چرایی این متن:
«نخست درک گفتار نویسنده و سپس درک ذهنیت او به ما کمک میکند، متن را درک نماییم» شاید پس از خواندن این جمله از منتقد آلمانی، ماخر بود که دست به جستجو و تحقیق پیرامون نوشتههای ساسان ناطق زدم. این نوشته، ماحصل نگاهی گذراست به کارهایی که از وی خواندهام.
ظهور یک مجموعه داستان
- تابستان سال 1378 به کوشش محمود مهدوی یک مجموعه داستان توسط انتشارات سبلان به بازار نشر معرفی میگردد. اتفاق تازهای افتاده بود! چند جوان نوقلم اردبیلی، دست به دست هم میدهند به مهر، تا یک مجموعه داستان جمعی منتشر کنند.این نگاه جمعی نشانگر آن است که در آستان ادبیات هم میشود در کنار هم بود و نه در تقابل با هم، همچنان که فوتبال ماحاصل یککار گروهی است. گرچه سابقه نشان داده که جامعهی ایرانی در زمینههای تیمیکمتر موفق است، و در رشتههای انفرادی و قهرمانی میتواند سکوهای افتخار جهانی را از آن خود سازد (که جای نقد این مساله در این مقال نیست)، با این حال چاپ یک مجموعه داستان جمعی گرچه یک اتفاق است اما، طعم خوشایندی دارد.
- مجموعه داستان "وقتی جنگ تمام شود"شامل چهارده داستان است که ناطق در سال 1384 توسط سوره مهر چاپ کرده است. این مجموعه 144 صفحهای شامل داستانهای متنوع ساسان ناطق است که در کنار هم نشستهاند. داستانهای این مجموعه عبارتاند از: کــلاغ، وقتی جنگ تمــام شود، ترسخورده، ما ســه نفر بودیم، غــزل، پاسگاه رستــمآباد، پوکهای برای امین، پارک، دقیــقههای بارانی، خانه در دوردست، فنــدک، دو ســرباز، بنـــد 4، آمریکا-آمریکا.
- "سربازان چکمه پوش"که شامل خاطرات اسیر آزادشده ایرانی بهمن نوظهور است در سال 1385 در پی مصاحبه و تدوین ساسان ناطق شکل گرفته است. این کتاب در 108 صفحه توسط انتشارات سوره مهر به بازار کتاب عرضه شد. بهمن نوظهور در سال 1364 در حالی که تنها 14 بهار از زندگانی وی گذشته است به جبهههای نبرد اعزام میشود.کتاب تا صفحهی 50 آن در مورد حضور و نبرد رو در روی رزمندگان ایرانی با عراقیان است و از آن پس، بهمن نوظهور به اسارت در میآید. او را به بصره و سپس به استخبارات بغداد میبرند تا بازجویی شود و او را تخلیه اطلاعاتی کنند. ایستگاه بعدی، اردوگاه رمادیه در استان الانبار است. یک سال پس از اسارت، سر و کلهی صلیب سرخ پیدا میشود و نام او و بقیه در لیست اسرا ثبت و ضبط میگردد. در سال دوم اسارت، بهمن و نُه نفر دیگر از اسیران کم سن و سال را به بخشی منتقل میکنند تا تحت تاثیر القائات صدامیان به نیروهای خودی پشت کنند و تقاضای پناهندگی نمایند. پس از شش ماه که بعثیان در شستشوی مغزی بچهها ناکام میماند، آنان را به کمپی انتقال میدهند که متعلق به منافقان است. تبلیغات یاران رجوی نیز نمیتواند در اسرا ضعف و سستی ایجاد کند و آنها همچنان در برابر ناملایمات ایستادگی میکنند.
- ساسان ناطق در اثردیگر خویش به نام "به سختی پولاد به نرمی لبخند" به روایت داستانی زندگی شهید سیداسدالله لاجوردی میپردازد. این اثر در سال 1388 توسط انتشارات سوره مهر به چاپ میرسد.
- ماه روی خاکریز نام اثر دیگری از ناطق است که خاطرات حسین علوی زاده رادر بر گرفته است. این کتاب در سال 1388 به سفارش دفتر ادبیات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در 96 صفحه متشر شد. ماه روی خاکریز، ثمرهی 10 ساعت مباحثه و گفت و گوی ساسان ناطق با پیرمرد زنده دلی است که متولد سال 1310 است و عاشق امام خمینی (ره). وی در طی چهار نوبت اعزام خود به جبهه، روی هم مدت 9 ماه و 3 روز در جبهه حضور داشته است. به علت سن بالا و بی سوادی حاج حسین علوی زاده برخی خاطرات او دقیق و قابل استناد نبوده و ناطق از آوردن آنها خودداری کرده است. در بخشی از خاطرات حاج حسین آمده است:
- ·درآفریقا همه چیز سیاه است.
چاپ این مجموعه به همه نشان میدهد که امکان چاپ یک اثر جمعی با مشارکت چند نوقلم، وجود دارد، بیآنکه افتخار آن مختص به یک نفر باشد و یا کسی در این میان متضرر شود. این تفکر سالم، نشان از صداقت بکر و نگاه سالم این جوانان به دنیای ادبیات دارد بی آنکه مثل نگاه امروزین برخی نویسندگان محترم، در اندیشهی جیب و سود و زیان باشد.
این حرکت میتوانست و میتواند الگویی برای جوانان دیگر استانهای این مرز پرگهر باشد. جوانان نوقلم و جویای نام، با کنار هم قرار گرفتن، میتوانند جبههای در تقابل با مافیای نشر و دستهای پشت پردهی انتشارات و طبع کتاب باشند.
این جوانان با کنار هم قرار گرفتن، میتوانند از حقوق قانونی خود دفاع نمایند و در برابر سدهای ایجاد شده توسط برخی جناحها و باندهای سیاسی کار (که سرنخ نشر را به دست گرفتهاند) ایستادگی کنند.
در این مجموعه شش داستان به نامهای غزل- ایستگاه آخر- تنورهی برف – گنجِ آبادی – شب زمستانی – مردی از کوچه گذشت، از ساسان ناطق چاپ شده است.
در داستانهای این مجموعه با فضای روستا، به خصوص روستاهای مناطق سردسیر، رو به رو هستیم. ساسان ناطق ما را با خود به فضایی میبرد که خوب میشناسد، جایی که حاکم اصلی و بلامنازع آن کسی یا چیزی نیست جز سوز و سرمای زمستان. تنورهی برف و شب زمستانی عرصهی تاخت و تاز سرما و برودت زمستان سیاه است، جایی که برف تا کمر مینشیند و راه را بر هرگونه کمکی میبندد. امروزه نیز با وجود امکانات بسیار راه سازی باز هم شاهد ماجراهایی از این دست هستیم. روستاهایی که چندین روز و یا هفته، پشت حصاری از سرما و یخبندان میمانند تا شاید کمکهای مردمی برسد و یا ... دستی از غیب برون آید و کاری بکند!
داستانهای غزل، ایستگاه آخر و مردی از کوچه گذشت، حدیث تنهایی آدمهاست. آدمهایی که در برودت و سرمای تنها ماندن، دستهای خالی از یاور خود را با گرمای دهان خویشها میکنند تا از شر یخبندان تنهایی نجات یابند. گرچه تلاش این افراد بینتیجه است، اما فضای اندوهبار و تلخی که نویسنده میخواسته، به خوبی تصویر و به خواننده القا شده است.
در داستان "گنج آبادی" نیز روستاییان ساده و بیآلایش گنجی یافتهاند که در سهلالوصولترین جا و به عقیده ایشان، امنترین مکان، به امانت سپرده میشود تا با فروش آن، وضعیت آبادی بهبود یابد. این فرضیه با گم شدن و ربوده شدن گنج توسط یک دیوانه باطل میشود و روستا در همان وضع سابق باقی میماند. اگر گنج را نوعی استعاره از کمک فرضی و امداد غیبی فرض نماییم، نویسنده با پایانبندی خود به خواننده میفهماند که امید هیچگونه کمک و امدادی از غیر و یا نیروهای ماورایی نباید داشت، مگر دستهایی که با هم به توان و تلاش بپردازند و از کار دیگران گرهگشایی کنند. در این داستان نیز جمع روستاییان با این که یک تصمیم جمعی گرفتهاند اما باز در حصار تنگ تنهایی اسیر هستند.
نگاهی به دیگرآثار ناطق
در ژانر جنگی: وقتی جنگ تمام شود- پوکهای برای امین- خانه در دور دست- دو سرباز.
خاطرات: کلاغ- دقیقههای بارانی. ژانر ترسناک: ترسخورده.
ژانر انقلابی: ما سه نفر بودیم- پاسگاه رستم آباد.
ژانر اجتماعی: غزل- پارک- فندک- بند 4- آمریکا، آمریکا.
تنوع ژانرهای ادبی در این مجموعه زیاد است اما چرا این داستانها در کنار هم و به صورت یک مجموعه شکل گرفتهاند، جای سوال دارد، چرا که نام کتاب برگرفته از یک داستان جنگی است. اگر به تاریخ ذیل داستانها نیز توجه شود، علیرغم تحریر داستانها از سال 77 تا 83، متاسفانه در چیدمان آنها، توالی تاریخی نیز رعایت نشده است، چیزی که میتوانست یک توجیه عقلایی برای کنار هم قرار گرفتن این داستانها باشد.
ساسان ناطق در این مجموعه داستان نشان داده است که علیرغم عدم حضور درجبهه های جنگ، ذهنیت و توان به تصویر کشیدن لحظههای ناب را دارد. در داستان "وقتی که جنگ تمام شود"، نویسنده از دید یک تک تیرانداز، به دغدغهها و دل مشغولی او پرداخته است. او در کمین نشسته و تعداد قربانیان خود را چرتکه میاندازد تا روزی که جنگ تمام شود، اما آیا او از این مهلکه جان به سلامت خواهد برد یا روزی خود نیز شکار میشود؟
در"دو سرباز"، یک سرباز ایرانی، یک سرباز زخمی عراقی را به دوش کشیده تا در پشت جبهه تحویل دهد. تمامی داستان با مونولوگ او پیش میرود و خواننده با تصویرهایی که سرباز ایرانی میسازد با منطقه و جنگ درگیر میشود. شک میان رسیدن یا نرسیدن همان سرانجامی است که در داستان "وقتی که جنگ..." نیز نمایش داده شده است.
"خانه در دور دست" نیز حال وهوای همان داستانهای فوق الذکر را دارد. رزمندهای که با دوستان زخمی خود در کمین عراقیها افتاده است، علاوه بر نگاهی تلخ به جنگ، به دنبال چرایی آن است. او دلخور است از کسانی که وی و دوستانش را در مخمصه، و درگیری با دشمنی که تا دندان مسلح است، رها کردهاند. «بودن یا نبودن؟ مساله این است»، این همان چیزی است که سه داستان مذکور بر آن تاکید دارند. ساسان ناطق در این سه داستان به دنبال منطق جنگ است، اما نتیجه گیری نهایی را به خواننده واگذار کرده است.
از آنجا که انسجام و تصویر سازی ناطق درداستانهای جنگی وی نمایانتر است از واکاوی درونی داستانهای دیگر وی در این مجموعه پرهیز میکنیم تا همان تصویرهای دلنشین در یاد خواننده باقی بماند.
چگونگی برپایی مراسم سوگواری اباعبدالله الحسین علیهالسلام، سوگواری برای رحلت امام (ره)، برپا داشتن مراسم ماه مبارک رمضان از خاطراتی است که روزهای بهمن نوظهور و دیگر اسیران را شکل میدهد. پس از امضای قطعنامه 598
بالاخره آزادگان سرافراز به آغوش میهن اسلامی باز میگردند اما با کولهباری از خاطرات تلخ و شیرین.
« ساعتی بعداز حضور در جزیره مجنون یک کامیون ارتشی سربازها را آورد و پیاده کرد. چند نفر از سربازها ناراحت به نظر میرسیدند. جلوی دژبانی یک پرچم بود. پرچم را برداشتم و روی خاکریز رفتم. فریاد زدم از چی میترسید؟ مگر ماهی هم از آب میترسه؟ شماسربازید و ما بسیجی و اینجا میدان جنگه. اومدیم اینجا بجنگیم و صدام و صدامیان را ذلیل کنیم؛ نیومدیم نخود و لوبیا پاک کنیم.»
این بخش، گویای روحیهی این پیرمرد و نمادی از اوراق خاطرات این شیر پیر است.
نکته: نقد این مجموعه در شماره 59 چوک در تیرماه 94 منتشر شد اما از آنجا که جزئی از یک نگاه کلی است نکاتی را برگزیده و در این متن آوردهام.
در نگاه نخست، طراحی روی جلد این مجموعه به علت جذابیت بصری و ایهام آن، شایستهی تقدیر است. طرح ژنرالی سایهوار، که نشاندهندهی نمادِ قدرت یا شخصیت وی در درجههای رنگین اوست، به مخاطب یادآوری میکند که این مجموعه به نوعی در مورد دیکتاتورهایی است که یا در رأس هرم قدرت قرار دارند و یا سایهنشینهایی که در هزار توی فاشیسم، سرنخ تمامی ماجراهای کودتا و ترور به آنان متصل است. این را اضافه کنید به نام کتاب «درآفریقا همه چیز سیاه است» که ایهام بزرگی را در خود نهفته دارد، بعنی بی آنکه خواننده بداند، نام یکی از شخصیتهای داستان "آفریقا" است.
در فهرست، نام چهار داستان به ترتیب آمده است: کسی به مردهها لگد نمیزند، در آفریقاهمه چیز سیاه است، خط و کروات. نویسنده در داستان نخست «کسی به مردهها لگد نمیزند» خواننده را با قصهی یکی از اعضای جوخهی اعدام بعثیها، آشنا میکند. در این داستان، سربازان با خشمی که حاصل انباشتگی درد، ترس از مرگ و دوری از خانواده است، به مأمور مافوق نگاه میکنند. تأکید بسیار نویسنده مبنی بر قصد ترور فرمانده توسط یکی از افرادش، ما را به این باور میرساند که این خشم روزی به انفجار آخرین بدل خواهد شد که همه منتظر آن هستند. در نهایت نیز، فرمانده به دست راوی داستان میمیرد و این همان چیزی است که از ابتدای داستان منتظرش بودیم. شاید بتوان گفت، زهر پایانِ غافلگیرانهی داستان، بر اثر تکرار بیش از حد، بی اثر شده است.
در داستان دوم، که نام آن سرلوحه مجموعه قرار گرفته است، با مأموری همراه میشویم که پیش از این، مأموریت پاکسازی افراد بریده یا به قول خودش «مهرهی سوخته» را داشته است، اما اینک خودِ وی باید پاکسازی شود. سیستم حذفی که وی در این داستان برای مأموری چون آفریقا در نظر گرفته، سیستمی است که در احزاب و گروهها (یا به قولی گروهکها) پیاده میشود، برای مثال میتوان به تصفیه افراد مذهبی چون مجید شریف واقفی در جریان اوجگیری خط و ربط انحرافی سازمان مجاهدین به منش سوسالیسم اشاره داشت.
با دو داستان اول و دوم مجموعه، خوانندهای که در فضای سیاه ترور و وحشت حکومت بعثیها قرار داشت، ناگهان در داستان سوم ابتدا درسنگر ایرانیان و پس از آن به منطقهی مقابل و سنگر عراقیها میرود. داستان سوم مانند دوربین یک خبرنگار، در میان دو جبهه در آمد وشد است. در ادامهی داستان، این تقابل و یا «روکمکنی» است که خط داستانی را پیش میبرد. سرانجام نیز با پایانی غافلگیرانه، کسی که هرگز امیدی به او نیست، برندهی ماجراست و این انجام، یکی از موفقیتهای نویسنده در روایتِ داستان خویش است.
اما در داستان پایانی به نام «کروات» سارقی ناگهان در موقعیت طلایی خالی کردن یک خانهی اشرافی قرار میگیرد. روند رو به پیش داستان و نحوهی قرارگرفتن سارق در موقعیت خاصی که تاکنون نداشته، به شکلی زیبا به رشته تحریر درآمده است. سارق به عنوان مردی که تاکنون از امکانات یک جامعهی مرفه برخوردار نبوده، پس از ورود به خانهای نیمه اشرافی، به جای سرقت اموال، محو استفاده از امکانات رفاهی آن میشود. وی پس از استحمام و پوشیدن لباس صاحبخانه در تقابل با پلیس، جان به سلامت میبرد. پایان غافلگیرانهی داستان هوشمندی نویسنده را میرساند که با شکلی زیبا، پایانی شگفت برای داستان خویش رقم زده است.
بروز اشتباهات نگارشی و چاپی، در مجموعه داستان آزاردهنده است. لازم است نویسندهی محترم "حتماً "در چاپهای دیگر، این اغلاط را حذف و چهرهی داستان را از این اشتباهات پاک سازد.
با توجه به آنچه که تاکنون ازاین نویسنده به چاپ رسیده است، میتوان ایمد بسیار داشت که ساسان ناطق بتواند جای پای خود را در بخشی از ادبیات این سرزمین محکم کند.■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.
http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک
http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک
http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html
دانلود فرم پیش ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک
http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك
http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
http://www.chouk.ir/honarmandan.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر