• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • سبک زنانه در داستان «از خاک به خاکستر» نویسنده «سیمین دانشور»؛ «نفیسه موسوی» / اختصاصی چوک

سبک زنانه در داستان «از خاک به خاکستر» نویسنده «سیمین دانشور»؛ «نفیسه موسوی» / اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

nafise mosaviمساله جنسیت و زبان، ساختار و فرم روایت مسائلی هستند که در جامعه ادبی امروز، تعیین کننده نوع نوشتار در میان نویسندگان است. اما سوال اینجاست آیا زنان دارای یک گونه زبانی ویژه هستند؟ آیا زبان زنانه به معنی گونه کاربردی وجود دارد؟

زنانه نویسی نظریه‌های پویا و پیچیده یی را ابراز می‌دارد که مطابق آن زنان و مردان هر دو می‌توانند زنانه نویسی کنند و سیمای جدیدی از هویت زنان را با تمام ویژگی‌های روانی و ذهنی آنان به نمایش بگذارند.

وجود عناصر واژگانی و دستوری مذکر و مونث در یک زبان نتیجه قرارداد زبانی و مولود فرهنگ و ذهنیت یک قوم (جامعه زبانی) است. بنابراین زبان در ذات خود حامل تمایز و تبعیض جنسی نیست. امر نام گذاری در اصل، متضمن دلالت است و نه ارزش گذاری یا تمایز. (فتوحی،397:1392) داستان از «خاک به خاکستر» از مجموعه داستان انتخاب است. دانشور در این داستان مساله مهاجرت را مطرح می‌کند. داستان از زبان مردی است که خاطرات زنی به نام هلن را از زبان خویش بیان می‌کند در طول داستان نمود و حضور یک زن احساس می‌شود و حضور پررنگی دارد. سبک زنانه دارای عناصری است که مشخصه اصلی آن محسوب می‌شود وجود این المانها نشان دهنده گونه کاربردی آن، در سبک نوشتاری است. دراین نقد به به این عناصر در داستان «از خاک به خاکستر» پرداخته می‌شود.

1-محافظه کاری زبانی زنان

زبان شناسان بر آنند که زنان نسبت به رفتارهای زبانی خود و دیگران حساس‌تر از مردانند و در یک بافت رسمی، بسیار بیش از مردان به زبان معیار پای بند هستند. زیرا حساسیت ایشان نسبت به موقعیت اجتماعی‌شان سبب می‌شود که از که از الگوهای رسمی‌تر و گونه‌های معتبر زبان استفاده کنند. (همان:400)

زبان دانشور از ابتدای داستان دارای گونه‌ای از ترس و نگرانی است که خواننده را از ابتدای داستان با خود همراه می‌کند "احساس هیبت و هول کردم و خیز برداشتم تا بپرم. اما آیا پریده‌ام؟ نقطه عزیمتم گریزناپذیر می‌نمود با خودم خیال می‌کردم که ناگزیرم. (دانشور،107:1393) نویسنده از همان ابتدا یک نوع نگرانی و اضطراب را بیان می‌کند که خواننده را مجاب می‌کند تا انتها داستان را دنبال کرده و ببیند که این استیصال به چه فرجامی می‌رسد. این نوع نگرانی از نوع نگرانی زنانه است یعنی نوعی عدم قطعیت در هر پیش بینی، حالات نویسنده حالاتی درونی است که

از زبان خویش به صورت ساده‌ای احساسات زنانه را از زبان مردی بیان می‌کند.

2-کنایات سبک زنانه

زنان در گفتار روزمره خود به ویژه در موقعیت‌های زنانه، از عناصر کتابی و طعن­آمیز Ironic بیش از مردان بهره می‌برند. جمله‌های یک گفت و گوی زنانه در زبان فارسی سرشار از معانی ضمنی و کتابی است. (فتوحی،408:1392) خواننده در طول داستان «از خاک به خاکستر» به وفور با این کنایات روبرو می‌شود. گوئی که عننصر اصلی داستان همین کنایات است تا معانی ضمنی یک گفته را به مخاطب یادآورشود.

" از خاک کنده شدم وبر خاکستر نشستم" این جمله که نام داستان را به ذهن مخاطب می‌آورد به نوعی پایان داستان را هم در ابتدای داستان می‌گنجاند. نویسنده داستان خود را با کنایه ویژه‌ای آغاز می‌کند تا سرنخی به مخاطب داده و این کنایه را در مسیر داستان دنبال می‌کند. " در دل جواب خودم را دادم شما که تاریخی ندادید که حفاری داشته باشید شما که کشته و مرده تاریخید" (دانشور،108:1393) منظور کلام نویسنده در اینجا مستقیم نیست بلکه به گونه‌ای غیرمستقیم در حال نقد کردن طرف مقابل خود است به نوعی احساس برتری از داشتن تاریخی متمدن و درهمین یک جمله یادآور این می‌شود که ایرانیان در گذشته فاتحان جهان بودند. "جوان مثل یک کرم دور خودت پیله نبند. روز به روز این پیله کلفت‌تر می‌شود و هرگز پروانه نخواهی شد." (همان:116) باز با کلامی استعاری کرم ابریشم را با انسان تطبیق می‌دهد و به نوعی نافرجامی تنهایی را به خواننده معرفی می‌کند.

3- کاربرد جملات دعائی

در گفتارهای روزمره زبان فارسی وجهیت در سخن زنان بیشتر از نوع درخواست، نفرین و دعاست. ولی در زبان مردان از نوع دشنام و ناسزاست. (فتوحی،411:1392) فضایی که در داستان از خاک به خاکستر وجود دارد فضایی پر از دلتنگی و تنهایی است دلتنگی برای خانه و تنهایی و نداشتن همسری دلسوز و حتی فرزندی که زبان مرد داستان را بفهمد. بنابراین نویسنده که احساس ناتوانی را در قهرمان مرد خلق نموده از روی ناچاری به آرزو و دعا متوسل می‌شود. " کاش کسی پای درختان زرنیخ نمی‌ریخت کاش کامیونها به اشاره شهرداریها از روی قصد به درختان زرنیخ نمی‌زدند و در نمی‌رفتند" در این جمله با دو گونه ساختار زبانی مواجه هستیم

یک زبان کنایی نویسنده و دوم آرزوی او برای داشتن چیزی که از دست رفته است. " اگر اسم اعظم را می‌دانستیم ... تنها اگر همین اسم را همه‌مان می‌دانستیم " در این جمله نیز نویسنده به دنبال راه نجاتی است که از این درماندگی رهایی یابد اما راهی است غیر ممکن و نا محتمل.

4- کاربرد صفات و قید در سبک زنانه

فهرستی از واژگان در سبک زنانه فهرستی از استفاده فراوان از صفات و قیدهایی که توصیف امری را غلظت می‌بخشد و نیت بالابردن تاثیر کلام را دارد. داشنور از جمله نویسندگان بزرگی است که اغلب بلاغت را در داستان‌هایش منعکس می‌کند و صفاتی را به کار می‌برد که در دیگر آثار نویسندگان کمتر با آن مواجه هستیم. " تو واقعاً زاینده‌ای. چند هزار سال است که میوه‌ها و ریاحین را سیراب کرده‌ای و چه چیزها را که به عمرت شاهد نبوده‌ای. ای دیرینه سال نمی‌دانم بیشه کنار زاینده رود هنوز سرسبز است؟ " (دانشور،110:1393) در این جملات صفات زاینده، سیراب و دیرینه دیده می‌شود نویسنده در اغلب خطهای داستانی از صفات خاصی بهره برده تا میزان شاعرانگی متن را افزایش دهد.

5- استعارات زنانه

بررسی نظام استعاری زنان در دوره‌های مختلف نویسندگی ما را به نظام شناختی آنها رهنمون می‌شود؛ پیدایش چنین استعاراتی در زبان خاستگاه فرهنگی دارد و برآمده از ذهنیت و نگرش نویسنده نسبت به جایگاه زن و مرد در جامعه و روابط اجتماعی میان آنهاست. (فتوحی،409:1393) این استعارات در داستانهای دانشور فراوان دیده می‌شود و به زیبایی متن ساده و روان دانشور را به سمت شاعرانگی سوق می‌دهد. "حواس ما از بی کرانگی و گستردگی عظمت لذت می‌برد و آنها را از مظاهر جلال الهی می‌داند که یک زیبایی بیشتر مردانه است. جمال الهی زنانه‌تر است. تو از آن در لبخند پسر نافهمت که چهار دندان زیز بیشتر ندارد می‌بینی و یا در یک گل آبی تنها در یک جزیره نامسکون" (دانشور،114:1393) نویسنده در این جملات زیبایی زنانه را ترسیم می‌کند او با استعارات خود زیبایی زن را در کنار زیبایی هستی قرار می‌دهد. " این آسمان خراش‌ها هم از جنس بشر نیست به طبقه آخر که نگاه می‌کنی کلاه از سرت می افتدمن کلاه سرم نمی‌گذاشتم اما یک کلاه نامرئی سرم رفته بود کاش می‌شد وردی خواند و غیب شد و سر از اصفهان در آورد." (همان:109) در این قسمت از داستان با دو گونه سبکی مواجه هستیم ابتدا استعاره‌ای از نوع تشخیص که برای آسمان خراش‌ها جانی انسانی را فرض می‌کند و هم چنین گونة آروزیی جمله، که روح زخم خورده و پریشان نویسنده را به ذهن خواننده متبادر می‌کند. " روزی که در دانشگاه شیکاگو برای ایرانیان سخنرانی کردم گفتم دوستان برایتان بوی جوی مولیان آورده‌ام چرا که گمان برده‌ام که بارها و بارها با خود یا با همدگیر گفته‌اید بخارای من، وطن من. " (همان) این قسمت داستان یکی از بخش‌های مهم داستانی از خاک به خاکستر است زیرا نویسنده با استعاره بوی جوی مولیان شدت دلتنگی خود را ابراز می‌کند و فقط با این استعاره است که نویسنده قصد و نیت خود را به خوبی نشان می‌دهد.

6- اصطلاحات زنانه

زنان ترجیح می‌دهند در نوشته‌های خودشان از واژگان ویژه‌ای استفاده کنند و می‌توانند واژگان ساده را با تسلط بیشتری بیان نمایند. (فتوحی،405:1392) یک نویسنده زن با واژگان خود تجربیات زنانه، روحیه لطیف و آسیب پذیر خود، الگوی زبانی ویژه زنان و همچنین مسائل تلخ زنانگی را منعکس می‌کند. " به دلم افتاده بود که امروز اتفاقی سرنوشت ساز می افتد" اصطلاح به دل افتادن نشان دهنده عدم قطعیت و حالت تعلیق در داستان است که به نوعی سبک زنانه محسوب می‌شود.

" گفت با همین جوشهای صورتم هم از سر تو زیادم توقع داشتی مارلین مونرو زن تو بشود؟ " (دانشور، 113:1393) این خط نشان دهنده بیان شجاعت و تقابل از سمت زن به سوی مرد است؛ از سرتو هم زیاد است باز نوعی اصطلاحی عامیانه و فرمیک است که سبک زنانه متن را نشان می‌دهد. دانشور در اغلب نوشته‌های خود زن را از حالت منفعل خارج می‌کند و حالت کنش گری فعال به او می‌بخشد و زنان داستانهای او زنانی نقش آفرین، رک گو، نترس و دلربا هستند. کلام مقتدرانه زن در این داستان که همسر آمرکایی داوود قهرمان مرد داستان است، نشانگر روح مبارزه طلب، متکی به نفس و مغرور نویسنده است.

7- نتیجه

کنش گری فعال زنان در داستان که با محور خاطرات هلن در جریان است نقش مرد داستان را کمرنگ می‌کند داستان، داستان مردی است که زنی را از دست داده و با زنی دیگر که در تقابل هلن قرار دارد زندگی می‌کند؛ نویسنده با کلام زنانه، رویا و استعارات زنانه زندگی مهاجری را به تصویر می‌کشد که در خاطرات خود زندگی می‌کند و در پایان داستان نیز از زندگی کنونی خود دل کنده و به همان خاطرات خانه و کودکیش سفر می‌کند. عکس العمل های صریح از سمت مرد، که در داستان دیده می‌شود واکنش‌های مستقیم و صریحی است که روح زنانه و حساس یک زن را نشان می‌دهد که مانند یک مرد بر احساس خود غلبه نمی‌کند و با ابراز آن روح تو سری خورده زنان تاریخ را مداوا می‌کند. ■

منابع:

سبک شناسی لایه‌ای، محمود فتوحی، (1392) تهران، انتشارات سخن

سیمین دانشور، انتخاب، (1393)، تهران، انتشارات قطره

e-mail:

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692