این عجیب است
خیلی باید عجیب است این
چشم سیاه پاسبان
که آمد مرا بازداشت کرد!
چند آهو گریخته بودند از شعر من
و پیشتر دهن زده بودند از موی بلند نیچه
بوی ناف داشت چند کلمه
فریفته بود توریستهای اتوبوس را
و چند سطر
پیچیده بود به پوتینهای سیاه مأمور
عجیب چشم سیاه پاسبان بود
و میدانهایی
که پوتینها را به صدا درمی آورد
راننده دست تکان میداد به کرگدنی در معنایی دور
و اتوبوس در سیاهی یک چشم سیاه ترمز نمیگرفت
توریستها میخواستند جایی بایستند
یک جای خوب
یک جایی با بوی ناف
و تور بیندازند در هوا
و از هوا چیز جنبنده ایی را بگیرند
یکی از آنها برنو ستارخان را میخواست صدای گاو میداد
یکی از آنها پای پیاده را عریان در سفر دور دنیا در هر چند روز
یکی دیگر کمی چند دقیقه ماهیچههای دست هرکول
حتی یکی انقلابی باشکوه را در میدانی سرخ
و اتوبوس در سیاهی یک چشم سیاه ترمز نمیگرفت
راننده دست تکان میداد به کرگدنی در معنایی دور
چشم سیاه پاسبان شاید از شب آمده بود
شاید از غاری تاریک
شاید از دهانی عمیق زنی در کنار خیابان
و پاهای برنزی آهوها تا همیشه از سنگفرش میگریختند
***
هر شب
کلاهم را تا دوردستها میبرد دریا
و پس میآورد هر صبح
پسربچه ایی که
چشمان آبیاش مرا هرگز نمیشناسد
دیشب
در خوابم با پوتینهای گلی میگشت
و هنگام رفتن گفت:
«اگر نبود بی شماری قطرههای باران
کشتنیترین آدم تو بودی آقا
که گردن افراشتهات
گاهی از تاریکی بیرون می زند...»
هر رد پایش معنایی بود
بیرون نمیآمد از خواب
و چهرهاش
در دیدنی مکرر
فراموش میشد
هر از گاهی
کلاهم را تا دوردستها میبرد دریا
و به یاد میآورم من
چشمهای آبی کودکی را
که مرا شبیه هیچکس نمیدید
مظاهر شهامت
خوانش:
شعر تکرار از جهت تاکید
گسترش تاریکی در ایجاد شکاف
روایتها در عین خطی حالتی زیگزاگ دارد
داستان شعر
سیاست یا ایدیولوژی از نوع رادیکال
آنچه در شعر مظاهر، بصورت شاخصه رفتاری و در قالب تکنیک زبانی مدام در حال اتفاق میبینم، تکرار است. او گاه در شعر یک مفهوم را بارها در قسمتهای مختلف شعر بزرگنمایی کرده، دراین آگراندیسمان، تکراری شیرین را رقم میزند. فرکانسی از شدن از نوع جهان پدیدارها را مدام گوشزد میکند. گاه چند سطر را مدام در سویهای مشترک به هم پیوند زده و باز تکرار میکند درست درهمین نقاط گرانیگاه که کارکرد تعادل درشعر اورا بازی میکنند، میتوان به شاخص "تاکید "رسید.
بسامدی از حتمیتهای شخصی. او مدام میخواهد غیر مستقیم با کمک نشانههایی خودساخته به توجه گزینشی دامن زده، با ردهای عاطفی و کثرت عناصر بینامتنی، ارجاعات را به مرکز شعر وصل کند. با همین یاداوری ها مدام مراکز متعدد در شعر رقم می زند بجای مرکز گریزی چند مرکز ایجاد کرده، بجای شکستن ساختار و رسیدن به شعر چند صدایی، ساختار را حفظ میکند. او با ایجاد چند مرکز شکلی متفاوت از تکنیک چند کانونی در شعر را به نمایش میگذارد و ازاین همه تکرار به تاکیدی دیکتاتورانه رسیده، با فرمهای پیچیده و متنهای تو درتو در شعر خود حاکمیت میکند.
او حاکم لحظههای شعر است که مدام در حال گسترش دامنه خود است و از المانهای مختلف بومی، تاریخی، فلسفی و نشانههای روانی به این مهم دست می زند. گاه در خلق فضاها کشف این نشانهها فقط از عهده کسی بر میآید که به این المانها محیط باشد و از مراز مختلف به مغز اصلی اثر برسد. هر چقدر او در نوشتن حاکم است اما در سطح شعر به تجزیه میرسد و رفتاری انسانی دارد اگرچه ان ایدئولوژی کم رنگ را در شعر پخش میکند اما گاه نگاه چپ به راست خورده فریادی رادیکالی شده، وجه شعر آخر زمانی میشود.
شعر مظاهر شعر صورت و شب است. بسیار بر صورت متمرکز است چشم، خواب و تاریکی از نوع شب.. او مدام در حال شکاف پرسونای شب است و ما را به صبح روشن میرساند. روشنایی که از مراکز مختلف تفکر، درک، شهود و احساس گذر میکند.
شعر اگرچه روایت میکند اما حالتی زیگزاگ دارد و در شعر پنجرههای مختلف باز میکند. او با ذهنیت داستان نویسی که دارد در شعر مدام به روایتهای داستانی از نوع کارکردهای ابر متنی میرسد درست همان مراکز گاه گذرگاه ورود به سینه شعر میشوند و در شعرهای مخصوصاً بلند، کار مدخل را بازی میکنند.
نشانهها در شعر مظاهر کاملاً در حال سرسره بازی هستند وقتی به چنگ میآیند شعر به عینیت میرسد و در حالتی که لیز میخورند انتزاعی میشوند. او در داستان - شعرهای چند وجهی صورتی متفاوت از شعر را رقم می زند که مدام در حال تکرار صورتهای خود است یعنی درعین تمایز با شعرهای دیگر در حال تکرار مظاهر است و ما بیشتر تکرار اندیشه شهامت را میبینیم تا تنوع شعر با کلمات و واژههایی که دلشان برای نشستن در شعر مظاهر خواب نما میشوند. این وجه آزادگی در شعر او از نوع آزادی ساختگی است که شعار نمیدهد دست مخاطب خاص را میفشارد و به سرزمین بارانهای خاکستری میرساند.
اما این مراکز کار کرد روانی نیز دارند. گره گاههای عقدههای فرو خفته شاعر. عقده در حقیقت تصور و امیالی است که حول یک موضوع خاص تمرکز پیدا میکنند و در این تجمع آن میل درونی شاعر را فریاد میزنند عقدههایی که لج شاعر را درمی آورد ولی از آنجا که در نمای حاکمیت تاجدار است درد میکشد اما فریاد نمیزند.
کلمات در جای خود چنان به چینش سیستمی قرار دارند که ما شعرها را بسیار منسجم با کمترین ضایعات میبینیم این چینش گاه شکلی از مهندسی در شعر را به ذهن متبادر میکند ولی هرقدر هم شاعر در ویرایش شعرها وسواس به خرج میدهد ولی شعر دارای جریانی درونی و سیال است. گاه از خودم میپرسم مظاهر در این دایره مینا در چندمین کنج دایرهٔ شعرش قرار میگیرد.■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک