• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • نگاهی به مجموعه داستان «عکس‌های دسته جمعی» نویسنده «حمید امجد»؛ «محمود خلیلی»/ اختصاصی چوک

نگاهی به مجموعه داستان «عکس‌های دسته جمعی» نویسنده «حمید امجد»؛ «محمود خلیلی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

نگاهی به مجموعه داستان «عکس‌های دسته جمعی» نویسنده «حمید امجد»؛ «محمود خلیلی»

لبخند نزنید، شما رو به روی یک دوربین مخفی نشسته‌اید!

مشخصات کتاب:عکس‌های دسته جمعی / نویسنده: حمید امجد / مجموعه داستان کوتاه / نشر نیلا/ چاپ اول: 1393 / شمارگان 2200 نسخه

حمید امجد در هفتم آذر ۱۳۴۷ درتهرانزاده شد. وی دانش‌آموختهٔ رشتهٔسینمادرمقطع کارشناسیازدانشگاه صداوسیما، پژوهش هنر درمقطع کارشناسی ارشدو دکترا ازدانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهراناست

در سال ۱۳۷۶انتشارات نیلابا گرایش تخصصی ادبیات و هنر و به مدیریت و صاحب‌امتیازی همسر امجد،ژیلا اسماعیلیان، تأسیس شد. از همان زمان تا امروز، امجد در مقام سرویراستار با این انتشارات همکاری دارد. کتاب حاضر نیز یکی از کتاب‌هایی است که حاصل همکاری این دو نفر می‌باشد.

امجد علاوه بر نوشتن داستان، فیلم نامه و نمایش نامه، در مقام کارگردان تئاتر و سینما نیز فعالیت دارد. وی دارای افتخاراتی در مقام کارگردان و نویسندهٔ تئاتر از جشنوارهٔ تئاتر فجر است. این مجموعه شامل 6 داستان است به نام‌های: عکس‌های دسته جمعی-اشتباه پارک کوچ گره مردی که زنش را گم کرد.

مجموعهٔ حاضر نشان از دغدغه‌های حمید امجد به عنوان عضوی از جامعهٔ امروزین ماست. دل مشغولی‌ها و دغدغه‌های انسان معاصر که روحش را در تار و پود پیچیدگی‌های زندگی ماشینی پیچیده است،او را در مخمصه‌هایی قرار می‌دهد که ساختهٔ دستان صنعتگر انسان‌هایی چون خود اوست.

در داستان ابتدایی (که ویژگی‌های خاص خود را دارد) فردی به نام "سینا"، مردی رفیق باز است که مسائل زناشویی را هنوز به درستی درک نمی‌کند. او که هنوز نتوانسته از مرحلهٔ تجرد به تأهل و تعهد سفر کند، باید دست همسفری را به نام همسر بگیرد اما هنوز در اوهام خود به دوستانش می‌پردازد. یک روز دوستی قدیمی به نام "فرید" به خانهٔ او

می‌آید. سینا که با همسرش قهر کرده است از دوست خود به تنهایی پذیرایی می‌کند. در خلال گفته‌های سینا که راوی

داستان است در می‌یابیم که همسرش قصد مهاجرت دارد اما سینا با او موافق نیست. ضربهٔ نهایی داستان آنجاست که سینا می‌فهمد همسرش با فرید در حال خروج از کشور هستند و اصلاً فرید آن شب مهمان سینا شده بود تا قضیهٔ ترک همسرش و همراهی آن دو را شرح دهد.

انسان امروز به سبب مشکلاتی چون درگیری زودهنگام با مسائل زندگی و جدا افتادن از خواسته‌هایش به دلایل اقتصادی واجتماعی، با گریز از مسئولیت‌هایش همه چیز را به هم می‌ریزد. جوانی که هنوز نتوانسته است به درستی از دوران تجرد خود جدا شود به ناگاه، (به جبر زمانه و یا به مقتضیات زمان) ناچار است بار زندگی را بر دوش بکشد. او در هر فرصتی از زیربار مسئولیت خویش فرار می‌کند تا به خواسته‌ها و شاید نیازهای دست نیافتهٔ خویش تحقق بخشد. همین امر سبب ساز مشکلاتی چون عدم تفاهم و درک صحیح متقابل خواهد شد. فرار، جدایی، طلاق و بحران روانی از کوچک‌ترین عواقب این قبیل زندگی‌هاست.

در داستان دوم (اشتباه) همه چیز اشتباه است. کسی که پشت میز نشسته است در جایی که باید، قرار ندارد. فردی که باید راهنما و پاسخ‌گو باشد، وجود ندارد. طبقات زیاد، اتاق‌های بدون کارمند، کارمندان بی مسئولیت، راهروهای تاریک که نشان از بروکراسی دراز و بی ثمر دارند همه و همه المان‌های یک شهر گم شده در خویش است. لابیرنتی تو در تو و سرگیجه آور از چیزهایی که تهوع آور هستند و راه به جایی ندارند.

در سومین داستان (پارک) پدر و مادری باید (و یا شاید) ناگزیر از گفتن دروغ هستند چیزی که در جامعهٔ امروز ما دیگر زشتی و قبحی ندارد. آن‌ها کودک خویش را به بهانهٔ پارک بردن به دندانپزشکی می‌برند تا دندان دردناک او را بکشند. نویسنده با شرح جز به جز ماجرا از زبان کودک داستان، ما را به تفکر وامی‌دارد که آیا دروغ گفتن برای کاری که توجیه و دلیل آن درست و واضح می‌باشد، ضروری است؟ پاسخ به این پرسش را نویسنده در ذهن مخاطب جاری می‌سازد اما به عنوان نتیجه چیزی را عنوان نمی‌کند.

خواننده باید از خویش بپرسد که آیا تنها ضرورت (به هر شکل و بهانه‌ای) می‌تواند توجیه کنندهٔ دروغ و پنهان کاری باشد؟ کودک امروز و جوانِ فردا با الگوهایی از این دست، چه آینده‌ای برای فرزندان خویش تصویر خواهد کرد؟

داستان چهارم (کوچ) از زبان زنی است که میان ماندن و رفتن در کانون خانواده‌اش هنوز مشکوک است. افکار او مثل پاندول در رفت و آمد هستند و با کوچک‌ترین تلنگری به حرکت در می‌آیند. زن پروانه‌ای بزرگ اما گچی را به دیوار آویخته است تا نمادی از خود اسیر شده‌اش باشد. شوهرش با حضور این پروانه بر دیوار مخالفت می‌کند و گاهی که گرایش زن به سمت ماندن می‌رود، تصمیم می‌گیرد پروانه رااز روی دیوار بردارد و در انباری بگذارد. پروانهٔ گچی‌ی روی دیوار تجسم عینی پروازی است که زن قصه می‌خواهد، اما نمی‌تواند.

شاید تنها داستانی که به درستی و با دقت از نماد استفاده کرده و آن را در خدمت خود درآورده است همین داستان کوچ باشد. امجد در این داستان قوهٔ تخیل خویش را با قوت تمام در اختیار کلمات قرار داده است تا از آنها در جهت نمایش بندهای نامریی بر دستان مردم استفاده کند. شایددر این داستان بتوان به تفاوت‌های زن شرقی و زن غربی نیز دقت کرد. زن شرقی به خاطر خانواده و حفظ کانون آن و سایه سار خانه‌ای که نگهبان او و فرزندانش باشد حاضر است تمناهای درونی خود را دفن کند. او با ایثار و از خود گذشتگی بر خواهش‌های شخصی پا می‌گذارد و بال خویش را می‌بندد تا خانواده همچنان استوار بماند. زن غربی اما همانند مرد غربی، یک لحظه هم در ماندن یا رفتن تردید نمی‌کند.

داستان پنجم این مجموعه (گره) است. انسانی که می‌خواهد اما نمی‌تواند رازهای درونی خویش را بازگو کند دچار عقده‌ای در گلویش می‌شود که حتا نفس کشیدن او را سخت می‌سازد. او در برخورد با روانشناسی که سراپا گوش است از دردهای ناگفته‌اش می‌نالد و ناگهان در می‌یابد که با گفتن از دردها و گریستن آنها بار بزرگی از دوشش برداشته می‌شود و می‌تواند به درستی نفس بکشد.

انسان امروز به علت درگیری با مسائل ریز و درشت زندگی و نبود یک همدم مناسب (که گوشی شنوا برای درددل‌هایش داشته باشد) دچار عقده‌های گلوگیر می‌شود. سر ریز عقده‌های فرو خورده، گاه به عصیان منجر خواهد شد و در اشکال گوناگونی چون هنجار شکنی در رفتارهای اجتماعی و فروپاشی شخصیتی موجب آسیب رساندن به جامعه می‌شود.

افسردگی، اعتیاد، خودکشی، پریشانی و فروپاشی شخصیتی از دیگرموارد بروز و ظهور عقده‌های سرکوب شده و دردهای تلنبار شده است. که در موارد بخش دوم، بیشترین آسیب ابتدا به فرد وارد می‌شود و سپس سبب تلاشی یک کانون خانوادگی خواهد شد. عواقب این قبیل آثار سوء نیز، در نهایت به جامعه وارد و موجب آسیب‌های اجتماعی می‌گردد.

داستان پایانی (مردی که زنش را گم کرد) روایتی متفاوت و دیگرگون از یک ماجراست. گاراژداری که در دفتر خویش نشسته است از حرف‌های پراکنده بین راننده‌ها و شایعات پیرامون زنان رها شده در جاده سخن می‌گوید. لحن متفاوت داستان، با شنیدن غریب گونهٔ ماجرای زنان فراری، هم‌خوانی وهماهنگی دارد.

پایان بندی غافلگیرانهٔ داستان مردی که زنش را گم کرد، ازنقاط قوت این مجموعه داستان است. این داستان، شاید بدون اغراق شاه بیت داستان‌های این مجموعه است. همه چیز، از تنهایی انسان‌ها گرفته تا مشکلات زنان، هوچی‌گری بیکاره‌ها، تسلط شایعه بر زندگی مردم و نبود سازمان‌های حامی و... در این داستان آمده است. این داستان خواننده را با امواج بالا و پایین برنده‌اش همراه می‌سازد تا برای او معضلات بسیاری را بازگشایی کند.

داستان پایانی مفصل‌ترین دردنامه از انسانی است که گرچه مدرن شده و سوار بر ماشین از جاده‌ها بالا و پایین می‌رود، اما هنوز خاله زنک بازی و یک کلاغ چهل کلاغ بر او تسلط دارد و هنوز هم کسی از خود نمی‌پرسد که اگر زنی از زندگانی خود می‌گریزد، علت اصلی این عمل چیست؟ آیا عمل انجام شده واکنشی در برابر فشارهای بیش از حد و خارج از توان یک زن نبوده است؟


 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك

www.chouk.ir/download-mahnameh.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

دانلود نمایش‌های رادیویی داستان چوک

www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان                    

www.chouk.ir/honarmandan.html

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک

www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

دانلود فصلنامه‌های پژوهشی شعر چوک

www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692