عمران جان/ نگار اسکندرفر/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

روزی که تو رفتی من در این شهر نبودم. صبح یک روز بارانی از هتل بیرون آمدم و به سرعت خودم را به قطار رساندم. هنوز روی صندلی جا‌به‌جا نشده بودم که تلفن همراهم زنگ زد، دوستی از ایران بود. از آن سوی خط فقط هق‌هق گریه‌اش را شنیدم.

-                چی شده؟

-                عمران رفت.

تلفن را قطع کردم، اشک‌هایم سرازیر شد. همان ساعت عکست را قاب کردم. کنارش روبان سیاهی را به‌طور اریب چسباندم. دوتا شمع در دو سوی قاب گذاشتم و روشن کردم و هی اشک ریختم. تصادفاً چون در نمایشگاه بودم و مجله‌های کارنامه هم دستم بود، شروع کردم به ورق زدن و خواندن صفحات (حرف اضافه) و آرام آرام خنده سرازیر می‌شد توی دلم. هی از تهران دوستان پیامکمی‌زدند:

-                عمران صلاحی رفت.

-                عمران را با تو بدرقه کردیم.

-                بچه‌ی جوادیه شوخی کرد و رفت.

-                عمران را بی‌تو بدرقه کردیم.

-                این دفعه عمران بدجوری سر به سر ما گذاشت.

و یا شعرهای تو را برایم می‌فرستادند. هیچ‌کس از مرگ تو حرف نزده بود. شمع‌ها را خاموش کردم. روبان سیاه را از کنار عکس کندم و ادامه دادم خواندن صفحات (حرف اضافه را ...)

(ایمران جان سن گئدنده من بو شهرده دییلدیم. او زامان کی منه خبر وئردی لر گؤزومده بولوتلار آچیلدی. یاغیش یاغدی. اورگیم پارتدادی.)

وای عمران الان همه صداشون درمیاد و می‌گن باز تو و عمران به هم رسیدین و زدین کانال همشهری. فقط می‌خواستم به زبان خودمان به تو بگویم وقتی تو رفتی پشت سرت باران گرفت که سروده بودی:

«رفتم و پشت سرم باران گرفت.»

عمران جان قرار است من اینجا خاطره‌ای از تو بگویم اما نمی‌دانم از کدام خاطره بگویم. از اولین روز همکاری و ماجرای عمران جان قهوه می‌خوری؟ نه ... این داستان را در مصاحبه با نشریه‌ای درباره‌ی تو تعریف کرده‌ام یا گپ و گفت‌هایمان بر سر کوتاه کردن مطالب که می‌گفتی شرمنده‌ام و من هی شرمنده بودم و هی تذکر می‌گرفتم، تا آنجا که کارنامه به محاق توقیف رفت. یادت هست که یک روز گفتم این کلمه‌ی (اند) که جوان‌ها به کار می‌گیرند گاهی خیلی هم بد نیست. گفتی چه‌طور؟ گفتم: می‌خواهم بگویم عمران تو (اند) رفاقتی. و گپ زدیم درباره‌ی پرویز شاپور و کامیار و آن‌همه تیمار تو از این عزیزان و گفتم که فروغ قهرمان نوجوانی و جوانی‌ام بوده که همیشه دنبال شباهت‌هایی بین زندگی خودم و او گشته‌ام و کامیار را دوست می‌دارم و پسرم را که سال‌ها از من دور بوده. روز دیگر تو آمدی با کامیار و شعرهاش و اینکه می‌خواهد آموزش نقاشی بدهد و آن روز و آن حرف‌ها برایم خاطره ای شد.

راستی عمران جان حالا که تو رفتی کامیار فروغ‌مان چه می‌کند؟ چه‌کسی سکوت خاکستری بیمارستان را با ملاقات‌های هفتگی برایش رنگین می‌کند؟ می‌دانی چرا گفتم تو اند رفاقتی؟ برای اینکه تو با همه‌ی ما طوری رفتار کردی که هر کدام فکر می‌کنیم نزدیک‌ترین کس به تو بودیم، اما حالا که به آن همه خاطره و خنده و دور آتش نشستن‌های کنار رودخانه و گفتگوها بر می‌گردم، می‌بینم تو که همیشه دریچه‌های خنده و شادمانی را با آن همه ظرافت به روی اطرافت می‌گشودی، خودت چه‌قدر تنها بودی. عمران از آن شبی که گربه‌ی سیاه مرگ در خانه‌ی من به زندگی نازنین نظام شهیدی چنگ انداخت تا امروز من هی از دست داده‌ام. کارنامه را، عشقم را، آتشی را، تو را و بر این گمان بودم که آدمی به از دست دادن عادت می‌کند، اما این بغض سنگینی که بر سینه‌ام نشسته می‌گوید که با هر از دست دادنی، بخشی از وجود من از دست می‌رود. تو در همه‌جا هستی میان کلمات کتاب‌ها، مجله‌ها، دل‌ها و یادهای ما و این به من جرأت می‌دهد که بگویم: (با من از مرگ عمران حرف نزنید، او زنده است.)

عمران جان دلم برایت خیلی تنگ شده که بیایی مثل آن روزها و بگویم که (شنیدم من که عمران جانم آمد.) و به یاد آن همه خاطره بپرسم: عمران جان قهوه می‌خوری؟ و تو بگویی:

«یک نفر آمد و بر پنجره‌ام گل مالید

ولی من منتظر بارانم»

 

 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

 

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

 

داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.

 

http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html

 

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک

 

http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html

 

دانلود نمایش رادیویی داستان چوک

 

http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html

 

دانلود فرم پیش ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

 

http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

 

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك

 

http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

 

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

 

http://www.chouk.ir/honarmandan.html

 

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

 

https://telegram.me/chookasosiation

 

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

 

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

 

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

 

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692