رسول اکرم «ص»: «اشعراءُ امراء الکلام»
شعر رضا ترنیان بی هیچ شائبه و فارغ از هرگونه دسته بندیهای موجی، دههای... شمالی و جنوبی شعر دیروز و شعر امروز، شعر سپید است. مجموعه کتب نقد ادبی در سدهٔ بیستم برآنند که آندره دوپوشه شاعر انگلیسی مبتکر آن است و نخستین شعر سپید او با نام Belank werb یا تابستان گرم بوده است.
از جمله نوابغی که در عرصه شعر فارسی (علیرغم تجربه مندیها در شعر موزون مقفای فارسی) وارد شد نیما یوشیج (علی اسفندیاری) بود.
کشور ایران همواره مهد خیزش شعر و شاعران بوده و این بیرق همیشه در اهتزاز شعر فارسی در دست جوانانی افتاده که سزاوار این بیرق هستند. و به قول فردوسی:
جوانان دانای دانش پذیر
سزد گر نشینند بر جای پیر.
«خورشید بر سنگفرش یکشنبه» نام مجموعهای است از اشعار رضا ترنیان
وقتی هنرجویی در حوزهٔ نقد، شعری را محک میکند باید از کجا شروع کند؟ هیچ کس نمیداند.
شعر کلامی است مخیل- کلامی است که جوهرهٔ شعری داشته باشد، با این تعریف، جوهرهٔ شعری ماده اصلی شعر است. مشهور است که عناصر خیال و عاطفه از عناصر مهم تشکیل دهنده شعر سپید است. البته اینجا بدان معنی نیست که این دو عنصر همیشه در حد اعلا و یکسان در شعر سپید دیده شود، گاهی ممکن است یکی بر دیگری بچربد.
بنابراین ورود به پیکرهٔ شعر یعنی ورود به ذهن و زبان شاعر به منظور کسب لذت هنری و احیاناً همسو شدن با شاعر. چگونه باید وارد ژرف ساخت شعر شد؟ خواننده فقط کلمات را در اختیار دارد، کلمات دالان ورود به حوزه خلاقیتهای هنری شاعر است.
نخست کشف ارتباط طبیعی کلمات و سطح زبانی شاعر و به کمک شناخت سطح زبانی وارد سطح فکری و بعد از آن سطح ادبی و ارزیابی این سه سطح برای دریافتهای شاعر از آنچه که خواسته است بیان نماید. اولین خصیصه شعر ترنیان شروع و آغازی دلنشین با احاطه و تجربه مندی وی از طبیعت شمال کشورمان میباشد. در نگاه اول به شعر ترنیان چشم بیننده به سمت تصاویری از جنگل، شرشر چشمه، کوه، دریا، دارکوب و کلاغ و از این دست عناصر طبیعت هدایت میشود. همچنین است نیم نگاهی نافذ و با منظور شاعر به دنیای ماشینی امروزی که هر از گاهی چاشنی سرآغاز فنی شعرش میسازد. با این بهره گیری زیرکانه تشبیهاتی بدیع خلق شده است، بنگرید: (و صورت تو که از ماه پس گرفتهای) این عبارت یک ابهام هنری است که با مقدمهای شیرین و مناظرهای بین عاشقی که معشوق خود را با چشم خیس دیده است نیمی آفتاب چهره و نیمی دیگر ابر و باران دیده، و قوص قزح _ این موارد طبیعت سرانجام به یک ضربالمثل ختم میشود و خواننده را به تأمل وا میدارد که صورت نخستین از کیست؟ از معشوق. یا از ماه؟ (از خود معشوق است و باید از ماه پس گرفته شود. زیر ساخت این ترکیب یک تشبیه مضمر است!!! محبوب صورت خود را از ماه پس گرفته ولی معلوم نیست صورت از ماه بوده یا از خود او. و در این گیرودار است که شغالان عروسی میگیرند. توصیف آسمان و بهار و خورشید و باران وابر و قوص قزح های بهارانه که در زبان گیلکی وقت عروسی شغالان است، در پیوند صورت دلدار گاه با تبسم عروسی مواجههایم گریان و بیصبر که احتمالاً به خانه اقبال میرود. اما شاعر با استفاده از یک ضرب المثل: «عروسی شغالان را به رخ میکشد»!! گذر از این دالان پر پیچ و خم است که یکپارچگی شعر، خواننده با ایهام قدرتمند در محور عمودی روبرو میسازد هم شادی را به ذهن متبادر میکند و هم حزن و ملال عروسی شغالان را، در این فضا سازی شاعر، شغالان عروسی میگیرند. خوشحالند. این تاکید برای این است که بگوییم ایهام و استعاره گاه بر پیکره کل شعر ترنیان استوار است. شاید بتوانیم نام این استعاره یا ایهام را استعاره یا ایهام تعبیری بنامیم. ایهام تعبیری برخلاف ایهام واژگانی _ بر یک ترکیب و یک پیکره مترتب میگردد که البته حکایت از توانمندی شاعر در فضاسازی شاعرانه دارد که تمام شعرش را دو سویه یا چند سویه میکند. واژگان شعر ترنیان مانند زنجیر متصل است و پیوسته در حال گریز از دست خواننده ناشکیبا، اما با تأمل در ژرفای سخن وی بالاخره از سرکشی و توسنی آنها کاهش میدهیم و معنایی رام حاصل میکنیم. این همان مطلبی است که شاعر مدعی آن است. دزد همارهای در شعر و کلمات شاعرانهاش پنهان است.
شاعر با استفاده از گویش سرشار از عناصر سازنده شعر بهره گرفته و خواننده را دعوت به مطالعه میکند. خواننده را دست کم نمیگیرد و از آوردن الفاظ سست خودداری میکند. بنگرید: «چه کسی مسیر عبورت را کج کرده/دختر جا مانده از حواس محمود/ یعنی چه؟! شاید هیچ دختری از حواس محمود غزنوی جا نمانده است. شاید عشرت طلبی شاهان غزنوی مراد شاعر باشد یا لااقل گوشه ذهن ناخودآگاه شاعر متوجه این موضوعات بوده است. تا اینجا هر چه هست موضوع تابلو و تصویر زن در میان است که در ضمن اشاره به خنزر پنزی صادق هدایت (با ایهام به صداقت و هدایتگری) و همچنین زین و اسب و جاده ابریشم و... تصویری فوقالعاده و جاندار ارائه شده است. زنی محجبه با عبور از تاریخی هزار ساله در حال گریستن به حال زار خویش... طعمه هوس غزنویان و گاه مورد تهاجم مغول، اما شاعر با فراست کار را به دست برادران شاعر میسپارد که باید احیا کنندگان پیچ و تاب گیسوان این عروس شعری ترنیان باشند. صورتهای خیالی شاعر در پیوند با کلمات منجر به ساخت مجازها و استعارههای شگفت و خیره کننده شده است! و خواننده را آرام آرام به عرصهٔ اجتماع و حوادث اجتماعی متوجه میکند، بنگرید: آورده بودند که به خیابانها بفهمانند آوردهایم «خیابان مجازاً و توسعا معنای مردم خیابان و هیاهوی آنان را به ذهن متبادر میکند.
و در کانتکس بعدی.. آمده بودند با خورشید تا بر آسمان طلوع کنند
و تولد خورشید بر نیزه طلوع دوباره شد»!
خورشید و نیزه بی تردید سر بریده سیدالشهدا است که در ادبیات عاشورایی و حماسی ایران و جهان اسلام نوع ادبی و حماسی و یک توصیف ادبی بر پایه عاشورای حسینی، علیه طواغیت استوار است. در این پاراگراف بی شک عاشورا در شکل وسیعی از عزاداری سیدالشهدا (ع) به خواننده القا میشود. و این طرز استفاده در شعر سپید بدیع مینماید، چراکه، خوانندگان و سرایندگان شعر آیینی پسند خاطرشان قالب موزون و ذکر مصیبت است. باز بنگرید: این خیابان نبود که از روی پل مصلوب میشد. از خیابان مجازاً مردم خیابان ارائه شده است که از روی پلی شاید به وسعت پل صراط به صلیب کشیده شدهاند. باز در همین گیرودار که ذهن پرتکاپوی شاعر با یک استعاره مصرّحه خورشید را در حال تکثیر شدن میبیند و در روزی که دومین شنبه از شنبههای هفته خوانده شده است تکه تکه بر سنگفرش و ریگزار داغ خیابان کربلا میریزد. به نظر میرسد که شاعر در تلاطم واژگان، پی در پی و بی امان در صدد اثبات این موضوع است که در سراسر تاریخ، حسینیان باید در برابر ظلم و بیعدالتی در سطحی گسترده و جهانی ایستادگی نمایند، شهید شوند خونشان زمین را رنگین کند. و رسوایی یزیدیان نیز در این پویش شاعرانه البته از نظر شاعر دور نمانده است.
آنچه که شعر دکتر ترنیان را از کلام متعارف «شعرگونهها» متمایز میکند و آنچه که پیشتر جوهره شعریاش تعریف نمودیم نزدیکتر نموده است استفاده از تمثیلات است و استعارات با الکنایه در فرم و هیاتی بدیع است. بنگرید: ملخهای شهوت ران - تمثیلهایی از قبیل گندم و سیب در باورهای مذهبی، قدم زدن آهسته زمین، ترکیبات مجازی و استعاری را توامان به کار گرفته است، و در آب فرو رفتن آن با یک خودکار برهنه، از بدایع شعر ترنیان است که کاملاً طبیعی و بدون تکلف تصویر شده است. معمولاً شاعران تحصیل کرده ادبیات فارسی بدلیل مهارت بیشتر با متون کلاسیک بالاخره با آوردن چند ترکیب یا نکاتی به هر بهانه دست خود را رو میکنند اما این خصیصه در شعر دکتر ترنیان دیدنی نیست. ترکیباتی از قبیل «من صدایم در نمیآید» «در ذهنم، زبانم را خفه میکنم»، برای ماده بز کوهی تیر میآورم، یکی به دو کردن، سر سازش نداشتن، شعر نمینشیند، سرش را بی هوا پایین میاندازد و میرود، با همه سادگی و روانی از عناصر برجسته ساز شعر شاعر شده است. با همین واژهها میخواهد وارد جمهوری افلاطون شود! گله مند است که افلاطون شاعران و کارگران را داخل در مدینه فاضله نمیداند. (رجوع شود به جمهوریت افلاطون).
ممارست و دقت در کلامالله مجید گاهی شاعر را به تلمیحات جالب و خارج از نَرم متعارف کشانده است بدون ترک ادب شرعی!
شاعر با استشهاد از کلام خدا که شاعران را گمراهان خطاب کرده است: «المتری انهم فی کل وادی یهیمون» آیا نمیبینید که آنها در وادیها حیرانند: در نظر دارد بگوید ما از آن رسته نیستیم. ما در ذکر الله کثراً غرقیم ما از آن گروهیم که آمنوا هستیم که خداوند فرموده «وسیعهم الذین ای ینقلب منقلبون» ای پیامبر شما را بر ایشان پیروز میگردانیم. شاعر در پی عدالتخواهی است. باید اجازه ورود به جمهوری افلاطون را داشته باشد.
براستی قرآن کریم کلام شاعران را غادون خطاب کرده است. عبدالله ابن الجُمَحی، کعب ابن زهیر و چند تن از شاعران که شعرای متهجی و نامشان در تاریخ اسلام آمده است آنها شعرهایی در ذم و هجو رسول الله «ص» میسرودند و پشت سر رسول خدا راه میافتادند و اشعار خود را انشاد میکردند. (ر. ک. قرآن کریم. بهاالدن خرمشاهی. سوره الشعرا).
ترنیان میخواهد از دالان صحیح و سالم عبور کند و به جمهوری و مدینه فاضله افلاطون برسد. گاه زندگی پر تجمل امروزی با زر و زیورهایش با مبلمانهای آنچنانی در پیوندی واژگانی با سنت و زندگی سنتی چنان تلفیق یافته که موجب تحیر خواننده و تحسین شاعر میگردد. بنگرید: اسبت را زین کن/ تفنگت را غلاف کن/ و اتومبیل تازه از راه آمده را بردار و برو / برو کنار رکن آباد و گلگشت مصلی...(ص 49)
اینها ترکیباتی است از درهم آمیختن واژگانی کهن در شمایلی نو... برای حرفهایی تازه، تکرار و حشو در شعر ترنیان گاه حواس خواننده را پرت میکند که نکند شاعر بی محابا و بی هدف به ورطه پرگویی کشیده شده است، اما نه، تکرار او برای تاکید است برای هشدار و جای گیر کردن سخن در خواننده است. در بلاغت مشهور است که اگر تکرار حتی بطور جزیی در شعر اتفاق افتد حشو است اما اگر برای تاکید باشد حسن است. نگاه کنید: «بگویید چیزی نخورده و مستم / و دست یار که شبیه دستم نیست / غریب خاطرهام/ غریب باغهای ذهن/ غریب بوسههای به مقصد نرسیده درباغ / چیزی نخورده و مستم. اینجا موارد پر تکرار هیچ تغییری در شعر ایجاد نکرده است و نوعی تاکید است و این از هنرهای شاعری است. چیزی نخورده و مستم 2 بار/ در باغ 2 بار / غریب 3 بار / چیزی نخورده و مستم 2 بار / اما این تکرارها از نوع ممل و مخل نیست».
در این مجموعه غزل و غزلواره هایی دیده میشود که نشان میدهد شاعر سپیدگو از تجربهمندی وزن شعر نیز بهرهمند است. از اشعار شاعر بخوبی میتوان دریافت که تئوریها و نظریه پردازیهای شاعرانه در ارتباطات مجازی و فضاهای مجازی رصد میکند اما به هیچ وجه متأثر از این فضاها نیست. سبک ترنیان در این مجموعه مشخص و متنوع است شعرش با شور و شعف و نشاط همراه است اما گاهی حزن و ملالی را به رخ میکشد که شاید حاکی از دغدغههای اجتماعی شاعر باشد، از حوادث و اتفاقات اجتماعی سر نمیتابد و شعرش را در خدمت اجتماعیات درآورده است.
نجابت و سربزیری شاعرانه او در شعرش هویدا و هویتی به سزا به او بخشیده است گویی درخواستی دارد که وقتی با او موافقت نمیشود راحت سرش را به زمین میاندازد بدون یکی به دو کردن معرکه را رها میکند تا بگوید: من آنچه شرط بلاغ است است گفتم.
مجموعههای دیگر دکتر رضا ترنیان باید در فرصتی دیگر مورد مداقه قرار گیرد تا دریچههایی دیگر فرا روی خواننده باز شود. ■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک