از نسبت خودتان با شعر برایمان بگویید این آشنایی و نسبت از کجا شروع شد وبه چه سان ادامه یافت؟
اول بگویم به طرز فجیعی فخرالدین سعیدیام و درخانوادهای روستایی بزرگ شدم. پدرم اهل شاهنامه بود بسیار، گاه با هم سن وسالهایش کُری خوانی داشت به شعر (زبان منظوم) تنها یک وزن را میشناخت (فعولن فعولن فعل) فردوسی را وهم او بود که تاکنون یکی از تندترین یا تیزترین نقدها را در حضور دوستان شاعرم در خصوص شعرم بیان داشت و با صراحت لهجه گفت: پسرم متلک نگو شعر بگو. شعر باید انهای مصراع اول ات اگر "آر" بود انتهای مصراع دوم ات"بار" باشد. ملاحظه میفرمایید که اگرچه نام قافیه را نمیدانست اما تعریف جامع وخاص خودش را از آن داشت.
علیای حال من هر شب خصوصاً شبهای زمستان من با صدای خوش پدر و کلام شاعر طوس به خواب میرفتم و بگویم که تنها هنر پدر هم نقد شعر سپید من نبود او تعزیهخوان قابلی هم بود تمام ابیات تعزیه را در حافظه داشت وچنین بود که از همان اوایل کودکی من در شعر شکل گرفتم و هرچه بزرگتر وبزرگتر شدم فهمیدم که رابطهام با شعر یک نسبت خونی است، ارج نهادم اش. آب ودانه اش کردم تا درمن لانه کند مدام وچنین شد که مدام با من است.
آن طور که اطلاع دارم شما فارغالتحصیل دو رشتهٔ (حقوق قضایی) و (زبان و ادبیات فارسی) هستید در حالیکه کمتر شاعری را در ایران میتوان یافت که تحصیلات عالیهٔ خود را هم گام با فعالیتهای هنری ادامه دهد دوست دارم در این باره توضیح شما را بشنوم؟
ببینید به نظر من شعر باید در ذات و وجود آدم باشد و ربطی به تحصیلات ندارد اما با همه این احوالات بودهاند بزرگان بسیاری که هردو را هم باهم داشتهاند که منِ کمترین میان ایشان به چشم نیایم اینجا دیگر نام میآورم دکتر رضا براهنی، دکتر شفیعی کدکنی، دکتر قیصر امین پور و... اما در خصوص قسمت اول سؤال شما باید بگویم که بله من دو رشته تحصیل کردم حقوق نان مرا میدهد و ادبیات حال مرا. تحصیل من در حقوق مرا با حقوق مدنی خودم وجامعه ام آشنا ساخت و ادبیات ابزار بیان مضامین مدنی واجتماعی را در اختیار من قرار داد وقتی شاعری دغدغه اصلی باشد باید پیشینه ادبی جامعه و اتفاقات روزگار شاعر توسط شاعر مرور سپس تحلیل و از صافی ذهن وضمیر بگذراند تا در شعر او نمود پیدا کند.
بسیاری معتقداند که تحصیلات آکادمیک درادبیات شعر و شاعر را دچار محافظهکاری و سنتگرایی میکند و از نوآوری و سنت شکنی باز میدارد نظر شما به عنوان مدرس دانشگاه در این باره چیست؟
من قبل از اینکه مدرس دانشگاه باشم شاعرم آن هم از گونهٔ امروزی آن، قبول دارم که نگاه ادبیات آکادمیک ما همچنان رو به کلاسیک است اما باید تلاش کرد تا آرام آرام ریل این نگاه را عوض کرد و به سمتی چرخاند که همهٔ داشتههای ادبیات ما را ببیند. اینکه فرمودید تحصیلات آکادمیک شعر وشاعر را محافظه کار میکند موافق نیستم کاش میگفتید ذهن را منظمتر میکند خصوصاً برای تحلیل، ببینید وقتی ما جریان جدّی ادبیات را در تمام دورهها پی میگیریم شاعران طلایه دار و جدّی کسانی بودند که نه فقط در ادبیات بلکه در دانشهای دیگر احاطه داشتند چون در یافتند که با نظم دادن به فضا وداده های ذهنی به شناخت نزدیکتر میشوند. پس اگر قرار است مثلاً هنجاری در زبان شکسته شود ابتدا باید آن هنجار را به درستی شناخت و یا اگر قرار است نوآوری در عناصر زیبایی شناسی گذشته اتفاق بیفتد میبایست بر آن عناصر وقوف کامل داشت.
شما در چندین همایش شعر گویشی سخنرانی داشتهاید. فکر میکنم سخن از این مبحث نیز خالی از لطف نباشد. آیا بهرهگیری از شعر و ادبیات فولکلور میتواند به شعر در زبان معیار کمک کند و اگر جواب مثبت است آیا این نوع شعر کم اقبال نبوده و مورد بیمهری واقع نشده است؟
بله درست میفرمایید من در چندین همایش شعر گویشی (زبان لری) سخنرانی داشتم و موافق نیستم که شعر به گویشهای بومی ومحلی خیلی غافل مانده ومورد بیمهری واقع شده باشد حداقل در محیطی که من در آن زندگی میکنم چون اخیراً در حال نوشتن آنتولوژی شعر گویشی زاگرس جنوبی هستم ودارم میبینم چقدر جدیداً توسط شعرای جوان، غنی به این نوع شعر پرداخته شده است من در خصوص آسیب شناسی شعر گویشی در یکی از همایشهای همین شعر زاگرس در (همایش همدرنگ) گفتم که یکی از رسالتهای شعر و ادبیات مانا کردن زبان وفرهنگ است پس ادبیات فولکولوریک وسینه به سینه وشفاهی باید مکتوب شود چون پیشینه این نوع شعر، شفاهی وگاه تک بیتهایی سینه به سینه بوده است واضافه کردم که این ادبیاتهای گویشی وقومی خرده فرهنگهایی هستند که به مثابه رودهایی از اطراف جاری میشوند تا به فرهنگ ملی بریزند اگر این خرده فرهنگها زایش داشته باشند مانایی ونامیرایی برای فرهنگ ملی به همراه میآورند اما اگر نه راکد باشند وخواهان حرکت بالعکس باشند یعنی بیاییم از فرهنگ ملی چیزی به عاریه بگیریم وسپس به گویش محلی بنویسیمش کاری نکردهایم پس باید خرده فرهنگها زایش داشته و داده به فرهنگ ملی بدهند.
شعر شما دارای بار اجتماعی و سیاسی است آیا فخرالدین سعیدی باورمند به شعر متعهد است؟
من دل داده و سر سپرده زیباییام. هر نوع زیبایی، چه هنری و چه غیر هنری، در هرکدام از ژانرهای هنری هم که ارائه شود. حال اگر شعر باشد حس تلذذ آن برایم بیشتر است اصولاً برای سر دردهای مضمنی که من دارم دریافتم که شعر تنها شعر است که برای التیام آن مسکن خوبی ست. برگردم به هنر وکلی تر نگاه کنم. هر هنری که به کشف وزیبایی برسد برای من گیراست اما سویه وجهت ذوقی ی من به هنری که بیتفاوت نیست مایلتر است و دوست دارم که هنر ارائه شده بتواند سایه روشنهای تصاویر جهان را بنمایاند تا دیگران ببینند وبیندیشند. هر هنرمندی در پرداخت هنری اثر خویش به بهتر کردن جهان بیندیشد که چگونه درد و زخمی را که اجتماع آن را گاه ندیده و گاه ندیده انگاشته و از کنار آن گذشته است واگویه کند یا به تصویر بکشد سلاح هنرمند وتمام امکانات او در برابر عالم هستی چیزی جز هنرش نیست و اما من فخرالدین سعیدی فرزند اول خانواده در محضر شما شاعره محترم و این شب پا به زا اعتراف میکنم که نه سیاسیام و نه چریک، اگر چه شعرم همیشه دستهایش از تاریخ بیرون بوده است. من شاعرم و به زبانی بلند میگویم که بر درگاه جهان شحنهای قابل ام و نگاه شعر من به سمت پیرامون من است مثلاً همین بلوط خشک شده یا این کوه سوختهٔ روبرو اصلاً مگر نه اینکه بسیار شنیدهایم و خواندهایم نیز که شاعر آیینهٔ روزگار خویش است بنابراین ممکن نیست که شاعر در خلأ شعر بنویسد و با جامعه خویش مرتبط نباشد اگر نگاه به پیرامون تعهد است آری من متعهدم
کمی هم راجع به برداشت خود از شعر دهه هفتاد و شعر دهه هشتاد بگویید.
ببینید سه نحلهٔ نویسشی در شعر در دههٔ هفتاد دیده میشود یکی گروهی که به زبان صرف اندیشیدند که اصولاً مخاطب گریز ومعنا گریز بودند گروهی که قائل به اندیشه و القاءان به مخاطب با زبانی سالم و نه نحو گریز بودند و سه دیگر گروهی که هم به اندیشه و معنا و هم به زبان پرداختند و اهل تعامل بودند اما آنچه نمود برجستهتری در دهه هفتاد داشت و نقل محافل ادبی بود نویسش اول بود که در خصوص این نویسش باید بگویم که طفل ناخلف و ناسازگاری بود با زبان سر جنگ داشت خصوصاً زبان معیار همه چیزش را به هم ریخت و اعتقاد نداشت که باید به وسیلهٔ زبان معیار به معنا برسد بلکه خودش را در خودش میجست درون ریز بود. تا اینجا خوب عمل کرد همین که ذهن را وادار به عرف شکنی کرد دست به ساختارشکنی زد همین که پیشنهادهای داده شده توسط شعر حجم و شاعران دیگر را به صورت وسیع مرور کرد اینها همه مقبول است اما افراط در هر کاری همیشه خطر افتادن از آن طرف بام را در جیب جلیقه دارد من هم معتقدم که معنا با شعر همزاد است وقتی شعر متولد میشود معنا نیز متولد میشود اینکه ذهن ما آبستن معنایی باشد بعد بیاییم ان معنا را بر کلمه یا کلامی چند سوار کنیم به نظر من هر چیزی میتواند باشد الا شعر اما این دلیل هم نمیشود که هر متنی را ما بخواهیم به بهانه اینکه مخلوقی درون ریز است به ادبیات تحمیل کنیم آن هم به اسم شعر و آنقدر مصر به این کار باشیم که بیرق معنا گریزی را در دست شعر ببینیم متأسفانه در شعر در دههٔ هفتاد با چنین نویسشی رو به روییم که البته در پایان همان دهه بعضی دریافته و از ان نوع نگرش و نویسش عدول کردهاند شعر دهه اگر شعر دههٔ هفتاد از ان طرف بام، شعر این دهه از این طرف بام افتاده است این شعر افت بزرگی به نام ساده نویسی به جانش افتاده است بیاییم باورکنیم که شعر چیزی فراتر از یک تعلیق و واگشایی یک تعلیق است شعر حال ما از دستاوردهای قبل خود که همانا اتفاقات زبانی دست بردن نحو کلام وکلمه به نحوی شایسته وسمت و سو دادن نگاه خود به سوی مفاهیم بنیادین بشری غافل است. اینها بر خلاف هفتادیها با دیکتاتوری زبان معیار سازش کردهاند بچههای بیش از حد خلفی هستند که حسی وگاه احساسی نویس اند.
چطور شد که تصمیم گرفتید پس از چندین سال کتابهای خود را از سوی نشرهای رسمی کشور به چاپ برسانید در حالی که پیش از آن به طور شخصی منتشر میکردید؟
من به ممیزی اعتقاد نداشتم هنوز هم ندارم سانسور را نمیپذیرم اگرچه همهٔ ما اهالی هنر کوچک وبزرگ معتاد به خودسانسوری شدیم یعنی جامعه وفضای حاکم بر جامعه وفضای حاکم بر چگونه اندیشی خود ما مارا به این عارضه دچار کرده است. و در خصوص خودم باید عرض کنم که وضعیت شعر من آن قدر خراب بوده که با این خود سانسوری هم وضعیت مناسبی برای اخذ جواز پیدا نمیکرد به ناچار آن کردم که به نظرم میبایست ولی بالاخره به اینجا هم رسیدم که شهر حق دارد صدای مرا بشنود پس ناچارا عیار خودسانسوری را بالا بردیم تا بشود رسمی چاپ کرد و شد
یکی از بارزترین عناصر شعری شما تکرار است. تکرار جملات ویا گاها ترکیبات. فکر نمیکنید دیگر این نوع بهره گیری از کلام در شعر کلیشه شده است وآیا به جای استفاده مستقیم از واژههایی چون"آه" و "کاش" بهتر نیست آنها را مصور به کار گرفت؟
ببینید فکر میکنم عنصر تکرار در شعر من آگاهانه است چرا که تکرار علاوه بر اینکه حاوی بار برجستگی وتاکید بر قسمتی از شعر است ایجاد موسیقی و هارمونی میکند و از پراکندگی فضای شعر و دور شدن ذهن مخاطب پس از دریافت تصاویری پراکنده که از شعری غیر متمرکز دریافت کرده جلوگیری میکند. اما در خصوص آن واژههای خاص باید بگویم عنصر غالب نویسش من پس از اندیشه احساس است وناگزیر بودم به ورود این کلمات و اگر نتوانستم به جا استفاده کنم یقیناً ایراد است.
شما در کارنامه خود دبیری هیئت داوران جایزه بزرگ فراسپید را نیز ثبت کردهاید در باره چند وچون برگزاری این جایزه برایمان بگوئید و اینکه جایزههایی از این
دست چه اهدافی را در وادی ادبیات دنبال میکنند؟
ببینید این جایزه کاملاً غیر دولتی و به همت مرد شریفی که حامی مالی این جایزه بود به نام تورج بهادری عزیز برگزار شد بیش از چهار هزار شعر به دبیر خانه واصل که بعد در اختیار هیئت داوران قرار گرفت و پس از خوانش و امتیاز دهی به شعرها ابتدا سی نفر و سپس نفرات برگزیده معرفی و جوایز خود را هم دریافت کردند و بگویم بودن در کنار دوستانی خوب برایم افتخاری بود امیدوارم این جایزه هم به همت تورج خان بهادری عزیز وفرزاد میر احمدی گرامی برای ادبیات و به خاطر ادبیات استمرار داشته و همچنان به سالها برگزار شود ضمناً اصلاً از زحمات خانم ابراهیمی گرامی هم نمیتوان ساده گذشت که کارهای دبیر خانه جایزه بر عهده او بود. در خصوص قسمت دوم سؤال شما باید بگویم که هدف جوایز مستقل رو کردن چهرهای تازه و نشان دادن پنجرهای نو است که رو به دنیای ادبیات باز شده است امیدوارم توانسته و یا بتوانند به هدفشان نزدیک شده یا بشوند و بگویم که با برگزاری جوایز مستقل موافقم آنگونه که دیگر هنرها نیز چنین میکنند
آقای دکتر شما اخیراً اولین نشست از سلسله خوانشهای انتقادی شعر ایران را در دانشگاه شهرکرد برگزار کردید دوست دارم در این باره نیز توضیح دهید و اینکه هدف چیست وآیا مستمر خواهد بود؟
من به ذهنم آمد که به جای برگزاری همایش بیاییم در فضایی آکادمیک نشستهای خوانش انتقادی شعر امروز ایران را برگزار کنیم با حضور چند چهره جدی ادبیات امروز وچند چهره آکادمیک، اولین نشست آن با حضور هوشنگ چالنگی، هرمز علی پور و حافظ موسوی ودکتر مسعود آلگونه و این کمترین در دانشگاه شهرکرد برگزار شد و اگر بشود و بگذارند و... نشستهای بعدی نیز برگزار خواهد شد و اعلام میکنم که هدف این است که میزبان همه دانشگاههای کشور میتواند باشد نه فقط دانشگاه شهرکرد و زیباتر میشود اگر بتوانیم نشستهای بعدی را در دانشگاههای دیگر مثلاً دومین نشست را در شیراز سومین را اصفهان و.... ادامه دهیم اما هدف نشستهای خوانش انتقادی شعر امروز ایران این است که یک پل ارتباطی بین فضای آکادمیک و نقد دانشگاهی با ادبیات امروز ایران و نقدهای ژورنالی که در بیرون از دانشگاه اتفاق می افتد ایجاد کنیم میخواهیم دست اینها را در دست هم بگذاریم شاید اتفاقی میمون افتاد خدا را چه دیدی!■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک