تحلیل ساختاری رمان (بخش اول) «الهام شیروانی شاعنایتی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

elham shirvaniگرماس، جفت‌های متقابل وکنشگرهای شش‌گانه

 آلژیرداس جولیوس گرماس[1] در ۱۹۱۷ در لیتوانی[2] به دنیا آمد امّا این زبان‌شناس و نشانه‌شناس برجسته بعدها تابعیت فرانسوی اختیار کرد. گرماس در دوره دبیرستان با مطالعه آثار نیچه[3] و شوپنهاور[4] مطالعات فلسفی‌اش را آغاز کرد و در ۱۹۳۹ در رشته زبان‌شناسی از دانشگاه گرنوبل[5]، شهری در جنوب فرانسه، فارغ‌التحصیل شد.

او دکترایش را در همین رشته در ۱۹۴۹ از دانشگاه سوربن دریافت کرد. گرماس از بنیان‌گذاران و دبیرکل انجمن بین‌المللی مطالعات نشانه‌شناسی بود. سرانجام گرماس در ۱۹۹۲ در پاریس درگذشت و در لیتوانی در کنار قبر پدر و مادرش به خاک سپرده شد.

 آلژیرداس جولیس گرماس، پس از انتشار "معناشناسی ساختاری" ۱۹۶۶ و "درباره‌ی معنا"، ۱۹۷۰، به عنوان مهم‌ترین نظریه‌پرداز معناشناسی روایت شهرت دارد.

 او سال‌های طولانی عمر خود را وقف ساختن نظامی منسجم، استوار، منطقی و با برنامه در راستای تحلیل متن نمود.

 «دامنه تألیفات علمی گرماس بسیار گسترده است. او مقاله‌ها و کتاب‌هایی در زمینه نشانه‌شناسی و معناشناسی نوین به تحریر درآورده است. در ۱۹۵۶، مقاله‌ای پرتأثیر و به موقع درباره‌ی آثار سوسور نوشت که در آن از آثار دو متفکر مهم دیگر یعنی موریس مرلوپونتی [6]و استروس[7] نیز استفاده کرد. در سال 1966، ساختارگرایی، همراه رولان بارت و دیگران نشریه "زبان‌ها" را بنیان گذاشت. در ۱۹۷۶، همزمان، دو کتابش "موپاسان[8]" و "نشانه‌شناسی متن و نشانه‌شناسی علوم انسانی" منتشر شدند. گسترش نظریه‌هایش را می‌توان در فرهنگ مستدل "نظریه زبان" یافت که به ۱۹۵۹ منتشر شد. "درباره‌ی معنا دو"در ۱۹۸۳ منتشر شد که واپسین کار اوست.»(احمدی، 1380: 160)

 آلژیرداس جولیوس گرماس، یکی از پنج چهره برجسته در مکتب ساختارگرایی است. او در شناخت ساختارهای روایی، نوآوری کرده است و یکی از پنج نفری است که بعدها ژرار ژنت از او در نظریه روایت خود بهره جسته است.

 «گرماس مانند سایر ساختارگرایان، به پیروی از زبانشناسی سوسوری در جستجوی بوطیقا یا همان دستور همگانی است. او ساختار روایت را بسیار نزدیک به ساختار گرامری زبان می‌داند و داستان‌ها را با وجود تفاوت‌هایشان متأثر از یک الگو و ساختار می‌داند.» (احمدی،1380: 164)

 او، ساختار کلی را برای داستان در نظر دارد و و به دستور زبان جهانی روایت می‌پردازد.

 «آنچه برای گرماس حائز اهمیت است دستور زبان زیربنایی و سازنده‌ی روایت‌هاست نه متن‌های منفرد. علاوه بر این گرماس اعتقاد دارد که دستور روایت نیز مانند دستور زبان محدود است. تلاش برای یافتن توصیفی از دستور روایت‌ها از جمله مهم‌ترین اقدامات ساختارگرایی محسوب می‌شود.» (تولان،1383: 115)

 این ساختار کلی، علاوه بر قصّه و داستان، سایر ساختارهای روایی را نیز در بر می‌گیرد. هدف گرماس آن است که با بهره‌گیری از تحلیل معنایی ساخت جمله به دستور زبان جهانی روایت دست یابد.

 «او سه دسته از تقابل‌های دوگانه‌ای خود را جایگزین شش دسته بندی پراپ کرد. روش معناشناسی داستان گرماس با اصول متعارف روش‌شناسیک در معنا شناسی همخوان است. او معتقد است که هر داستان از تعدادی پیرفت تشکیل شده است، و هر پیرفت نیز از تعدادی الگوها که گرماس آن را "الگوی کنش" نامیده تشکیل شده است. این الگوهای کنش قابل قیاس با شخصیت‌ها در بحث پراپ هستند. همانطور که برای شناخت معنای یک جمله باید معنای واژگان و قاعده‌های دستوری و نحوی را دانست، برای شناخت معنای یک متن باید معنای پی‌رفت‌ها و قاعده‌های دستور داستان را دانست.» (ایگلتون،1390: 150)

 او از سه پی رفت اجرایی، پیمانی یا هدفمند و متمایز کننده نام می‌برد و برای هر یک، نقش‌های جداگانه‌ای در نظر می‌گیرد.

 «او از سه پی‌رفت اصلی همچون سه قاعده‌ی اصلی نام برد. این سه پی‌رفت عبارتند از: 1. اجرایی، که وابسته است به زمینه‌چینی وظایف، نقش‌ویژه‌ها، کنش‌ها و غیره 2. پیمانی یا هدف‌مند، که وضعیت داستان را به سوی یک هدف راهنمایی می‌کند، همچون اراده به انجام کاری یا سر باز زدن از آن. 3. متمایزکننده، که دگرگونی‌ها و حرکت‌ها را در بر می‌گیرد.»(احمدی،1380: 161)

 پی‌رفت اجرایی، طرح اصلی داستان را می‌سازد و ساختار روایی هر داستان متکی به آن است. امّا از دیدگاه روش‌شناسیک، پی‌رفت پیمانی یا هدف‌مند مهم‌تر از آن است، چراکه نشان می‌دهد وضعیت‌ها در خود نقطه‌ی مرکزی طرح نیستند، بلکه آنچه ما وضعیت می‌خوانیم در حکم پذیرش یا رد پیمان است.

 طرح گرماس از شش واحد که با هم مناسبات نحوی و معنایی می‌یابند تشکیل می‌شود. این شش واحد عبارتند از: 1. فرستنده‌ی پیام یا تقاضاکننده 2. گیرنده‌ی پیام 3. موضوع 4. یاری‌دهنده 5. مخالف 6. قهرمان. قهرمان گاه خود گیرنده است و گاه نیست، به هر رو، کنش‌های او با کنش‌های سایر الگوهای کنش تعیین می‌شود.

 گرماس بر موضوع، تأکید بیشتری دارد و آن را مهمترین واحد طرح می‌نامد.

 «گرماس نظریه‌ی پراپ را کامل کرد. به جای اینکه از نقش ویژه‌ی شخصیت‌ها استفاده کند، آنان را از دیدگاه الگوی کنش در سه دسته‌ی کلی جای داد که در هر یک مناسبت شخصیت با موضوع خاصی مطرح است. 1. نسبت خواست و اشتیاق 2. ارتباط شخصیت‌ها با یکدیگر 3. نسبت پیکار. به نظر او در هر صد حکایت مورد بررسی پراپ می‌توان این نسبت‌ها را یافت.»(احمدی،1380: 162)

 گرماس معتقد است داستان‌ها با همه‌ی تفاوت‌هایشان از یک گرامر تبعیت می‌کنند. گرماس همچنین به تبع سایر نشانه شناسان در مطالعات خود تقابل‌های دوگانه را بررسی می‌کند به نظر او واحدهای معنی شناسی بر اساس تقابل‌هایی مانند تاریک/روشنایی و خیر/شر استوارند.

 «گرماس یک واحد را بر اساس رابطه‌ی جانشینی آن و نیز

 بر اساس جایگاهش درون واحد همنشینی که جزئی از آن است تعریف می‌کند. گرماس همانند ساختارگرایان شخصیت را جزئی از متن و تابع کنش‌ها می‌داند. او معتقد است بنیادی‌ترین چارچوبی که ذهن انسان در قالب آن به جهان ساختار می‌بخشد و سپس مفهوم آن را درک می‌کند، تقابل است.»(تولان،1383: 112)

 گرماس، تقابل‌های دو گانه را در دو نوع جفت مخالف توضیح می‌دهد و در واقع به متضاد بودن عناصر معتقد است. در نظر او متضاد عشق، نفرت است.

 «بنابراین تقابل‌ها جنبه‌ی بنیادین دارند و به همین دلیل شناخت و درک آن‌ها بسیار اهمّیّت دارد. از سویی، تقابل سازی های ذهن انسان به زبان او، تجربه‌ی او و سرانجام روایت‌های او راه می‌یابد. از این رو، تقابل‌ها ساختار بنیادین متن را نیز تشکیل می‌دهند و به همین جهت باید تقابل‌ها را درک کرد. گرماس چنین اظهار می‌کند که انسان‌ها با ساختار بخشیدن به جهان در قالب دو نوع از جفت‌های مخالف مفهوم سازی می‌کنند: الف (نفی الف) متضاد ب (نفی ب) است. به بیان دیگر ما هر چیزی را از طریق دو جنبه‌ای که دارد درک می‌کنیم: متضاد آن (متضاد عشق، نفرت است) و نفی آن (نفی عشق به معنای فقدان عشق است). به اعتقاد وی، این ساختار بنیادی از تقابل‌های دوگانه به زبان ما و تجربه‌ی ما و روایت‌هایی که از طریق آن تجربه خویش را بیان می‌کنیم شکل می‌دهد.»(تولان،1383: 114)

 گرماس بر این باور است که ما قادریم تمایزها را درک کنیم و به خاطر قدرت درک تمایزهاست که جهان در برابر ما و در راستای مقاصد ما شکل می‌گیرد.

 «گرماس درک تقابل‌ها را زیربنای آن چیزی می‌داند که او "ساختار بنیادی دلالت" نامیده است.»(تایسن،1387: 245)

 گرماس در ارائه‌ی الگوی کنشگران به دستور زبان توجّه ویژه‌ای دارد و کنشگر را قبل از آن که اجراکننده‌ی کنش بداند بیشتر مجری عملی و دستوری می‌پندارد.

 «او با نظر به دستور زبان معتقد است همانگونه که در ساختار پایه زبان با رخداد فعل چیزی از فاعل به مفعول منتقل می‌شود، ساختار بنیادین روایت نیز بر اساس انتقال چیزی از کنشگری به کنشگر دیگر شکل می‌گیرد: پیشرفت پیرنگ (حرکت از کشمکش به گره گشایی، نزاع به آشتی، جدایی به وصال و غیره) انتقال چیزی (یک ویژگی یا یک

 شیء) از یک کنش‌گر به کنشگری دیگر را در بردارد. بنابراین ساختار بنیادی روایت با ساختار بنیادی زبان یکی است: فاعل، مفعول، فعل.» (تولان،1383: 249)

 به این ترتیب گرماس با درنظرگرفتن تقابل‌ها به عنوان چارچوب ذهن انسان و نیز الگو قراردادن دستور زبان نتیجه می‌گیرد شش نوع کنشگر وجود دارد که در قالب سه جفت متقابل سه الگوی کنش را تشکیل می‌دهند: «کنشگر اصلی و هدف خاصی که او دنبال می‌کند اولین الگوی کنش است. در این جفت متقابل کنشگر اصلی‌ای که باید کنشی را انجام دهد فاعل، و هدفی که دنبال می‌شود مفعول نامیده می‌شود.

 در الگوی کنش دوم، کنشگر اصلی (فاعل) بامخالفت و بازدارندگی حریف روبرو می‌شود و از یاری رسان کمک می‌گیرد؛ بنابراین جفت متقابل دوم شامل بازدارنده و یاری رسان است. »(برسلز،1386: 154)

 گرماس این الگوی کنش را به منظور پیش بردن و یا پس راندن فاعل به سوی مفعول تلقی می‌کند. «در سومین گروه، نیرویی است که کنشگر اصلی (فاعل) را به دنبال هدفی (مفعول) می‌فرستد و کنشگری هم هست که دریافت کننده‌ی این هدف است. به این ترتیب، این جفت نیز فرستنده و گیرنده را در برمی گیرد.»(ریمون کنان، 1387: 112)

 در روایتی ممکن است تمام این شش کنشگر حضور داشته باشند و یا ممکن است برخی از آنها محذوف باشند؛ «امّا دو جفت فاعل/ مفعول و فرستنده/گیرنده جنبه‌ی بنیادین دارند و حتّی می‌توانند روایتی را به وجود آورند که فقط دو کنشگر تلفیق شده از این دو جفت دارند.» (تایسن،1387: 251)

 گرماس معتقد است الگوی کنشی او جهان شمول است و با هر روایتی مطابقت دارد.

 نظریات گرماس شکل تعدیل یافته‌ی نظریات پراپ است که جنبه‌های کلی‌تری از روایت و ساختار داستان را عنوان می‌کنند. قوانین گرماس فرمول‌هایی جهان شمول را بیان می‌کند که بسیار کلی‌تر هستند. این فرمول‌ها از سطح داستان‌های عامیانه فراتر می‌روند و ساختار تمامی نوع ادبیّات داستانی را شامل می‌شود.

 گرماس در کتاب معناشناسی ساختاری‌اش (1331) به بازیگران هفت گانة پراپ ایراداتی وارد می‌کند و معتقد است که می‌شود آن‌ها را به شش کنشگر تقلیل داد.

 «این کنش‌گرهای ششگانه بازیگر و یا شخصیّت های داستان نیستند بلکه ساختاری‌اند که می‌توان به جای آن، شخصیّت و یا بازیگر مورد نظر را گذاشت. کنشگرهای گرماس همان گونه که پیشتر نیز ذکر کردیم عبارتند از: فاعل و مفعول (ذهن و عین)، فرستنده و گیرنده ویاری دهنده و دشمن.»(احمدی، 1380: 360)

 به اعتقاد گرماس به کمک این شش کنشگر می‌توان حوزه‌های کنشی (یعنی محدودهای که هر کنشگر در آن دست به عمل می زند و در حقیقت نقش خود را ایفا می‌کند) پراپ را استنتاج کرد بدون این که لطمه‌ای به ساختار قصّه وارد آید.

 «از نظر گرماس که کار را بر اساس زبانشناسی سوسور و یاکوبسون آغاز کرده است، دلالت با تقابلهای دوتایی شروع می‌شود. مفاهیم اولیه‌ی تفکر، درست مثل صوت‌های اولیه‌ی گفتار، به این ترتیب از هم جدا می‌شوند: چپ/راست، بالا/پایین، تاریک/روشن.»(ریمون کنان، 1387: 115)

 این مفاهیم بر اساس تقابلی که با هم دارند از هم متمایز می‌شوند و در ارتباط با یکدیگر تعریف می‌شوند. سپس گرماس یک سطح تفکر پیش زبانی را فرض می‌کند که در آن به این تقابل‌های ابتدایی، شکلی انسان گونه داده می‌شود «که به واسطه‌ی آن، تقابل‌های منطقی یا مفهومیِ ناب به مشارکینی در یک موقعیت جدلی بدل می‌شوند، موقعیتی که وقتی مجال توسعه‌ی زبانی را پیدا می‌کند به یک قصّه تبدیل می‌شود.»(ریمون کنان، 1387: 115)

 او معتقداست که اگر به این مشارکین خصلت‌های اجتماعی یا فرهنگی داده شود به نقش‌هایی درکنش های داستانی تبدیل می‌شوند. «اگر به آن‌ها ویژگی‌های فردیت بخش داده شود، کنشگر یا شخصیّت می‌شوند. امّا در هر صورت این آغاز روایت در یک تقابل معنایی به موقعیت‌ها و کنش‌هایی می‌انجامد که مشخصه‌ی اصلی‌شان همین تقابل است. کنش‌های پایه عبارت‌اند از: فصل و وصل: جدایی و وصال، مبارزه و آشتی.»(ریمون کنان، 1387: 116)

 گرماس تلاش می‌کند تا امکاناتی را که پراپ مطرح کرد به قاعده و نظام دربیاورد. همان گونه که پیشتر نیز ذکر کردیم گرماس مشارکین را به سه مجموعه جفت‌های متقابل تقسیم می‌کند که می‌توان تمامی افراد کنشگر یک قصّه را از آنها بیرون کشید.

 «فاعل و مفعول: فاعل متناظر است با قهرمان پراپ و شیر سوریو. مفعول متناظر است با شخص مورد جستجوی پراپ و خورشید سوریودهنده یا فرستنده و گیرنده. سوریو با عنوان پاداش دهنده یا به رهور نهایی از این کنشگران یاد می‌کند. ولی در مدل پراپ به روشنی مشخص نیست مددکار و حریف که به سود و یا به ضرر انتقال موفق و ارضای تمایل عمل می‌کنند. ظاهراً گرماس مقولات خود را از سوریو گرفته است. الگوی عوامل کنشی گرماس الگویی است که در آن شش عامل کنشی بنیادی برای هر کنش معرفی می‌شود و مناسبات بین این عوامل کنشی، ساختاری ژرف را برای تعیین روابط موجود در بین شخصیّت های هر روایت به دست می‌دهد. بدیهی است عوامل کنشی نقش‌هایی ساختاری هستند متمایز از شخصیت‌های روایات و هر شخصیت ممکن است نقش یک یا چند عامل کنشی را بر عهده داشته باشد.» (برسلز، 1386: 211)

 به اعتقاد گرماس روایت دارای سیر حرکت مشخصی است امّا این حرکت مکانیکی و خطی نیست و ممکن است در هر سیری با حرکت‌های دیگری روبه رو شویم.

 «از دیدگاه نشانه شناسی گرماس قصه و داستان چیزی جز زنجیره‌ای از جمله‌های مختلف نیست که با هم پیوند درونی و برونی دارند و متنی را به وجود می‌آورند. او نحو روایتی را مجموعه‌ای از قضایا (روال‌های مختلف) می‌داند که می‌توان آنها را به سه دسته تقسیم کرد: قضیه‌هایی که شرایطی را وصف می‌کنند. قضایایی که دلالت بر کنش می‌کنند. آن‌هایی که دربرگیرنده‌ی حالت‌اند. بیشتر نشانه‌شناسان و زبان شناسان ساختارگرایی که معتقدند جمله‌های به ظاهر متفاوت دارای ساختاری محدود و حتّی واحد است معتقد به دو سطح روساخت و ژرف ساخت‌اند.»(برسلز، 1386: 212)

 گرماس معتقد است روایت دارای روساخت و ژرف ساخت است. او روساخت قصه را نحوی-زمانی می‌داند. در صورتی که ژرف ساخت را مقوله‌ای جانشینی ارزیابی می‌کند.

 «گرماس، ژرف ساخت را بخش مجرد قصّه می‌داند و از این رو نتیجه می‌گیرد که اگر بتوان به شکلی این بخش را جدا کرد این به تنهایی نمی‌تواند روایت به حساب آید و نیاز به روساخت دارد. نتیجه این که داستان (یعنی روساخت و ژرف ساخت) ساختاری است که از مجموعه‌ای از دال‌های ملموس و قابل مشاهده که متنی را تشکیل می‌دهند منتج می‌شود. در

 این میان خواننده و شم داستانی او عامل مهمی در «خواندن» داستان به حساب می‌آید، زیرا داستان تنها مجموعه‌ای از جمله و یا دال نیست بلکه این خواننده است که بر دال‌های داستان اسمی می‌گذارد.»(تولان،1383: 215)

 گرماس به تقابل‌های دو گانه معتقد است. به نظر او، در مقابل شرایط متعادل، شرایط نامتعادل به وجود می‌آید. در مقابل روز، شب است.

 «تقابل‌های دوگانه در ارتباط با طرح به این شکل است: تقابل‌های زمانی (شرایط آغازین متعادل و یا غیرمتعادل در مقابل شرایط پایانی قصّه) در برابر شرایط مضمونی (برای مضمون معکوس و غیرمتعادل) راه حلی پیدا شود و دوباره تعادل می‌یابد. گرماس تمام آن کنش‌های قصّه که شرایط آغازین را پشت سر هم می‌گذارند و به سرانجام می‌رسند و مضمون معکوس را تعادل می‌بخشند جزء عناصر طرح قصّه می‌داند.»(احمدی،1380: 432)

 گرماس برخلاف پراپ که کل ساختار طرح قصه را حاصل سی و یک زنجیره می‌داند، کلّ ساختار طرح قصّه را حاصل سه توالی و یا زنجیره در نظر می‌گیرد.

 «زنجیره‌ی اجرایی: زنجیره‌هایی است که دلالت بر عمل و یا انجام مأموریتی می‌کند. این توالی همان زنجیره‌ای است که معمولاً به طور سنتی هر وقت صحبت از طرح می‌آید آن را مثال می‌زنند. زنجیره‌های میثاقی یا قراردادی: این زنجیره وظیفه‌ای را که به عهده‌ی قصّه گذاشته است (مثلاً یافتن شاهزاده خانم) به سرانجام معهود خود می‌رساند و یا میثاق معهود را به انجام نمی‌رساند. زنجیره‌های انفصالی یا انتقالی: زنجیره‌هایی که دلالت بر تغییر وضعیت و یا حالتی می‌کند و دربرگیرنده‌ی تغییر شکل‌های مختلف است.» (والاس،1386: 154)

 به عقیده‌ی گرماس سیر حرکتی بسیاری از قصّه‌ها از منفی به مثبت است. پایان بیشتر قصّه‌های عامیانه خوش است.

 «گرماس همچنین برای طرح قّصه (نقش ویژه‌ی آن) سه نقش قائل است: میثاق، آزمون و داوری به طور نمونه قهرمانی باید قلعه‌ای را فتح کند. او پیمانی می‌بندد که قلعه را فتح کند. گرفتن قلعه آزمون اوست، آزمونی که با آن میثاق قهرمان سنجیده می‌شود و چنانچه قهرمان بتواند قلعه را فتح کند فرضاً از مجازات رهایی می‌یابد. رهایی از مجازات، داوری دیگران درباره اوست.»(کالر،1385: 115) ■

 

[1] Algirdas Julien Greimas

[2] Lithuania

[3] Nietzsche

[4] Schopenhauer

[5] University Grenoble

[6] Maurice Merleau-Ponty

[7] Strauss

[8] Maupassant

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692