نگاهی به شعر امروز مازندران (1) «عبدالرضا قنبری»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

مازندرانی سرود

زبان تبری در گذشته‌های دور بخش وسیعی از سرزمین‌های جنوب البرز و جنوب دریای تبرستان (کاسپین) را زیر نفوذ خود قرار داده بود. بومیان این مناطق همچون؛ تپوریان، آماردها و مازنی‌ها، بدین زبان گفتگو می‌کردند و با آن می‌نوشتند. از قرن ششم هجری، منطقه تبرستان به مازندران نامبردار شد. آنچه امروز مازندرانی خوانده می‌شود زبان تبری نیست بلکه گویش مازنی است. تردیدی نیست که آنچه به عموان زبان تبری در گذشته به کار می‌رفت برای مازنی‌های با گویش متداول امروزی قابل فهم نیست. البته واژه‌هایی از زبان گذشته (تبری) در محاورات مردم این نواحی به کار می‌رود. آنچه از ادبیات گذشته این منطقه نام برده می‌شود، در واقع همان آثار تبری است؛ اما آنچه در آثار ادبی امروزین به کار می‌رود درواقع گویش مازندرانی است.

 

قصد ما آن است که نگاهی کوتاه به شعر و آثار شاعران امروز مازندران، هرچند مختصر، بپردازیم. بر این باور هستیم که گسترده شعر مازنی، به وسعت شهرها و روستاهای به هم چسبیده این نواحی است. شعر مازنی بسیار از شعر فارسی معیار تأثیر پذیرفته است. تاریخ شعر معاصر مازندران همچون شعر فارسی مورد بررسی قرار گرفته است؛ یعنی از نیما به این سو. صاحب نظران مازندرانی سرود را به دو گروه فارسی شعر و گویشی شعر، تقسیم کرده‌اند.

فارسی شعر؛ شعری است به زبان فارسی و در قالب و مضامین مختلف که شاعرمازندرانی می‌سراید. این اشعار در مفاهیم عام و یا در حوزه فرهنگ مازنی است. گویشی شعر که به دو شکل خاص بومی (در حوزه فرهنگی مازندران) و همگانی می‌توان تقسیم کرد. اما از نظر شکل و ترکیب مازندرانی است.

آنچه در پی می‌آید معرفی شاعران امروز مازندران است. ابتدا به معرفی نیما یوشیج، آغازگر شعر نو فارسی می‌پردازیم. دفتر شعر " روجا"، مازندرانی سرود نیما را در بر دارد. تردیدی نیست که پرداختن به نام و آثار همهٔ شاعران

سرزمینی که مردمان آن در گفتگوی روزمره هم سخنشان شاعرانه است، مجالی دیگر می‌خواهد و یاری پایمردان.

علی اسفندیاری (نیما یوشیج)

علی اسفندیاری در 21 آبان ماه سال 1276 مصادف با یازده نوامبر 1897 در یکی از مناطق کوهستانی مازندران به نام "یوش"، از توابع نور مازندران دیده به جهان گشود. نیما در همان دهکده که متولد شد خواندن و نوشتن را نزد ملای ده یاد گرفت. یازده ساله بود که به تهران مهاجرت می‌کند و در خانه‌ای اجاره‌ای، مجاور مدرسهٔ دارالشفا مسکن می‌گزیند. او ابتدا به دبستان " حیات جاوید" می‌رود و پس از چندی، به مدرسه " سن لویی" فرستاده می‌شود. بعدها در مدرسه، معلم خوش رفتارش " نظام وفا"-شاعر او را به شعر گفتن تشویق کرد. نظام وفا استادی است که نیما شعر بلند " افسانه" را به او تقدیم کرد. شعر افسانه به قولی سنگ بنای شعر نو زبان فارسی است.

او نخستین شعرش را در 23 سالگی می‌سراید؛ یعنی همان مثنوی بلند"قصه رنگ پریده" که خود آن را یک اثر بچگانه معرفی کرده است. نیما در سال 1298 به استخدام وزارت مالیه در می‌آید و دو سال بعد با گرایش به مبارزهٔ مسلحانه علیه حکومت قاجار و اقدام به تهیه اسلحه می‌کند. در همین سال‌هاست که می‌خواهد به نهضت مبارزان جنگلی بپیوندد اما بعد منصرف می‌شود. نیما در دی ماه 1301 " افسانه " را می‌سراید و بخش‌هایی از آن را در مجله " قرن بیستم" به سردبیری میرزاده عشقی به چاپ می‌رساند.

در 1305 با عالیه جهانگیری (خواهر زاده جهانگیر خان صوراسرافیل) ازدواج می‌کند. در سال 1317 به عضویت در هیات تحریریه مجلهٔ " موسیقی" در می‌آید و به کار مطبوعاتی می‌پردازد. در سال 1321 فرزندش شراگیم به دنیا می‌آید که بعد از فوت نیما، با کمک برخی دوستان پدر به گردآوری و چاپ برخی ازشعرهایش اقدام کرد.

نوشته‌های نیما یوشیج به دو دسته تقسیم می‌شود؛ شعرهای نیما و بخش دیگر مقاله‌های متعدد که در زمان همکاری با مجله‌های متعدد می‌نوشت. همچنین نامه‌هایی که از نیما به یادگار مانده است. در این نامه‌ها به نقد وضع اجتماعی و تحلیل شعر زمان خود می‌پرداخته است. نیما در آخرین سفرش به مازندران به علت سرمای شدید یوش به ذات الریه مبتلا شده بود. و برای معالجه به تهران آمد. معالجات تاثیری نداشت و در تاریخ 13 دی ماه 1338 نیما یوشیج آغازگر راهی نو در


شعرفارسی برای همیشه خاموش شد. او را در تهران به خاک سپردند؛ تا این که در سال 1372 طبق وصیعت اش پیکرش را به یوش برده و در حیاط خانه محل تولدش به خاک سپردند.

چار پاره‌های نیما، متاًثراز اشعار امیر پازواری است. نکتهٔ مهمی که در سرایش نیما باید مورد توجه قرار داد، آن است که نیما در شعر مازندرانی نو آوری ندارد و بیشتر به فرهنگ شفاهی مازنی توجه داشته است.

نمونه‌ای از فارسی شعرهای نیما:

تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم

شباهنگام، در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده‌ماران
خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی‌کاهم
تو را من چشم در راهم

نمونه‌ای از گویشی شعرهای نیما:"امیر گنم دِل، حاجی اَغَم دارنُ

نیما گنم دِل، تِ موتَم دارنُ

دنی اگر هزار آدم دارنُ

دنی اگر هزار آدم دارنُ

جانِ امیر! تِ جورم جور کم دارنُ.

معنی به فارسی: امیر می‌گوید دل من از دست حاجی غم دارد. نیما می‌گوید دل من دارد.


 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك

www.chouk.ir/download-mahnameh.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

دانلود نمایش‌های رادیویی داستان چوک

www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

www.chouk.ir/honarmandan.html

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک

www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

دانلود فصلنامه‌های پژوهشی شعر چوک

www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692