تحولی اصیل در قاب تولدی اصیل
بازیگران: ساندرا بولاک ـ جرج کلونی
فیلم نامه: آلفونسو کوآرون ـ جوناس کوآرون
بیتردید «جاذبه» را میتوان از متفاوتترین آثار سالیان اخیر سینمای آمریکا دانست؛ چرا که مناسبات و ارزشهای انسانی را در قالب زیستنی کوتاه و موقت در محیطی نو برایمان بازتعریف میکند که ظاهراً با رهایی آدمی از قید زمان و مکان به معنای متعارف آن، بزرگترین جاذبهٔ اثر را میآفریند اما بزرگترین جاذبهٔ «جاذبه»، نه در چنین محیط نوینی، بلکه در برگزیدن زندگی به جای مرگ و غلبهٔ طلوعی به نام امید بر غروبی به نام یأس و رقم زدن تحولی اصیل در قالب قاب تولدی اصیل در مقیاسی سهبعدی نهفته است.
«جاذبه» فضا و اتمسفر و موقعیت مرکزی و پیرنگ اصلی و مسألهٔ اساسی درام را به سیاق اکثریت قریب به اتفاق آثار کلاسیک قصهگو در سینمای آمریکا، در همان ده دقیقهٔ ابتدایی رقم میزند. پرداخت کاراکترها، به ویژه مت، مؤجز و مینیمالیستی است و تا اندازهٔ نه چندان ملموسی، کممایه. پس از ورود شخصیتهایمان به درون قاب، دوربین، به شکلی سیال و در حال گردش و در عین حال متناسب با حرکت شخصیتها، تمام آنچه به عنوان محیط قرار است در طول 90 دقیقه پیشِ رو داشته باشیم، برایمان مصور میکند. از یاد نبرید معجزهٔ تصویر با تمام گسترهاش را و اعجاز
جلوههای ویژه با نهایت قدرتنماییاش را که صدالبته محسورکنندهاند اما هیچکدام به عنوان بزرگترین موهبت «جاذبه» محسوب نمیشوند.
مگر نه اینکه «انتقامجویان» با تمام انفجارها و اکشنهایش، اعتباری فراتر از یک بازی کامپیوتری (و نه یک فیلم هنری) نیافت؟ مگر نه اینکه در «تایتانیک» با وجود کوه یخ و غرق شدن کشتی و آن همه خرجتراشی جیمز کامرون، آنچه در ذهن مخاطب باقی ماند، پرواز عاشقانهٔ جک و رز بر فراز آبها بود؟ و اینگونه است که با تشخیص هوشمندانهٔ آلفونسو کوران، اگرچه محیط تا پایان فیلم تغییر نمییابد اما اتمسفر فیلم از همان دقیقهٔ دهم به بعد، از اتمسفری فضایی و تا حدودی علمی-تخیلی و شبهتجاری و در عین حال فریبنده، به اتمسفری انسانی تغییر مییابد و از سویی آنچه حاکم میشود، نه رابطهٔ میان دو ماشین و یا دو آدم آهنی و یا دو ربات، بلکه روابط و مناسبات میان دو انسان است که اینبار در محیط و شرایطی نو رخ میدهد و این انسان است که بر محیط غلبه میکند و نه محیط بر او. از سویی دیگر، نزدیکی هر چه بیشتر به جنبههای رئالیستی اثر را میتوان یکی از بزرگترین برگ برندههای «جاذبه» نسبت به نظایرش دانست و این همان برگ برندهای است که سهگانهٔ بتمن نولان را حتی برای مخالفان فیلمهای ابرقهرمانی، قابل تحمل میکرد؛ اینکه به جای ابرقهرمان و ضدقهرمان، آن هم با ویژگیهای الهی و چه بسا فوق الهی! با دو انسان مواجه هستیم و حال در «جاذبه»، با انسانهایی دارای منش و آرمان (ولو آرمانهای سوخته) روبهرو هستیم که یکی با ایثارش و دیگری با امید و اراده و فاعلیتاش، بار دیگر غلبهٔ انسان بر محیط را به اثبات میرسانند و از همه مهمتر اینکه، قهرمانان ما انسان هستند و نه رباتهای خدا گونه و موجودات فرا الهی که روی یک انگشتشان هلیکوپتر میچرخانند!
اما آنچه «جاذبه» را تکمیل نموده و به ثمر میرساند، در جانمایهٔ دارای پیشنهاد فیلم تحت عنوان فاعلیت نهفته است. شخصیت اصلی «جاذبه» رایان استون است که اولین مأموریت فضاییاش را تجربه میکند و برخلاف آنچه تحت عنوانتم تضاد فرد با محیط پیرامونیاش تصور میشود، از قضا با محیط پیرامونیاش در تعارض و یا تضاد نیست. او مادری است که با مرگ دختر چهار سالهاش، گویی همه چیز خود را باخته و تنها و بییاور است، دنیای پیرامونش آنقدر او را گزیده که وی عاشق سکوت مطلق و رهایی در فضا است. مت کوالسکی (شخصیت دوم فیلم) اگرچه همچون رایان مارگزیدهٔ روزگار است، اما سرد و گرم چشیده است و برخلاف رایان، آموخته تا از ناملایمات زندگیاش داستانهایی معرکه بسازد. در این میان، قصهٔ اصلی سرراست فیلم، خیلی زود کلید میخورد و محیط به عنوان یکی دیگر از کارکترهای «جاذبه»، همچون ضدقهرمانی بیرحم، به مقابله با آدمهای داستانمان برمیخیزد، شریف و سایرین را بیرحمانه میکشد و در ادامه مت نیز خود را فدا کرده تا فقط و فقط رایانی باقی بماند که انگیزهای برای زندگی ندارد و سفینهای باقی بماند که سوخت ندارد و حال رایان رها است؛ رهاتر از آنچه همیشه آرزو میکرد. دیگر نه کسی او را میگزد و نه صدایی او را آزار میدهد و نه اینکه مجبور است بیهدف رانندگی کند. آری! او میتواند با نوای آواز سگ همراهی کرده و صدای گریهٔ نوزاد هنگام تولد را استماع کرده (گویی که صدای گریهٔ خودش در هنگام تولد را میشنود و تمام حسرتها را از دوران کودکی تاکنون به یاد میآورد) و از بالا زمین را نظاره و حتی آن را تمسخر کرده و نه چراغ سفینه، بلکه چراغ زندگیاش را خاموش کرده و چشم بربندد و مگر نه اینکه دیگر مرگی آرامتر و دلنشینتر از این وجود ندارد؟ و مگر نه اینکه آنچه تاکنون در جاذبه مشاهده کردهایم، نوعی رهایی بیحدوحصر بود؟ و مگر نه اینکه همیشه جنگیدهایم برای چنین رها بودن؟ پس دیگر چه اصراری به مقابله با دنیا و محیطی است که مصرانه و بیرحمانه میخواهد ما را در خود حل کند؟ پس دیگر چه اصراری به رهایی از این رهایی است؟ و اینجاست که این سکانس «جاذبه» آدمی را به یاد سکانس در آغوش کشیدن رهبر سربازان توسط فرشتهٔ مرگ در اپیزود «کولاک» فیلم «رؤیاها» ی آکیرا کوروساوا میاندازد؛ آن هنگامی که فرشتهٔ مرگ در قامت زنی زیبا و فریبنده، رهبر سربازان را به رهایی و سستی و مرگ فرامیخواند اما همانطور که در سکانس مذکور، رهبر سربازان، رهایی و سستی را پس زده و فاعلیت و زندگی را برمیگزیند، رایان نیز به رانندگی بیهدف خود پایان داده و راه برگشت به خانه را میپیماید تا داستانی معرکه برای تعریف کردن داشته باشد و چنین است که پیشنهاد جاذبه در قالب حاکم گشتن فاعلیت و ارادهٔ انسانی ارائه میشود که با مرگ ایثارگونهٔ مت، از وی به رایان تزریق میگردد و از آن مهمتر، چنین فاعلیتی فقط و فقط در یک فرد معین و از طریق یک فرد معین (و نه در یک گروه و از طریق یک گروه) تجلی مییابد؛ آن هنگامی که رایان، نه با کمک جستن از هیوستون، بلکه با اتکا به ارادهٔ خود به خانه میرسد تا از سویی نشان دهندهٔ قدرت ارادهٔ انسان باشد و از سویی دیگر، این قاعده را اثبات کند که همواره فاعل فردی زمینهساز فاعل جمعی است و فاعل جمعی، هیچگاه به خودی خود ایجاد نشده و نمیشود و نخواهد شد.
یکی دیگر از موهبتهای برجستهٔ «جاذبه» اما در کارگردانی آلفونسو کوران نهفته است که بررسی کامل آن، مستلزم تحلیلی مبسوط و نشانهشناسانه و نما به نما و فرمالیستی است که مسلماً مقال و مجالی جداگانه میطلبد. لهذا آنچه میتوان به عنوان توصیفی مؤجز و تا حدی تیتروار بر کارگردانی کوران نوشت عبارت است از حرکت دوربین او که گاه متناسب با حرکت و حالات شخصیتها و گاه متناسب با فضا است و کوران بهخوبی توانسته 90 دقیقهٔ پر تعلیق را نهفقط به سبب تعلیق موقعیت قدرتمندش، بلکه با بهرهگیری از میزانسنهای شتابآفریناش برایمان رقم زده و هر کجا که لازم باشد به وسیلهٔ مدیومشاتها و لانگشاتهایش ما را در فضا غرق کرده و هر کجا که اقتضا کند با کلوزآپهایش ما را به درون شخصیتها نزدیک کرده و انسان را بر محیط غالب کرده و در محیطی کاملاً بیگانه، اتمسفری کاملاً انسانی را حاکم کند. اوج هنرنمایی او البته در خلق میزانسنهایی است که در پیوند کامل تماتیک با سوژه، ابتدا و با کلید خوردن نخستین شمایل تحول، رایان درون سفینه را همچون نوزادی در رحم مادر به تصویر میکشد و پس از تکمیل تحول و نجات از مخمصه و رسیدن به زمین، رایان را همچون کودک تازه متولد شده از روی زمین بلند کرده و ابتدا چهار دستوپا و سپس لنگان لنگان، به حرکت میاندازد تا با بهرهگیری رندانه از زبان استعاره، قاب تولدی ماندگار را در سینمای قرن بیستویکم خلق کند.
بهغایت سادهانگارانه است اگر «جاذبه» را فقط و فقط فیلمی علمی-تخیلی و فضایی بدانیم. «جاذبه» اتمسفر و روح دارد و مسئولانه است و پیشنهادی دارد که از دل همان نگاه مسئولانهٔ منبعث از دغدغه و البته احساس تعهد نسبت به مخاطب و احترام به شعور او برمیآید و اساساً مجموعهای از همینها است که هنر میآفریند و «جاذبه» را از نظایر صرفاً تجاری و پاپکورنیاش متمایز نموده و به اثری متشخص و قابل احترام تبدیل میکند. ■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک