گفتگوی اختصاصی چوک با سلبی‌ناز رستمی «مریم نقیب»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

گفتگوی اختصاصی چوک با سلبی‌ناز رستمی «مریم نقیب»

خودتان را به طور کامل معرفی کنید و از فعالیت‌های ادبی که تاکنون انجام داده‌اید، برایمان بگویید.

سلبی ناز رستمی، متولد 1359 آذربایجان غربی، و ساکن شاهین‌دژ می‌باشم. مدرس دانشگاه و مراکز غیر دولتی هستم و درس خواندن را خیلی دوست دارم. از اواسط سال 94 مجموعه شعری به طور منسجم نداشته‌ام و شعرهایم پیش ازین به طور پراکنده در روزنامه‌ها و مجلات محلی و کشوری و .... نیز در نشریات کاغذی و اینترنتی منتشر شده بود. به هرحال فکر می‌کنم صبر و تحمل برای یک شاعر و یک نویسنده از ضروریات باشد و تعجیل در چاپ و نشر یک اثر در حقیقت به خود شاعر یا نویسنده ضربه می زند. پانزده سال صبر و حوصله می‌تواند به تولد یک اثر کمک کند.

در حال حاضر سه مجموعه کتاب شعر تحت عنوان؛"شلوغ‌تر از باد"نشر هنر رسانه اردیبهشت، "بوی نارنجی نارنجک"، "فوج فوج فرشته می‌بارد"نشر امور ایثارگران و نشر حفظ آثار ارزش‌های دفاع مقدس به چاپ رسیده و با استقبال بی نظیر مخاطبین مواجه شده است. در حال حاضر هم چند کتاب نقد و بررسی و پژوهش در حوزهٔ ادبیات معاصر به ویژه از نگاه زنانِ امروز در دست اقدام و چاپ است.

به نظر شما چه رابطه‌ای بین شعر و نقد شعر وجود دارد؟

ببینید نقد و شعر رابطهٔ تنگاتنگی با هم دارند. وقتی می گویم صبر و حوصله برای یک شاعر و نویسندهٔ جوان ضروری است در حقیقت از منظرگاه یک نقاد به این موضوع توجه می‌کنم یا از نگاه یک جوان به مقولهٔ نقد و شعر می‌پردازم. در حقیقت این دو نگاه ازیک طرف موجب تفکر و تکامل در فرد می‌شود و از دیگر سوی موجب لذت یا تنفر از نقد و نظر دیگران می‌گردد؛ هر چند شاعر یا نویسنده از یک بعد کاملاً قانع می‌شود؛ اما گاهی بین خود و آثار به چاپ رسیده و نشر داده شده چه در ادبیات کلاسیک و چه در ادبیات مدرن به مقایسه میان خود با دیگران می‌پردازد. به عنوان مثال یک مجموعه شعر سپید و نو ضعیف منتشر شده و با استقبال خوبی هم مواجه می‌شود. اما یک شاعر یا نویسندهٔ دیگر با مشاهده این آثار تا حد زیادی اعتماد به نفس برای تولید یک اثر، درخویش پیدا می‌کند.

آیا نقد توانسته است تأثیری مستقیم بر اشعار شما بگذارد؟ این تأثیر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

حضور مستقیم و غیرمستقیم نقد در یک اثر ادبی به واسطهٔ همراهی و همگامی آن اثر باید مورد توجه قرار گیرد. به نظر من ادبیات امروز حساس‌تر از گذشته است و این صیانت و حفاظت بیشتری طلب می‌کند. ما در این بازار، با خیل عظیمی از آثار روبرو می‌شویم که تعداد انگشت شماری ازآن یا با توجه به نام خالق آن اثر مورد نقد قرار گرفته و یا با توجه به ناشر آن اثر نقادی شده است. به هرحال ادبیات معاصر ما به بیماری استسقاء دچار است. هرچه نقد و بررسی در این زمینه صورت بگیرد باز هم کم است. قبل از اینکه آثارم به این بیماری دچار شود به حشر و نشر با آن‌ها پرداختم. با آن‌ها حرف زدم، گوش کردم، قهر و آشتی، تلخی و شیرینی همه و همه را در یک زمان با هم دیگر سپری کردیم. گاهی شعرها در مسند منتقد بودند و گاهی شاعر در مسند انتقاد...به نظر من شاعر و منتقد باید درکنار هم باشند درست مثل سایه و نور از همدیگر کسب فیض کنند.

به نظر شما آیا شعر و هنر رسالت خاصی را در خود نهفته است؟ آیا خود شما از سرودن شعر هدف خاصی را دنبال می‌کنید؟

البته طبیعی و بدیهی است که هنر در هر برهه‌ای از زمان وامدار یک جریان خاصی از ادبیات، نقاشی، موسیقی، و... باشد؛ اما دراین میان شعر بیشترین و تأثیرگذارترین سیر یک سبک را دنبال می‌کند. به نظر من یا می‌تواند در یک خلاء رشد کند و یا بی هیچ منفذی مثلِ گیاهان خودرو به زندگی خود ادامه بدهد. البته مشکل سیاه یا سفید دیدن این مسائل هیچ دردی را درمان نمی‌کند. وقتی خودمان هم باور نمی‌کنیم که هنر در حقیقت نوع چگونه دیدن و شنیدن است که متاسفانه برای آن هم هیچ امیدی نمانده است. همیشه فکر می‌کردم که بعداز نیما، شاملو و فروغ ما با تحول بزرگی درادبیات معاصر روبرو خواهیم شد. البته علمدارانی نیز هستند که در تحول ادبیات معاصر بیرق شکوه خود را بالا گرفته‌اند؛ اما باز هم جای خالی یک چیز دیده می‌شود. و آن چیز شبیه هیچ چیز نیست. شعر و هنر باید دنبال جای خالی آن چیز باشد که بتواند من مخاطب را ارضاء کند. دههٔ شصت، هفتاد، دههٔ هشتاد و نود نیز آمد و ما هنوز شاهد تحول آن چنانی در هنر و شعر نبوده‌ایم. البته اذعان دارم که ما به ناچار برای یک جریان مدرن ادبی باید مرزی مشخص کنیم و شده؛ اما با قاطعیت هم نمی‌توانیم به آنچه رسیده‌ایم، باور داشته باشیم.

وضعیت شعر زنان امروز را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در ادبیات امروز، خیلی از زنان شاعر ما، سازهای متفاوتی می‌زنند. در حقیقت کوک این سازها نه از سر تفنن و سرگرمی بوده و نه برای دریافت صله و تحف است. این دوره از زمان یعنی از دههٔ هشتاد به بعد وضعیت شعر زنان معاصر متحول شده است. تعدادی از این زنان شاعر و نویسنده شده‌اند و حرفی برای گفتن دارند درست مثل شاعرانی چون؛ رابعه و فروغ که در کارنامه ادبی زنان نقش پررنگ و تأثیرگذاری داشته‌اند. حضور شعر زنان قطعاً درطول تاریخ ادبیات معاصر هم از نظر کمی هم کیفی علاوه برآن همپای فرم و ساختار، و مفاهیم مضامین سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مؤلفه‌های زنانه درجایگاه خود، نشان از درایت و آگاهی شاعران زن دارد. امروزه، شاعران زن از جایگاه خود حرف می‌زنند،. فکر می‌کنند. حتی اگر نگاه جنسیتی نداشته باشند، صدای جنسیتی خود را بالا می‌برند. بسیار راحت نگفته‌های خود را فریاد می‌زنند.. شاعران زن در هر مقطعی از تاریخ بسته به هر شرایطی، نگفته‌های خود را کتمان نکرده‌اند، شجاعت و جسارتی که در وضعیت شعر زنان امروز وجود دارد به اعتبار نگاه مادرانه، زنانه‌ای است که به واسطهٔ سرشت زاینده و پرورش دهنده، ادبیات زنان را به طیف دیگری از این مقوله سرایت داده است.

به نظر شما باید بین زبان شعری زنان و مردان تفاوتی وجود داشته باشد؟

خوب البته باید این اتفاق بیفتد. اگر قرار باشد من زن، زبان متفاوتی نسبت به زبان مرد نداشته باشم، باید به دنبال جنسیت گم شده گشت. حتی اگر زبان جنسیتی در شعر زن متبادر هم نباشد باز هم خودش را نشان می‌دهد. یک زن نمی‌تواند در شعرش، جنسیت خودش را فراموش کند. نکتهٔ دیگری که باید همواره مورد توجه باشد نوع نگاه زن به اطرافش است. زن یک جور می‌بیند مرد جور دیگری. البته در وضعیت کنونی من چندان به نوع نگاه جنسیتی خرسند نیستم. ببینید یک زن تا زمانی می‌تواند زنانه شعر بگوید، زنانه اعتراض بکند، زنانه فریاد بزند، زنانه احقاق حقوق بکند و...خوب است؛ اما امروزها موقعیت‌ها و جایگاههایی که یک زن در اجتماع دارد کمتر از مردان نیست. و این را مدیون همین انقلاب می دانم. گاهی وقتها اصرار براین داشتم که حتماً"شعر زنانه بنویسم و به مسائل زنان بپردازم؛. اما نشد شاید دلیلش به طور ناخود آگاه در خود ما باشد. ولی حقیقت یک چیز دیگر است که در این کشور عزیز نگاه جنسیتی برایم هیچ اهمیتی ندارد وقتی که می‌شود با دید انسانی ببینم و بنویسم. اتفاقاً"من برخلاف خیلی از زنان، اعتقاد براین امر دارم که زنان ما دراین عصر بیشتر دیده شدند تا چندین و چند دهه پیش. آن زمان اگر چند زن انگشت شمار درخشیدند، امروزه ما شاهد درخشش خیلی اززنان شاعر نسبت به مردان هستیم. من از همین جا می گویم که تفاوت زنان و مردان سبب جداسازی شعر و ادبیات ودر نهایت گمانه زنی‌ها شده است، وگرنه شعر مرد و زن نداریم. می‌بینیم که یک شعر را یک شاعر مرد گفته بی آنکه بدانیم شاعرش مرد است، پیش خودمان حدس و گمان‌هایی می‌زنیم و برعکس آن نیز چنین! ما در تعارف با ادبیات هر چند به لقمه‌های ریز و کوچک بسنده می‌کنیم؛ اما فکر می‌کنم مطرح کردن بعضی از این اصطلاحات زنانه که شعر زنانه را در برمی گیرد، کافی نیست. به اعتقاد من، دغدغهٔ شاعران زن با مردان شاعر هیچ تفاوتی ندارد و اگر تفاوتی هم باشدصرفاً به نوع نگاه زن نسبت به پدیده‌ها و مسائل اجتماعی، بازمی‌گردد.

اگر ناگفته‌ای هست بفرمایید.

در نهایت بسیار تشکر می‌کنم از شما دوست بسیار ارجمند و تمامی کسانی که چه به قلم و چه به درم و قدم در راستای ادبیات ایران زمین در تلاش و تکاپو هستید.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692