، درگذشتۀ 18 آوریل 1972، مونتکلر، نیوجرسی. کارگیل نویسنده و سردبیر بسیاری از آثار علمی بود، پروفسور دانشگاه نیویورک شد و از سال 1948 تا 1966 مدیربرنامۀ تمدن آمریکایی NYU بود.

9- ژوزف وود کراچ (Joseph Wood Krutch) زادۀ 25نوامبر1893، درگذشتۀ 22مه. 1970نویسنده، منتقد و طبیعت‌گرای آمریکایی بود.

 

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

آشنایی با برندگان جایزه نوبل ادبیات «یوجین گلدستون اوینیل» «گیتا بختیاری»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692