"داش آكل" و هدايت قرباني عقده اي ها

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

مهدي رضايي

 

 

هميشه وقتي صحبت از بهترين داستان هاي كوتاه جهان مي شود چند اسم نويسنده خارجي و داستان هايشان را برمي شريم و طبق معمول هميشه خودمان را دست كم مي گيريم و بعضي از آدم هاي عقده اي روشنفكر نما هم كه امروزه بلاي جان ادبيات ايران شده اند مي گويند: ما در ادبيات ايران اصلا رمان نداريم و اصلا داستان كوتاه نويس خوب نداريم!!!!!

جدا چقدر بايد كور وكتاب نخوان باشيم كه چنين نظري داشته باشيم. البته ريشه يابي اين مسئله دقيقا اين است كه آنهايي كه چنين نظري دارند همان دسته آدم هايي هستند كه درادبيات آنقدر ضعيف بوده اند و چنان دررسيدن به آرزوهايشان در عرصه ادبيات ناكام مانده اندكه همه را اين گونه به نيستي و نا بودي مي دانند. يكي از بهترين آثار ايراني در عرصه داستان كوتاه اين است "داش آكل" اثرهميشه جاويد صادق هدايت است. هرچند كه عده اي حتي دوست نداشته باشند كه نام هدايت بر سرزبان ها باشد. داش آكل داستاني خوش ساخت با شخصيت پردازي عالي و كشش هاي خاص خودش كه هدايت به خوبي ازپس آن برآمده.اين اثر چنان قوتي از ديد عناصر داستاني دارد كه هميشه توسط اساتيد در كارگاه ها و كلاس هاي داستان نويسي مورد بررسي قرار مي گيرد.

 

خلاصه داستان

"داش آکل" لوطی مشهور شیرازی است که خصلت‌های جوانمردانه‌اش او را محبوب مردم ضعیف و بی‌پناه شهر کرده است. اما کاکارستم که گردن‌کلفتی ناجوانمرد است و به همین سبب، بارها ضرب شست داش آکل را چشیده، به شدت از او نفرت دارد و در پی فرصتی است تا زهرش را به داش آکل بریزد و از او انتقام بگیرد.در همین حین، حاجی صمد -از مالکان شیراز- می میرد، و داش آکل را وصی خود قرار می دهد. داش آکل، با اینکه آزادی خود را از همه چیز بیشتر دوست دارد، به ناچار این وظیفه دشوار را به گردن می‌گیرد. او با دیدن مرجان، دختر چهارده ساله‌ی حاجی صمد، به وی دل می‌بازد. اما اظهار عشق به مرجان را خلاف رویه‌ی جوانمردی و عمل به وظیفه‌ی خود می‌داند. در نتیجه، این راز را در دل نگه می‌دارد. در عوض، طوطی‌ای می‌خرد، و درد‌دلش را به او می‌گوید.

از آن پس، داش آکل، قرق کردن سرِ گذر و درگیری با سایر لوطی‌ها و اوباش را ترک می‌کند و اوقات خود را صرف رسیدگی به اموال حاجی و خانواده‌ی او می‌کند.بر این منوال، هفت سال می گذرد تا این‌که برای مرجان، خواستگاری پیدا می شود. داش آکل به عنوان آخرین وظیفه‌ی خود، وسایل ازدواج مرجان را فراهم می‌کند و او را به خانه‌ی بخت می‌فرستد.همان شب، در حال نشستن داش آکل در میدانگاهی محله -در حالی که مست است- کاکارستم سر می رسد. با داش آکل یکی به دو می‌کند و در نهایت با او گلاویز می‌شود؛ و سرانجام، با قمه، زخمی‌اش م‌ کند.

فردای آن روز، وقتی پسر بزرگ حاجی صمد بر بالین داش آکل می‌آید، او طوطی‌اش را به وی می سپارد و کمی بعد، می‌میرد.عصر همان روز، مرجان قفس طوطی را جلوش گذاشته است و به آن نگاه می‌کند، که ناگهان طوطی با لحن داشی "خراشیده‌ای" می‌گوید: «مرجان... تو مرا کشتی... به که بگویم... مرجان... عشق تو... مرا کشت.»

 

داش آكل از آن دسته داستان هايي است كه مي شود چندين بار خواند. بااينكه حتي جمله جمله اش را حفظ باشيد ولي بازهم خواندن آن خالي از لطف نيست. مسعود كيميايي هم از آن دست كارگردانان خوش ذوقي بود كه سينماي اقتباس را فراموش نمي كرد و اين گونه بود كه اين فيلم را با بازي بهمن مفيد و بهروز وثوقي جلوي دوربين برد و با اين حركت مسعود کیمیایی اين داستان براي هميشه در تاريخ سينماي ايران علاوه بر تاريخ داستانويسي ماندگار شد.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692