چکیده
در این پژوهش با مبنا قرار دادن تقسیمبندی فمینیسم سعی شده است که گرایشات درون متنی این جریان را در سینمای ایران، با توجه و بررسی سه فیلم مرتبط بررسی کرده و این آثار را با آن مطابقت داده تا بتوان نگاهی آسیبشناسانه به این جریان داشت. برای این منظور سه فیلم از سه فیلمساز در نظر گرفته شده است که بدین شرحاند:
- هیس! دخترها فریاد نمیزنند اثر پوران درخشنده.
- تسویه حساب اثر تهمینه میلانی.
- سگکشی اثر بهرام بیضایی.
در ادامه این فیلمها با تقسیمبندیهای جریان فمینیسم تطبیق داده میشوند تا مشخص شود که آیا آنها جایی مشخص در این دستهبندیها دارند یا خیر. همچنین شخصیتهای مرد و زن این آثار با توجه به رویکرد فمینیستی مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
فیلم هیس... به موضوع کودک آزاری (با تمرکز بر دختربچهها) میپردازد. قهرمان که یک قربانی است، هنگامیکه با سکوت خانواده، جامعه و قانون، هر سه به عنوان نهادهایی مطیع فرهنگ پدرسالارانه روبرو میشود، خود دست به احقاق حق میزند.
فیلم تسویه حساب داستان چهار شخصیت زن است که از رفتار مردهای اطراف خود آسیبهای جدی دیدهاند و تلاش دارند از جنس مذکر انتقام بگیرند.
در فیلم سگکشی قهرمانِ زن، یک تنه وارد بازی کثیف مردانهای میشود که در این مسیر از مردهای آشنا و غریبه ضربه میخورد.
مقدمه
در تحلیل فمینیستی چون زنان و مردان از امکانات رشد یکسانی برخوردارنیستندودارایحقوقاجتماعیبرابریهمنمیباشند،لذا جنبشرهاییزنانمطرحمیشود.
انواعگرایشفمینیستی، خواهآن گرایشهاکهراهچارهٔایننابرابریرادرگسستکاملبینشزناناز جهانبینیمردسالار میبینند ؛وخواهآنهاکههمراهیمبارزهٔزنانرابا
جنبشهایاجتماعیرادیکالتوصیه میکنند،درموردیکمسئلهنظرمشترکیدارند:منشمسلطبرپدیدارهایفرهنگیدرراستایتوجیهنابرابریزنانومردانشکلگرفتهاست،وبایدباآنمبارزهشود.(احمدی1382:171)
تقسیم بندی فمنیسم در منابع غربی بدین گونه است (بصیرت1390:3):
- 1.فمینیست آمازون. ابتداییترین نوع فمینیسم که در ادبیات بیشتر به آن پرداخت شده است. داعیهای که این شاخه از فمینیسم سر میدهد خواستار رسیدن زنان به مردان از لحاظ قدرت جسمانی و فیزیک بدنی است.
- 2.فمینیسم فرهنگی. این شاخه از فمینیسم توجه خود را به اصالت زنانه و ظرافتهای موجود در زن معطوف میکند. از دید آنها جنگ و خونریزی در جهان ناشی از حاکم بودن نظام خشن و زمخت مردسالارانه است و تنها راه نجات از این وضعیت حاکم شدن شیوههای زنانه در ادارهٔ امور است که بهترین راه سعادت بشر به شمار میرود.
- 3.اکوفمینیسم. این شاخهٔ فمینیسم به نوعی در ارتباط با محیط، زمین و منابع طبیعی است. فمینیستها نظام مردسالار را برای ادامهٔ حیات زمین و منابع طبیعی خطرناک میدانند و خواستار تعادل بین محیط زیست، زمین و منابع طبیعی هستند و این توازن از طریق زنان میسر میشود.
- 4.فمینیسم فردگرا. این نوع از فمینیسم که در ادبیات نمود پررنگی دارد خواستار اجرای استقلال فردی و از بین بردن تقسیمهای زن و مرد است. این فمینیسم در پساساختارگرایی و موج سوم گسترش مییابد.
- 5.فمینیسم معتدل. خواستار حضور زنان در جامعه است. زنان جوان و فعال در عرصههای سیاسی و اجتماعی شرکت کنند و بتوانند توانمندیهای خود را نشان دهند.
- 6.فمی نازیسم. خواستاز از بین بردن مردانگی و جنس مذکر در جامعه است؛ زیرا معتقدند تمام مشکلات جامعه با از بین رفتن مردان از بین میرود. فمینیسم رادیکال نیز چنین نگاهی را دارد و خواستار از بین رفتن نظام مردسالاری در اذهان مردم است.
- 7.فمینیسم جداییطلب. خواستار جدایی زنان و مردان برای شناخت بیشتر زنان و استفاده از توانمندیهای بهتر در زنان است. این جدایی باید به شکل عینی و ملموس رخ دهد و این مسئله به پیشرفت زنان کمک شایانی خواهد کرد.
- 8.فمینیسم مادیگرا. راه نجات زنان را در پیشرفت اقتصادیشان میداند و آنها را از مادر شدن و انجام کارهای خانه منع میکند.
- 9.فمینیسم افراطی. ظلم به زنان را بزرگترین و بدترین ظلم نشان میدهد و خواستار انقلابی جامع و همه جانبه میباشد.
همچنین رویکردها و تقسیم بندیهای دیگری نیز وجود دارد از جمله؛فمینیسم کینه توزانه مردان را خوار میشمارد و زنان را رقیب مهلک زنان به شمار میآورد. آین فمینیسم خودویرانگر که چیزهایی از آزادی زنان شنیده است در آرزوی خوار کردن همه چیز برای رسیدن به موفقیت شخصی است. (لاجوردی1386:90)
در همهٔ انواع تقسیم بندیها آنچه که قابل توجه است، تلاش فمینیستها برای به دست آوردن و یا حتی ادعای بازپسگیری جایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مورد مناقشهای است که مردان و جنسیت مردسالارانه به صورت تاریخی آن را در اختیار خود نگه داشته است و همچنین ابزار بازتولید و بازنمایی آن را نیز کنترل میکند.
هدف فمینیستها آن بود که آرایشهای قدرت و ساز و کار روانی/اجتماعیای را که زمینهٔ جامعهٔ پدرسالار را فراهم کردهاند آشکار کند و در ضمن این، نیت نهاییاش نه فقط تغییر نظریهٔ فیلم و نقد بلکه تغییر روابط اجتماعیای بود که بر پایهٔ سلسله مراتب جنسی قرار دارند. (استم1389:206)
بررسی فیلم هیس! دخترها فریاد نمیزنند
هیس! دخترها فریاد نمیزنند داستان دختر جوانی است بهنام شیرین که در شب عروسی خود دست به جنایتی هولناک میزند و مردِ نگهبانِ ساختمانِ محلِ سکونت خود را به قتل میرساند. در ادامه فیلمساز بیننده را از انگیزهٔ قتل آگاه میکند. شیرین در هشت سالگی توسط مراد که کارگر مغازهٔ مادرش بوده بارها مورد تجاوز جنسی قرار میگیرد. در شب عروسی شباهت رفتار نگهبان ساختمان با یک دختر بچه با رفتاری که مراد با شیرین داشته است، شیرین را در حالتی عصبی قرار میدهد و او برای نجات دختر بچه، نگهبان را میکشد.
در ابتدا باید توجه داشت که فیلمساز برای تأثیر گذاری سریع و مستقیم بر مخاطب عام و حمله به موازین سنتی،عرفی و اخلاقی جامعه داستان خود را در فضای ملودرام تصویر میکند.
بررسی مسائل مختلف مربوط به زنان در متن کلیت زندگی آنان با تمامی ابعاد متکثر و درهم و تنیده و غالباً پنهان آن از موضوعات مهم ژانر ملودراماست. (لاجوردی1386:86)
در ادامه موردی که داستان را از همان ابتدا جانبدارانه میکند،نگاه یکسویهٔ فیلمساز به مقولهٔ کودکآزاری است. قربانیان کودکآزاری پسربچهها و دختربچهها توامان هستند و چه بسا که در کشور ما موارد تجاوز به پسر بچهها از موارد مشابه در دخترها بیشتر است، اما در فیلم هیچ اشارهای به قربانیان پسر نمیشود و فیلمساز این ظلم را فقط متوجه جنس مؤنث میداند.
خانواده
تصویری که فیلمساز از نهاد خانواده ارائه میدهد این چنین است. پدران و مادرانی که تمام حواس خود را درگیر کار و خودخواهیهایشان کردهاند و توجهای به کودکانِ دختر خود ندارند. البته مقصر اصلی پدر خانواده است که با رفتار خود مادر را تحقیر میکند و در واقع اوست که عامل اتفاقات است. پدر شیرین به شدت سرگرم کار است و هیچ وقت در حین لطف و محبت به همسر یا کودک خود نشان داده نمیشود و مادر شیرین هم در واکنش به زیادهخواهیهای اوست که حاضر نیست از کارش بگذرد و برای دخترش بیشتر وقت بگذارد. از خانوادهٔ امیرعلی نامزد شیرین، پدر تصویر شده است که در مونولوگی از پسرش میخواهد حالا که شیرین دچار مشکل شده او را رها کند و به فکر خودش باشد و به پسرش یادآوری میکند که با این ازدواج موافق نبوده است و حالا که پسر تن به خواستهٔ پدر نداده است باید این رنج را تحمل کند.
خانوادهٔ بعدی منزلتی است که شیرین برای نجات دختر آنها نگهبان را کشته است. پدر خانواده مردی بازاری و خشن تصویر میشود که با دختر و همسرش رفتاری خشن و توهینآمیز دارد و حفظ آبرو را ارجح بر جان یک انسان (زن) میداند.
خانوادهٔ بازپرس متشکل از پدر و دختر است. مادر خانواده فوت کرده است. واکنش مسئول پرونده به این جنایات نگرانی برای دخترش است و او نسبت به دیگرِ مردان معقولتر و مسئولیتپذیرتر نشان داده شده است.
قانون
قانون کور است. این جملهای رایج در جامعه است که در این فیلم به صورت مضمونی پیادهسازی شده است و فیلمساز با مظلوم نشان دادن شیرین حتی در برابر قانون و در انتها اعدام او به قانون نیز تاخته است. قانونی که توسط جامعهٔ مردسالار وضع شده است و طبق دفاعیهٔ وکیل شیرین، خانم تولایی، هیچ عکسالعملی در برابر کشته شدن روح آدمها ندارد. نمایندگان قانون در فیلم خانم تولایی به عنوان وکیل و بازپرس پرونده هستند. خانم وکیل تمام سعی خود را برای نجات شیرین از اعدام انجام میدهد و در این راه موفق میشود امیرعلی و بازپرس را نیز با خود همراه کند. او با اینکه آگاه است قانون نرمشی در برابر شیرین نخواهد داشت در آخرین دفاعیات خود نه قضات بلکه قانون و جامعه را خطاب قرار میدهد و از آنها انتقاد میکند که ذرهای به شیرین حق نمیدهند. خانم وکیل از شکست خود و شیرین در برابر قانون مطلع است اما تمام تلاشش برای بیدار کردن وجدانهای خفته است. بازپرس پرونده نمایندهٔ دیگر قانون است. مرد آرام و انعطافناپذیر که فقط به وظیفهاش عمل میکند ولی رفته رفته همراه با انجام وظیفه احساسات بیشتری را بروز میدهد و در انتها با اعدام شدن شیرین تصمیم میگیرد شغل خود را ترک کند. بازپرس یکی از معدود شخصیتهای مرد فیلم است که مثبت تصویر شده است که البته این ویژگی شاید بیربط نباشد به مرگ همسرش و اینکه او حالا قدر یک زن را میداند. این شخصیت هم در انتها با تمام دلسوزی برای شیرین کاری از پیش نمیبرد و سرخورده از مقابله با قانون یا اصلاح آن ترجیح میدهد میدان را خالی کند.
در انتهای این بخش با توجه به تقسیمبندیهای گفته شده از فمینیسم در بخش مقدمه میتوان این فیلم را در زیرمجموعهٔ فمینیسم فرهنگی جای داد. حرفهای خانم تولایی در دادگاه که مستقیماً به جامعه و تفکر مردسالارانهاش میتازد را میتوان مصداق این گونه از فمینیسم دانست. همچنین در همین قسمت فیلم و در نگاه کلی به اثر میتوان گرایشاتی از فمی نازیسم را نیز ردیابی نمود.
بررسی فیلم تسویه حساب
در این فیلم چهار شخصیت زن اصلی هستند که هر کدام به دلایلی توسط مردها آسیب دیدهاند. آنها تصمیم میگیرند با تشکیل یک باند از مردها انتقام بگیرند. طبق استدلال فیلمساز و با توجه به جامعهٔ آماری فیلمش از آنجا که اکثر مردها هوسباز هستند یکی از زنها خود را به عنوان طعمه قرار میدهد و در کنار خیابان سوار ماشین مردها میشود، در زمان مناسب بقیه اعضای باند به او ملحق میشوند و مرد را به مخفیگاه خود میبرند. آنجا علاوه بر این که از او اخاذی میکنند کتکش میزنند و با توهین و تحقیر سعی بر اصلاحِ مرد دارند.
در همین جا میتوان دید که یکسو نگری و تعصب، دقیقاً بر ضد گرایشات تاریخی فمینیستی و میل به دفاع از حقوق زنان عمل میکند. برجسته سازی بت وارهٔ مظلومیت زنان و فانتزی کردن عملکرد مردان در مواجهه با جنسیت و نقشهای ازلی زنان، کاریکاتوری از عملکرد زنان در فیلم میسازد که در واقع در همان مسیر مورد میل نگاه پدرسالارانه حرکت میکند.
تصویر زن در سینما فاقد آن استراتژی آگاهانهای است که حتی در یک مسابقه تبلیغاتی بر سر فروش خمیر ریش وجود دارد. (جانستون1371:109)
زیبا یا زیور سردستهٔ زنهاست. شوهرش علی به او خیانت کرده و همچنین زیبا را مجبور کرده است که جنین خود را سقط کند. زیبا منشی مطبی بوده است، دکتر قصد تجاوز به او را داشته که زیبا او را مجروح کرده و به زندان میافتد.
مردهای اطراف زیبا چه پدرش که در دوازده سالگی او را به اجبار شوهر داده است چه شوهر اولش که اعدام میشود چه علی که هوسباز است و حق مادر شدن زیبا را نادیده گرفته است و چه دکتر به عنوان یک شخصیت تحصیل کرده و متأهل، هیچ کدام نمیتوانند به زن بودن زیبا احترام بگذارند و باعث میشوند که دست به انتحار بزند.
مریم دختری است که همراه خواهرش خانه پدری را در شهرستان ترک میکند و برای فرار از فقر به تهران میآید. او آرزوی ادامهٔ تحصیل در دانشگاه را دارد.
سارا دختر مرفهای است که توسط ناپدری خود مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و خانه را ترک کرده است. او دوست ندارد با مردان با خشونت رفتار کند و در مواقعی که دچار فشار میشود با گریه خود را تخلیه میکند.
لیلا زنی است که در چهارده سالگی به اجبار پدر و مادر معتادِ خود همسر مردی افغانستانی میشود و بعد از زندان رفتن لیلا والدینش کودک را رها میکنند. لیلا معتاد شده و به عیش و نوش علاقهٔ زیادی دارد.
خواهر مریم نیز خام حرفهای یک سرباز میشود و همراه او به تهران فرار میکند. اکنون با همان پسر ازدواج کرده و حامله است اما فقر زندگی او را هم به تباهی کشانده و شوهرش او را کتک میزند.
تمامی زنهای فیلم زندگیشان توسط مردهای نزدیکشان تباه شده و این تباهی توسط دیگران تشدید شده است. فیلمساز با حمله به ساختار خانواده و تمامی مردها اجحاف به زنان را مطرح میکند اما در اصل بنیان تمدن و انسانیت را نشانه میرود و زن را فاقد حق و شعور میداند. زنهای فیلم تسویه حساب هویت خود را از واکنش به مردها آن هم واکنش خلاف عرف و انسانیت کسب میکنند. آنها شخصیتهای کنشگری نیستند و هویت مستقلی ندارند و فیلمساز در واقع با اینگونه ترسیم کردن، تخریبشان میکند و بر نقشهای ازلی و تاریخی آنان تاکید میکند.
مردها در فیلم موجوداتی هوسباز، خشن و خودرأی تصویر میشوند و در حقیقت مرزِ بین انسان بودنشان و حیوانیت برداشته میشود. پدر زیور او را در سنِ پایین به اجبار به عقد مردی درآورده که بعد اعدام شده است، پس مرد مجرم خطرناکی بوده است. بیفکری پدر و شرارت شوهر، زندگی زیبا را در همان نوجوانی تباه میکند. شوهر بعدی او علی است، هوسباز و خودخواه. خیانت میکند و غرور زیبا را جریحهدار میکند و مجبورش میکند سقط جنین کند، مادر بودن را از زیبا دریغ میکند. علی نفرتبرانگیز است. در حالی که هر انسانی به خصوص در فضای فیلمی، دلایلی برای کنشهای خود دارد، اما فیلمساز در طول فیلم به پرداخت شخصیت او نمیپردازد.
سهراب مرد اولی که در دامِ باند زنان گرفتار میشود در ابتدا منکر داشتن همسر و فرزند میشود اما در ادامه مدعی میشود که همسرش او را نمیفهمد. مردی متمول که برای توجیه هوسبازی متوسل به دروغ میشود البته به زعم فیلمساز. حبیب مردی تاجر، اهل اصفهان است و دلیلش برای خیانت اخلاق بد همسر و نداشتن ظاهر دلربا میداند.
مرد بعدی توسط زنش تعقیب میشود، پشت چراغ قرمز غافلگیر میشود و زن را منشی جدیدش معرفی میکند. دروغ در توجیه خیانت.
شاعری که مدعی است از زیبایی و لطافت زنان برای آفرینش شعر استفاده میکند. سوءاستفاده از هنر و احساس برای توجیه ذات پلید خودش.
شخص بعد پیرمردی با ظاهری سنتی که مدعی است دختر را سوار کرده تا او را نصیحت کند اما افکار او هم تا حدی مرتجعانه است که زن را محبوس در خانه میخواهد. اینجا فیلمساز موضع قشر تجددخواه و سنتی را محاکمه میکند که هر دو به هویت و شخصیت زن احترام نمیگذراند و هر کدام به دنبال تحمیل دیدگاههای خود به زن هستند.
فرد دیگری که از باقی مردها نفرتانگیزتر تصویر شده است، داماد جوانی است که در شب ازدواج یکی از دخترها را سوار کرده و ادعا میکند برای وداع با دوران مجردی خواسته است آخرین لذت را هم از این دوران برده باشد. اما در ادامه که توسط زنها تهدید میشود به تماسِ تازه عروسش پاسخ میدهند، بیان میکند دختر قرار است او را همراه خود به کانادا ببرد. سواستفاده از احساس یک زن برای منافع مادی و نیز خیانت به او.
کارگردانی که به بهانهٔ بازی در سریالش دختران را فریب میدهد و از آنها سواستفاده میکند. آرزوهای دختران را بهانه قرار میدهد برای سواستفاده از آنان.
شوهرخواهر مریم مردی است که در دوران سربازی دختری را وادار میکند که همراه او از خانه فرار کند. او درآمد مناسبی ندارد و عصبانیتش را سر همسر حاملهاش خالی میکند. نهایتاً او را کتک میزند به قصد اینکه جنینش سقط شود. مردی بیفکر و بیمسئولیت که برخورد فیزیکی با همسر را مجاز میداند. جالب آنکه همهٔ کاراکترهای زن فیلم در آرزوی رسیدن به همان نقشهای تاریخیای هستند که در واقع فمینیستها بر ضد آنها در اجتماع و سینما قیام کردند.
با یک تجزیه و تحلیل اجتماعی مبتنی بر مطالعهٔ تجربی نقشها و نقشمایه هایی که مرتباً تکرار میشوند و با بررسی نقش زن به عنوان پیکرهٔ اصلی در روایات و غیره، میتوان چهار نقش اصلی زن شاغل، زن خانه دار، مادر و زن سکسی را تشخیص داد. (جانستون1371:113)
تنها یک مرد با شخصیت انسانی ترسیم شده است که با دختر، محترمانه رفتار میکند و رابطهٔ خارج از عرف با او را قبول نمیکند. از قضا بازیگر این نقش همسر فیلمساز است.
میلانی جهان خارج از خود را مریض و جنسیت زده معرفی میکند و نگاه درستی به مردان و در کل به انسان ندارد. مردهای فیلمِ میلانی باعث نابودی زندگی زنها شدهاند و هیچ کدام حقوق انسانی زن را به رسمیت نمیشناسند. مردها موجوداتی تصویر شدهاند که نمیتوانند انسان باشند، به راحتی دروغ میگویند و خیانت میکنند بدون این که فیلمساز دلایل این رفتار را بیان کند و نتیجه میگیرد مرد بودن برابر با پست بودن است!
میتوان فیلم تسویه حساب را ملغمهای از گونههای فمینیستی محسوب کرد اما به طور خاص زیرمجموعهٔ هیچکدام نیست. فمینیسم آمازون، فمینیسم فردگرا و فمینیسم جداییطلب هرکدام به نحوی مطرح میشوند. مریم، با توجه به فراگیری ورزشهای رزمی که با توجه به خشونتی که در ذات این ورزشها است، مردانه محسوب میشوند و همچنین فرار با موتورسیکلت و مجروح کردن شوهرخواهرش میتواند نمایانگر فمینیسم آمازون باشد. البته دیگر شخصیتها هم با ضرب و شتم قربانیان میتوانند با غلظت کمتری نسبت به مریم نماینگر این گونه از فمینیسم باشند. این گروه که با تشکیل دادن جمعی زنانه، مستقل از مردان فعالیت و زندگی میکنند، را میشود فردگرا و جداییطلب هم در نظر گرفت.
بررسی فیلم سگکشی
از نظر فمینیستها در فرهنگ عامه و رسانههای جمعی، معمولاً زنان به عنوان ابژهها و حاشیهای بازنمایی میشوند، در حالی که این بازنمایی ربطی به زندگی پیچیده زنان ندارد. (رحمتی،سلطانی1383:11)
گلرخ کمالی زنی نویسنده، یکسال بعد از اینکه شوهرش، ناصر معاصر را ترک کرده است به تهران بازمیگردد تا از او معذرت خواهی کند و رابطهشان را ادامه دهد. اما متوجه میشود که ناصر ورشکست شده است. گلرخ تصمیم میگیرد برای جبران گذشته به ناصر کمک کند.
شخصیت اصلی سگکشی یک زن نویسنده و اهل فرهنگ است که در برابر دنیایی مردانه و کاسبکارانه قرار میگیرد.
اولین مردی که گلرخ با او مواجه میشود، خاوری است که به دنبال گلرخ به فرودگاه میآید. خاوری بنگاه معاملات اتومبیل دارد و میگوید که از دوستان دورهٔ مدرسهٔ ناصر است. گلرخ از حرفهای خاوری متوجه میشود که برای ناصر مشکلاتی پیش آمده است و گلرخ به جای خانه باید به هتل برود. از مقابل خانهشان که رد میشوند گلرخ پیاده میشود و خلاف جهت حرکت دیگران به سمت خانه بازمیگردد. این میتواند اولین نشانه باشد از خط سیر قهرمان، که در ادامه حرکت او در داستان چگونه خواهد بود. زنی در تراس فرشی را میتکاند، گلرخ غمگین میشود که خانهٔ او را با وسایل خریدهاند. گلرخ زنی دلبستهٔ خانه و زندگی مشترک و همچنین خاطرات مشترک است.
مرد بعدی تابانپور، مسئول پذیرش هتل که حرفها و حرکاتش مرموز است. تابانپور تلفنهای گلرخ را شنود میکند و نقشش در ادامه بیشتر از یک مسئول پذیرش است. تابان پور به گلرخ میگوید اتاقی که تا دیروز متعلق به ناصر بوده برای او رزرو شده است. و از تماس نیم ساعت پیش ناصر با هتل خبر میدهد. شخصیت ناصر در غیابش جوری طراحی شده که همیشه یک گام از گلرخ پیش است و او است که زندگی گلرخ را برنامهریزی کرده و آدمهایی مثل تابانپور و خاوری هم مهرههای او به نظر میرسند.
گلرخ به اتاق که وارد میشود عکس ناصر را روی آینه نصب میکند که خبر از حضور پررنگ ناصر در ذهنش دارد و به این صورت هربار که خودش را میبیند نگاه ناصر را نیز روی خود احساس میکند. پشت پنجره اتاق چند مرد در حال جوشکاری و انتقال مصالح هستند، این مردان هر لحظه میتوانند خلوت گلرخ را ببیند. او در اتاق شخصی خود نیز زیر نگاه مردان است.
گلرخ به دیدار فرشته، منشیِ سابق ناصر میرود، کسی که به خاطر شک داشتن به او و همسرش زندگی مشترک خود را ترک کرده بود. به محض اینکه فرشته خبر از ازدواجش و رفتن به اروپا میدهد گلرخ خوشحال میشود و برایش آرزوی خوشبختی میکند. به خیالش رقیب از میدان خارج شده و ناصر برای او خواهد ماند. سپس به هتل برمیگردد و تابانپور نامهای را به او میدهد. گلرخ متوجه میشود که نامه باز شده است و تابانپور هیچ تلاشی برای پنهان کردن این قضیه نکرده است. این مرد به خودش اجازه میدهد در موارد شخصی گلرخ سرک بکشد و هیچ واهمهای هم از فهمیدن گلرخ ندارد. ناصر آدرسی فرستاده که گلرخ را آنجا ملاقات کند. مزرعهای در حاشیه شهر به اسم باغستان. در باغستان ناصر به گلرخ میگوید اگر میخواهد به او کمک کند و چکهایش را پس بگیرد باید شمردن و حساب و کتاب یاد بگیرد (او را مهیای ورود به دنیای مردانه میکند). و یادآوری میکند که این داستانهایی نیست که مینویسد (در داستانها شخصیتها تحت اختیار گلرخ هستند ولی در این بازی این گلرخ است که باید طبق خواست شخصیتها رفتار کند.)
اولین شخصیتی که گلرخ باید چکش را بخرد پیرمردی رباخوار به نام منتسب است که حاضر نیست یک سوم پولش را بگیرد و چک را پس بدهد. مردی فاسد از لحاظ اقتصادی که گلرخ باید یاد بگیرد با او وارد معامله بشود. منتسب پولی را که به ناصر معاصر و شریکش جواد مقدم قرض داده را از برادرزن جوانش به نام اروائه قرض کرده و اروائه نیز حکم جلب شوهر خواهرش را گرفته و منتسب که تمام اعتبار اقتصادیش را از دست رفته میبیند خود را حلقآویز میکند. او را نجات میدهند و نهایتاً با اصرار اروائه راضی میشود چک را بفروشد. هنگام نقد کردن چک خاوری به صورت سرزده در بانک حاضر میشود و حضورش در کنار گلرخ سؤال برانگیز میشود. در آخر اروائه میخواهد با گلرخ وارد رابطه شود و اینگونه گلرخ برخورد جنسی و پیشنهادات این چنین را نیز تجربه میکند.
در بازگشت به هتل هنگامی که گلرخ با پدرش در رابطه با قوانین چک مشورت میکند متوجه میشود که کسی تلفنش را شنود میکند، به لابی میآید و تابانپور را غافلگیر میکند. میبیند که او کتابش (زنی در چهارراه) را میخواند. تابانپور برای توضیح میپرسد: قهرمان شما در کتاب همیشه خطر میکند، چرا؟ این پرسش میتواند وصف حال خودِ گلرخ باشد که این بار به جای نوشتن رمان سگکشی، خود، رمان را اجرا میکند و کسی که رمان را طراحی کرده ناصر است.
مرد بعدی که گلرخ باید با او وارد معامله بشود، صبوری تاجر فرش است. فردی طماع و معتقد به مذهب که از تحقیر ناصر و گلرخ لذت میبرد و هدفش از فروختن چک آزادی ناصر است تا بتواند با او تسویه حساب کند.
حاج نقدی کارش خرید و فروش قبر است. مردی متحجر که زنها را لایق همصحبتی نمیداند و گلرخ با طعمه قرار دادن عیوض، نگهبان باغستان (مردی که در فیلم صاف و صادق است و دو رو نیست) حواس منشی حاج نقدی را پرت میکند و وارد دفتر او میشود. حاج نقدی برخلاف گفتار در پشت تلفن که ادعا میکند با زن حرف نمیزند، با دیدن گلرخ لبخند میزند و با نگاه هیز خود او را براندار میکند. نقدی شرط فروختن چک را صیغه شدن گلرخ و رفتن به شمال اعلام میکند. گلرخ به خانهٔ حاج نقدی میرود وهمسر او را از نیت شوم شوهرش آگاه میکند. با تحریک حس حسادت او چک و برگهٔ رضایت را پس میگیرد. دو زن هر دو به نیت حفظ مردان خود با یکدیگر متحد میشوند. مردانی که هیچ کدام ارزش وفاداری را ندارند.
گلرخ در بازگشت به هتل با دیدن پدرش غافلگیر میشود. مردی که نگرانش است و نیت شومی نسبت به او ندارد. پدر برنامهاش را ماندن یک روزه در تهران برای پیگیری چاپ کتاب گلرخ اعلام میکند و دلیل زود برگشتنش به شهرستان را تنهایی مادر گلرخ بیان میکند. برعکس تمام مردان فیلم و شوهر گلرخ که همه به فکر سواستفاده از او هستند، پدر تنها کسی است که حاضر است بدون چشمداشتی، برای زنها قدم بردارد.
گلرخ در صحبتهایش با پدر به درخواست ناصر برای بچهدار شدن و امتناع کردن خودش از حامله شدن اشاره میکند. ناصر را میتوان مردی در نظر گرفت که برای وجود خودِ گلرخ ارزشی قائل نیست و اهمیت او را در وسیله بودنش برای تولید مثل میداند. در ادامهٔ صحبت، گلرخ به پدر میگوید که این روزها کتاب دفاع غیرنظامی را مطالعه میکند. او زن است، جنس لطیفی که خشونت را جایز نمیداند و اکنون که وارد بازی خطرناک جاهطلبها شده است میخواهد دفاع کردن را یاد بگیرد.
نایری طلبکاری است که ظاهر، حرف زدن و محیط کارش حاکی از این است که مردی متجدد است و مانند دیگر مردها حسابگر و عیاش است. نایری با زیرکی گلرخ را به خانهاش میبرد و درصدد است که با او رابطهٔ جنسی برقرار کند که گلرخ با استفاده از اسلحه و شلیک به اثاث خانه مرد را میترساند. چک و رضایتنامه را میگیرد و طبق توافق چکِ خرید را به او میدهد. دقایقی قبل گلرخ از کتاب دفاع غیرنظامی حرف میزند اما رفتار نایری که میخواهد بدن او را تصاحب کند گلرخ را مجبور به استفاده از اسلحه و تیراندازی میکند. برخلاف نایری که در نهایت ناجوانمردی میخواهد از نقطه ضعف گلرخ سواستفاده کند اما گلرخ جوانمردانه!! رفتار میکند و پول توافق شده را به او میدهد.
قبل از اینکه گلرخ بتواند با تاجوردی قرار ملاقات بگذارد او فوت میکند و چک به ورثهٔ او میرسد. وکیل خانواده فرزندان تاجوردی را قانع میکند که چک را به قیمت پایین به گلرخ بفروشند تا مالیات بیشتری بر اموالشان بسته نشود. در جلسه با وکیل خانواده تاجوردی گلرخ پی میبرد که او بخشی از پول را برای خود در نظر گرفته و سر موکلینش کلاه میگذارد، اینجا گلرخ هم از نقطه ضعف او سواستفاده میکند و مبلغ پایینتری را میپردازد.
مرد زندانبان که مکالمات ناصر و گلرخ را در ملاقاتهای زندان شنود میکند، در خیابان گلرخ را تعقیب میکند و باعث وحشت او میشود. گلرخ به مردی دیگر (خاوری) پناه میبرد. زندانبان به گلرخ میفهماند که از نقشهٔ ناصر مطلع است اما این گلرخ است که هنوز با اعتماد به ناصر یک گام از او عقبتر است.
هاشم برید مردی بیسواد و دچار خودکمبینی که بینزاکت است و قصد دارد توافق را زیر پا بگذارد، پول را بگیرد و چک را تحویل ندهد. مردی خشن است که قصد کشتن ناصر را دارد. گلرخ عیوض را برای محافظت از خود میبرد اما زندانبان با مشغول کردن او باعث میشود که متوجه گلرخ نباشد و برید با کارگر دفترش گلرخ را به شدت مجروح میکنند و احتمالاً به او تجاوز میکنند. زندانبان با پرت کردن حواس عیوض همدست دو مرد دیگر برای آسیب رساندن به گلرخ میشود. بعد از این ماجرا گلرخ که سیگار را ترک کرده دوباره به آن روی میآورد و دچار شوک عصبی میشود. شخصیت فرهنگی و هویت زنانه گلرخ پایمال میشود.
در ملاقات با فرشته گلرخ خشم خود را با سیگار کشیدن زیاد و فریاد زدن (کارهایی که عموماً مختص مردها است) خالی میکند. فرشته از او میخواهد جریان چکها را رها کند اما گلرخ که چیزی برای از دست دادن ندارد جواب میدهد: نمیتونم شکست بخورم، قیمت زیادی دادم از التماس تا... (حرفش را میخورد). گلرخ شبیه به قهرمانهای مردِ فیلمها شده است که راهی برایش نمانده و باید بجنگد.
طلبکار بعدی شرکت افرندی و شرکا هستند که خود به سراغ گلرخ میآیند و او را در خیابان میدزدند. دستهای گلرخ را میبندد و یکی از نوچههای افرندی بدون توجه به حرف گلرخ که میگوید نیازی به کتک نیست و او حرف خواهد زد، کتکش میزند و جای دستانش روی صورت گلرخ میماند. افرندی از این که گلرخ پیشنهاد خرید چک را به آنها نداده است شاکی است اما با توضیحات گلرخ متوجه میشود منشی دفترش جاسوس شرکت رقیب (سنگستانی) است و خانم منشی تماسهای گلرخ را به افرندی منتقل نمیکرده است. با توجه به ورشکستگی شرکت و نیاز مبرم آنها به پول، گلرخ است که بر افرندی و نوچههایش استیلا پیدا میکند و شرطش برای خریدن چک، سیلی زدن به نوچهٔ افرندی است که گلرخ را کتک زده است. مرد التماس میکند که نگذارند یک زن به او سیلی بزند و این اتفاق را ناقض مردانگی خود میداند. گلرخ از کتک زدن مرد منصرف میشود و با این کار بیشتر او را تحقیر میکند. تقاضای آب میکند تا خونهای صورتش را بشوید وقتی صورتش را در کاسهٔ آب فرومیبرد آب از خون گلرخ سرخ میشود. آب که نماد پاکی است حالا با خون یک زن رنگ عوض میکند.
سنگستانیها انبوهسازان مسکناند و در ابتدا قصد دارند با دادن چک جعلی گلرخ را فریب دهند اما گلرخ متوجه میشود و زیر بار نمیرود. از او میخواهند به دفتر بروند تا چک را تحویل دهند اما گلرخ که زخمخوردهٔ اعتماد به مردها است، نمیپذیرد. سنگستانی بزرگ از گلرخ میخواهد برای دلخوشی او، التماس و گریه کند. برای این مرد خرد کردن و تحقیر این زن از بازگشت سرمایهاش ارزشمندتر است. گلرخ جواب میدهد : «من گریههامو قبلاً کردم، الان فقط فریاد برام مونده». اشاره به مصائبی دارد که مردهای دیگر بهخاطر زن بودن بر سر او آوردهاند و گلرخ اکنون فقط میتواند مانند یک مرد هویتش را با فریاد بیان کند، انگار زن بودن خود را از دست داده است. سپس گلرخ واضحترین حرف فمینیستی فیلم را بیان میکند و خطاب به سنگستانیها میگوید: «مجبورم به خاطر یکی دیگه التماس کنم یکی که از جنس شماست نه من».
سنگستانیها میخواهند مانع رفتن گلرخ شوند اما گلرخ این بار فریب مردها را نمیخورد و از دست آنها فرار میکند و در سکانسی عجیب تعداد زیادی مرد به دنبال ماشین او میدوند و گلرخ با ریختن اسکناسها به سمت آنها تحقیرشان میکند و مردها به سمت پولها هجوم میبرند. گلرخ مانند مردها بیرحم شده است تا حدی که دو نفر را با ماشین خود مجروح میکند.
گلرخ در باغستان ناصر را ملاقات میکند و متوجه میشود که فرشته هم همراه ناصر است تا با هم به اروپا بروند. اسلحه را درمیآورد اما ناصر آنقدر حقیر است که حتی ارزش کشتن هم ندارد. اسلحه را به ناصر میدهد و از آنجا دور میشود اما این زندانبان، جواد مقدم و دو مرد دیگر هستند که به سراغ ناصر میروند و انتقام دنیای مردانه را از او میگیرند. گلرخ آخرِ سگکشی را میبیند و سعی میکند که خودش را از شر شخصیتهای داستانش نجات دهد.
با توجه به خصوصیات شخصیت گلرخ، یک زن اهل فرهنگ در ابتدای فیلم، تبدیل میشود به زنی خشن که اسلحه میکشد و شلیک میکند، مردها را تحقیر میکند و حتی با ماشین آنها را مجروح میکند، میتوان شخصیت او را در گونهٔ فمینیسم آمازون جای داد.
نتیجهگیری
با توجه به تقسیمبندی فمینیسم در بخش مقدمه و برشمردن شاخههای مختلف آن و بررسی سه فیلم از سینمای ایران که محتوایی فمینیستی دارند، نکتهای که دریافت میشود نامشخص بودن جهتگیری این فیلمها است. البته فیلم سگکشی به دلیل ترسیم دنیای مردانه در ابعادی کوچکتر و شخصیتهایی محدود موفق میشود قهرمان مؤنث خود را در برابر مردها قرار دهد و تغییر و تحقیر روح لطیف زنانه را به درستی نشان دهد. فیلم هیس دخترها فریاد نمیزنند هوسبازی مردها و قوانین برساخته از دنیای تدوین شده توسط آنها را عامل تباهی زندگی زنها و حتی مرگ آنها میداند اما در نهایت راهی را برای حل این مساله یا معرفی ریشههای آن ارائه نمیدهد. فیلم تسویهحساب به ورطهٔ شعارزدگی سقوط میکند. شخصیتهایی کاریکاتورگونه از مردها که بدون پرداخت، فقط برخورد نامناسب آنها با زنها را نشان میدهد. حال آنکه اگر به ریشههای روانی و اجتماعی این موضوع پرداخته میشد با فیلم عمیقتری به لحاظ محتوایی روبهرو میشدیم.
فیلمسازان ایرانیای که داعیه ساختن فیلم فمینیستی دارند به صورت پیشفرض به سینما ایدئولوژیک نگاه میکنند اما برای فرم خود محتوای مرتبط با آن را برنمی گزینند.
در ادامه فیلمهای بررسی شده با گونههای فمینیسم معرفی شده در مقدمه، تطبیق داده شدهاست:
تطبیق فیلمها با گونههای فمینیسم■
فیلم |
گونهٔ فمینیسم |
هیس! دخترها فریاد نمیزنند |
فرهنگی |
تسویه حساب |
آمازون، فردگرا، جداییطلب |
سگکشی |
آمازون |
منابع
احمدی،بابک(1382).حقیقتوزیبایی. تهران:نشر مرکز.چاپششم
استم،رابرت(1389).مقدمهای بر نظریهٔ فیلم،گروه مترجمان به کوشش احسان نوروزی.تهران:انتشارات سوره مهر.چاپ دوم
بصیری،مریم(1390).کتاب ماه ادبیات،زن در سینما،شماره55
جانستون،کلر(1371).سینمای زن یک سینمای ضد سینما.ترجمه احمد لاری.فارابی،شماره16،109-124
رحمتی،محمد مهدی و مهدی سلطانی(1383).تحلیل جامعه شناسانه مناسبات جنسیتی در سینمای ایران.زن در توسعه و سیاست،شماره10،7 -47
لاجوردی،هاله(1386).فمینیسم مثبت-فمینیسم منفی.زن در توسعه و سیاست،شماره19،83-108
نقیب السادات،سیدرضا(1389).رسانهها و فمینیسم.کتاب ماه علوم اجتماعی،شماره26،4-17
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک