ویرجینیا وولف، رمان نویس مدرن انگلیسی، کتاب موجهایش را در سال 1931 منتشر کرد. ده سال قبل از اینکه فشار روانی افسردگی، جنگ جهانی و تجربهٔ تلخ کودکیاش بلاخره او را به سوی خودکشی در موجهای رودخانهٔ اوز بکشاند. موجها به ظاهر رمان است اما لطافت کلماتش، موسیقی شعر را در ذهن تداعی میکند. شخصیتهایی که بی مرز در هم حل میشوند و راویای که پشت سر کاراکترها، در سوگ پرسیوال میگرید. پرسیوالی که هم هست و هم نیست و نبودش از بودن همهٔ شخصیتهای حاضر پررنگتر است، چرا که رد پایش را در تک گویی ذهنی همهٔ شخصیتها میشود پیدا کرد.
نوئل، رودا، جینی، لوئیس، سوزان و برنارد، شش شخصیت بی مرز رمان هستند. این شخصیتها، گاهی به هم میپیوندند، با هم یکی میشوند و راوی شروع به روایت میکند. دنیای بیرون تا زمانی که از دریچهٔ نگاه این شش شخصیت عبور نکرده، بی ارزش است. این درونی شدن واقعیت بیرون است که در نگاه شخصیتهای داستان، ارزش حقیقت را پیدا میکند. شخصیتها، دنیا را از نگاه خودشان میبینند. فردیت در کتاب مانند موج شکل میگیرد و تا نقطهٔ اوج خودش را بالا میکشد، اما همینکه خواننده میخواهد آن شخصیت را از بقیه متمایز کند، موج با شتاب به پایین میلغزد و آن شخصیت حل میشود در شخصیتهای اطرافش. راوی در میانهٔ راه عوض میشود و خواننده، شخصیتها را در میان امواج، گم میکند.
این کاراکترها در جریان سیال زندگی، در قیل و قال روزمرهٔ حیات، در هم پنهان میشوند و از نو شکل میگیرند. "جینی گفت: اینجا ایستادهام، در ایستگاه راه آهن زیرزمینی ... یک لحظه زیر پیاده رو در قلب لندن میایستم.
چرخهای بیشمار و پاهای متحرک درست بالای سر من فشار میآورند. خیابانهای بزرگ تمدن در اینجا به هم میرسند و به این طرف و آن طرف میروند. من در قلب زندگی هستم. اما نگاه کن- آن تن من است که در آن آینه دیده میشود.
چقدر تنها، چه افسرده، چه پیر! ... و هزاران هزار تن با نزولی وحشت آور از آن پلهها نازل میشوند. (127) "
اما این فردیت گمشده در جمع، گاهی شخصیتها را به استیصال میکشاند. این تنهایی بودن با تنها از زبان رودا به این شکل بیان میشود. " آه ای زندگی، چقدر از تو وحشت دارم، آه ای نوع بشر، چه اندازه از تو نفرت داشتهام. چقدر سقلمه زدید، چقدر راهم را بریدید، چقدر در خیابان آکسفورد وحشت آور بودید، چقدر وقتی در قطار زیرزمینی روبروی هم مینشستید و خیره مینگریستید، دون و بی شرف بودید" (134).
راوی میبافد و میسراید، مینویسد و پیش میرود تا خودش را در لا به لای کلماتش پیدا کند.
"زندگی من همین بوده که من باید به یاد بیاورم و به هم ببافم، باید نخهای بیشمار، نازک و کلفت و گسیخته را، دوام و بقای تاریخ طویلمان، روزهای مختلف و آشفتهٔ خودمان را در یک ریسمان ببافم." (134)
و این تلاش مذبوحانهٔ نویسنده به یاری کلمات است تا از پس موجهای سیال ذهن آشفتهاش به ثباتی آرامش بخش برسد. کتابی که نویسنده در خاطراتش نتیجه گیری میکند: " فکر میکنم به زحمتش میارزید."■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک