• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • بررسی ادبیات فمینیستی، آلیس واکر؛ صدای آزادی (قسمت اول) نویسنده «کیانا وایتد»؛ مترجم «فاطمه همدانیان»/ اختصاصی چوک

بررسی ادبیات فمینیستی، آلیس واکر؛ صدای آزادی (قسمت اول) نویسنده «کیانا وایتد»؛ مترجم «فاطمه همدانیان»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

بررسی ادبیات فمینیستی، آلیس واکر؛ صدای آزادی (قسمت اول)  نویسنده «کیانا وایتد»؛ مترجم «فاطمه همدانیان»/ اختصاصی چوک

آلیس ملسینیور واکر[1] (1944) رمان‌نویس، شاعر، نویسنده داستان کوتاه، مقاله‌نویس و فعال آمریکایی آفریقایی است. معروف‌ترین رمان وی رنگ ارغوانی[2]، برنده جایزه پولیتزر و جایزه کتاب ملی در سال 1983 شد. دید خلاقانه واکر ریشه در شرایط سخت اقتصادی، ترور نژادی و خرد عامیانه زندگی و فرهنگ آمریکایی آفریقایی، خصوصاً روستاهای جنوب دارد. نوشته‌های او پرده از پیوندهای چندجانبه میان زنان و نیروی رهایی‌بخش انقلاب اجتماعی و سیاسی برمی‌دارد.

واکر بعد از سال‌های جنبش هنر سیاه[3] در دهه 1960 اقدام به انتشار داستان‌ها و اشعارش کرد. درعین اینکه، کارهای واکر در کنار نویسندگانی چون تونی مریسون[4] و گلوریا نیلور[5]، به طور مشترک، با موج بعد دهه 1970 در ادبیات زنان آمریکایی-آفریقایی، همراه شد.

دوران اولیه زندگی و تحصیلات

آلیس واکر در 9 فوریه 1944 در ایتونتون[6] به دنیا آمد، او هشتمین و کوچک‌ترین فرزند مینی تالولا گرانت و ویلی لی واکر بود. والدین وی کشاورزانی بودند که روی زمین‌های استیجاری کار می‌کردند. روح هشیار واکر که شخصیت وی را متمایز از بقیه می‌کرد در هشت سالگی، زمانی که بردار وی چشم چپش را با تفنگ بادی در مسابقه میان کابوی‌ها و سرخ‌پوستان، زخمی کرد، مُرد. طعنه‌های همکلاسی‌های واکر در مدرسه و عدم توجه خانواده به این مسئله، از واکر فردی خجالتی و منزوی ساخت. مقدار زیادی از خجالتی بودن‌های واکر بعد از شش سال که یک دکتر با عمل جراحی جای زخم چشم چپش را محو کرد، از بین رفت. واکر در دبیرستان نیز شاگرد ممتاز شناخته شد و با رتبه برتر فارغ‌التحصیل شد، اما او همچنان احساس یک بیگانه را داشت و در تنهایی احساسش برای خواندن و نوشتن شعر را پرورش می‌داد.

در 1961 واکر، ایتونتون را به قصد کالج اسپلمن، که مدرسه‌ای عالی برای زنان سیاه در آتلانتا با بورسیه‌ای دولتی بود، ترک کرد. طی دوسالی که در کالج اسپلمن بود، در جنبش حقوق مدنی مشارکتی فعال داشت. پس از اینکه از کالج اسپلمن به کالج سارا لارنس در نیویورک رفت، در کنار مطالعه همچنان در جنبش حقوق مدنی فعالیت می‌کرد. به دنبال دعوت از واکر برای حضور در خانه مارتین لوترکینگ در 1962، عضویت وی در فستیوال صلح جهانی جوانان در فنلاند به رسمیت شناخته شد. واکر، همچنین رای‌دهندگان سیاه را در لایبرتی کانتی جورجیا ثبت نام کرد و بعد آن، مدتی در وزارت رفاه در نیویورک کار کرد.

دو سال بعد از اینکه واکر مدرک لیسانسش را از کالج سارا لارنس در 1965 دریافت کرد، با ملوین روزنمان لونتال[7]، که یک وکیل سفیدپوست حقوق مدنی بود، ازدواج کرد.آن‌ها در جکسون، میسیسیپی، جایی که واکر به عنوان مشاور تاریخ سیاه‌پوستان در برنامه‌ای تازه‌پا کار می‌کرد، زندگی می‌کردند. همچنین واکر در آنجا، نویسنده افتخاری کالج ایالتی جکسون و کالج توگالو بود. او اولین رمانش را زندگی سوم گرانج کاپلند[8]، در 1969 به پایان رساند و در همان سال دخترش، ربکا گرانت[9]، به دنیا آمد. وقتی او از همسرش در سال 1977 جدا شد به کالیفرنیای جنوبی نقل مکان کرد؛ جایی که وی تا امروز برای نوشتن و زندگی در آن اقامت گزیده است.

واکر برای دانشجویان در ولسی، دانشگاه ماساچوست در بوستو، یال، براندیس و دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، مطالعات زنان آمریکایی-آفریقایی را تدریس می‌کرد. او از کانون‌های ضداتمی و محیط زیست حمایت می‌کند و اعتراضات او علیه سنت‌های سرکوب‌گر زنان در آفریقا و خاورمیانه، وی را تبدیل به صدای مدافع حقوق زنان در عرصه بین‌الملل کرده است. واکر به عنوان کمک‌ویرایشگر مجله لیبرال فمینیست ام اس[10] و از موسسان انتشارات وایلد تری[11] است.

تحسین واکر برای تاریخ ادبیات مادرتباری وی شاهدی بر مقالات و بررسی‌های بیشمار منتشر شده از وی جهت آشنایی نسل جدید خوانندگان با نویسندگانی چون زورا نیل هورستون[12] است. مجموعه‌ای که واکر به ویراست آن پرداخت من خودم را دوست دارم وقتی می‌خندم... و باز وقتی که من دنبال معنا و تأثیر هستم: خوانشی از زورا نیل هورستون[13] (1979)- کار برجسته‌ای بود که سبب شد تا آثار هورستون دوباره منتشر شوند. علاوه بر تأثیرپذیری عمیق واکر از هورستون، ادبیات وی از دیگر نویسندگانی چون: جین تومر نویسنده رنسانس هارلم، بروکس گوندولین شاعرِ شیکاگوی سیاه، بسی هِد رمان‌نویس جنوب آفریقا و فلانری اُکانر نویسنده جورجیایِ سفید تأثیر گرفت.

شعر

اولین مجموعه از اشعار واکر با عنوان «یکبار»[14] (1968)، برمبنای تجربیاتش در جنبش حقوق مدنی و سفرش به آفریقا نگاشته شد. «یکبار» تحت تأثیر هایکو ژاپنی و فلسفه آلبر کامو، شامل تاملاتی در عشق و خودکشی نیز است. در حقیقت، بعد از آنکه واکر در تابستان 1964 از آفریقا دیدن می‌کند، و متعاقب آنکه باید به کالج می‌رفت با حاملگی ناخواسته‌ای مواجه می‌شود. او در نوشته‌هایش خیلی باز و مبسوط از غم و اندوه فیزیکی و روانی که پیش از سقط جنین تجربه کرده می‌نویسد. اشعار «یکبار» نه تنها برآیند دوره غمناک زندگی واکر است که او به مرگ می‌اندیشد، بلکه همینطور راجع به تصمیم پیروزمندانه او برای اصلاح زندگی‌اش است. دومین مجموعه شعر واکر، «اطلسی‌های انقلابی»[15] (1973) برنده جایزه کتاب لیلیان اسمیت اهدایی شورای منطقه‌ای جنوب شد.

اطلسی‌های انقلابی

اشعار روایتی واکر در مجموعه دومش اطلسی‌های انقلابی و دیگر اشعار (1973)- بازبینی او بر زندگی گذشته‌اش در جنوب است و برخی دیگر از اشعارش ستیزه‌جویی‌های سیاسی سطحی را به چالش می‌کشد. شعر او با عنوان «شب بخیر ویلی لی، تو را در صبح ملاقات خواهم کرد[16]» (1979) شامل ادای احترام به رهبران سیاسی و نویسندگان خلاق سیاه است. واکر در کنار چاپ مجموعه شعر چهارمش با عنوان «اسب‌ها چشم‌اندازی می‌آفرینند که زیباتر به نظر می‌رسد»[17] (1984)، کلیه اشعار پیشینش را در کتابی با عنوان «هر چیزی که از بدن آبی او می‌دانیم: اشعار زمینی، مجموعه کامل 1965-1990» (1991) گردآوری کرد. مجله پابلیشرز ویکلی[18] با اعتمادی کامل به مجموعه اشعار بعدی واکر «خوبی زمین: اشعار جدید» (2003)، موضوعات اکولوژیک و معنوی این مجموعه را برجسته کرد و نیز اضافه کرد در این مجموعه واکر «به بازبینی و ستایش دوستی، عشق رمانتیک، آشپزی، جنبش صلح، نیاکان، تنوع قومی و خصوصاً تحسین زنان قدرتمند که یکی از ایشان جین گودال[19] نخستی‌شناس است، پرداخت. آخرین مجموعه شعر واکر با عنوان «شعری که تا انتهای بازویم سفر کرد[20]» در 2005 منتشر شد.

مقالات و داستان کوتاه

یکی از اولین داستان‌های واکر «تا جهنم با مرگ[21]» است که توجه لنگستون هیوز[22] شاعر را به خود جلب کرد و متعاقب آن هیوز آن را در مجموعه بهترین‌های داستان کوتاه به انتخاب نویسندگان نگرو[23] (1969) آورد. داستان «تا جهنم با مرگ» بر مبنای رویدادی واقعی است، رویدادی که در آن خوشی و خنده بچه‌ها گیتاریست پیری به نام آقای سوییت که در آستانه مرگ است، از سالی به سال دیگر نجات می‌دهد. در آغاز داستان، راوی که دختری جوان است به خانه برمی‌گردد تا آقای سوییت را نجات دهد، اما موفق نمی‌شود. این دختر پس از مرگ آقای سوییت، صاحب گیتارش -مراث عشق بی‌پایان او- می‌شود.

«تا جهنم با مرگ» مجدد به همراه چاپ اولین مجموعه داستان کوتاه واکر با عنوان «در عشق و دردسر: داستان‌هایی از زنان سیاه[24]» (1973) منتشر شد. سیزدهمین داستان این مجموعه چالش زنان سیاه را با تعاریف بسته جامعه روبه توسعه از خرد و فضیلت این زنان به تصویر کشیده است. در دومین مجموعه از داستان واکر، با عنوان «تو نمی‌توانی یک زن خوب بمانی: داستان‌ها[25]» (1982) وی به ارائه تصویری شفاف از تجربیات زنان با تاکید بر مباحث حساسیت‌برانگیزی چون سقط جنین و تجاوز ادامه می‌دهد. در سال 2000 واکر اقدام به انتشار سومین مجموعه از داستان‌های خود با عنوان «راهی پیشروست با قلبی شکسته[26]» کرد. او همچنین چهار کتاب برای کودکان نوشت، شامل: نسخه مصور «تا جهنم با مرگ» (1988) و «یافتن سنگ سبز»[27] (1991).

واکر چندین جلد از مقالات و تاملات اتوبیوگرافیک خود را به چاپ رساند. در 1983 وی با کتاب «در جستجوی باغچه‌های مادرانمان: نثری زن‌گرا[28]» مخاطبانش را با رویکرد جدید ایدئولوژیک خود در قالب تفکر فمینیستی آشنا می‌کند. واژه «زن‌گرا» که واکر در عنوان کتابش برگزید، زنان سیاهی را که خلاقیت، احساس، توانمندی و انعطاف زنان را قدر می‌دانستند، متمایز می‌کرد. در واقع، زن‌گرایی پیش‌تر برای طرح روش‌های جدید خوانش سکوت و فرمانبرداری در روایت‌های مسلط مردانه به کار می‌رفت. کتاب «در جستجوی باغچه‌های مادرانمان: نثری زن‌گرا» برنده جایزه کتاب لیلیان اسمیت در 1984 شد. از دیگر مجموعه مقالات واکر شامل: «همان رودخانه دوبار: افتخار به سختی[29]» (1996) -که در آن به ترسیم چالش واکر با بیماری لایم طی دوره نگارش کتاب «رنگ ارغوانی» پرداخته- و «فرستاده از زمین: پیامی از روح مادربزرگ: بعد از حمله به برج‌های دوقلوی تجاری و پنتاگون[30]» (2002) است.

رمان‌ها

همچون داستان‌های کوتاهش، آلیس واکر در شش رمان منتشر شده از خود بیش از آنکه بخواهد به روابط میان سفیدها و سیاهان اشاره کند، تاکید بیشتری بر کارهای درون زندگی آمریکایی‌های آفریقایی دارد. رمان اول او، «زندگی سوم گرانج کاپلند» (1970) به شرح اندوه و رهایی یک خانواده سیاه روستایی می‌پردازد که در چرخه‌ای چندنسلی از خشونت و وابستگی اقتصادی گرفتار شده‌اند. همپنین واکر در رمان «مریدیان[31]» (1976) راجع به یک فعال جوان حقوق مدنی داستان‌پردازی می‌کند. رمان «رنگ ارغوانی» (1982) واکر بسیار در محافل عمومی سر و صدا به پا کرد و در سال 1985 به کارگردانی استیون اسپیلبرگ روی پرده سینما رفت.

رنگ ارغوانی

این رمان توسط دختری به نام سِلی روایت می‌شود و در قالبی نامه‌نگارانه مجموعه‌ای از نامه‌ها- نوشته شده است. سلی از راز رابطه جنسی خود در کودکی، سواستفاده جسمی و تنهایی خود، در نامه‌هایی که برای خدا می‌نویسد، می‌گوید. بعد از آنکه سلی بارها توسط ناپدری خود مورد تجاوز قرار می‌گیرد، مجبور می‌شود با مردی زن‌مرده که سه بچه دارد، ازدواج کند. در اینجا تنها دلخوشی‌های سلی، ندیمه شوهرش (شوگ آوِری) و خواهرش (نِتی) است که هر دو عضو انجمن زنان حامی هستند. سلی به تدریج می‌آموزد که خودش را همان زن مطلوب و جزیی ارزنده و ارزشمند از این جهان ببیند.

در عین حال که رنگ ارغوانی در بخش روستایی جورجیا در دوره تبعیض نژادی اتفاق می‌افتد، این رمان دو وجهه اتوبیوگرافیک از برده‌داری قرن نوزدهم و داستانی احساسی را با روایتی اقرارگونه از آگاهی جنسی به هم می‌آمیزد. شدیدترین نقد واکر در این رمان آنجاست که تصویر خود از مردان سیاه تحت عنوان «ضربه مردانه» را محکوم می‌کند، اما دیگران ارائه تصویری شفاف و صریح از تابوها، محاوره و اصطلاحات در جامعه سیاهان را در رمان رنگ ارغوانی مورد تحسین قرار داده‌اند. نسخه تطبیقی رمان رنگ ارغوانی برای موسیقی صحنه‌ای در کمپانی تئاتر آلاینس[32] در آتلانتا در 2004 اکران شد و نیز برای 2005 در برادوی به اجرا درآمد.

اغلب پژوهشگران ادبی رمان رنگ ارغوانی اثر واکر را با دو رمان بعدی وی در سه‌گانه‌ای غیررسمی بایکدیگر پیوند می‌دهند. نوه دختری سلی، فانی، شخصیت اصلی در رمان بعدی واکر با عنوان «معبد آشنای من[33]» (1992) است، و شخصیت اصلی رمان بعدی واکر با عنوان «تملک راز شادی[34]» (1992)، تاشی، همسر آفریقایی پسر سلی است. در رمان بعدی واکر با عنوان «با پرتو لبخند پدرم[35]» (1998)، تم‌های جنسی و مذهبی شدیدی وجود دارد که روایت داستان را از این دو بعد مهم، بخش بخش می‌کند. این رمان روایت خانواده انسان‌شناس آمریکایی-آفریقایی است که به مکزیک سفر می‌کنند تا تبار قبیله‌ای بردگان سیاه و آمریکایی‌های بومی را مورد مطالعه قرار دهند. در رمان «حالا زمان فتح قلبت است[36]»(2004)، شخصیت اصلی، کیت، سفری معنوی و شفاهی را آغاز می‌کند تا طی آن روشی بیابد که در آن سیر رسیدن به کهنسالی و پیری را برای خود درونی کند. واکر می‌گوید جستجوی کیت اجتناب‌ناپذیر است زیرا قلمرو پیری تا حد زیادی ناشناخته است و به نظر می‌رسد مردم چشم‌اندازی از زندگی زنانی که 55 و 60 را پشت سر گذاشته‌اند، ندارند.

واکر می‌گوید: «تنها چیزی که سعی می‌کنم در زندگی و داستان‌هایم مدنظر داشته باشم، آگاهی و فتح باب از رازهایی است که برای من محدود به سیاست، نژاد یا اقلیم جغرافیایی نمی‌شود» و همین خود بازتاب رویکرد بی‌نظیر و چندجانبه ادبی در آثار واکر است. درواقع، واکر با به کارگیری عناصری چون: معنویت، حکایات گذشتگان، بینش زن‌گرا، رئالیسم ادبی و گروتسک در نوشته‌هایش، قلمرو فرهنگی گسترده‌ای را آفرید. در سال 2001 آلیس واکر در لیست افراد شهیر جورجیا قرار گرفت. هچنین در 2007 دانشگاه اِموری آرشیو آثار ادبی و شخصی واکر را دریافت کرد و از سال بعدش اقدام به نمایه مقاله وی نمود.

ارجاعات:

-               Erma Davis Banks and Keith Byerman, Alice Walker: An Annotated Bibliography, 1968-1986 (New York: Garland, 1989).

-               Harold Bloom, ed., Alice Walker's "The Color Purple," Modern Critical Interpretations series (New York: Chelsea House, 2000).

-               Ikenna Dieke, ed., Critical Essays on Alice Walker (Westport, Conn.: Greenwood Press, 1999).

-               Henry Louis Gates and K. A. Appiah, eds., Alice Walker: Critical Perspectives Past and Present (New York: Amistad Press, 1993).

-               Maria Lauret, Alice Walker, Modern Novelists series (New York: St. Martin's Press, 2000).

-               Evelyn C. White, Alice Walker: A Life (New York: Norton, 2004).

-               Donna Haisty Winchell, Alice Walker (New York: Twayne, 1992).

-              

منبع: دانشنامه نیوجورجیا



[1]. AliceMalsenior Walker

[2]. The Color Purple

[3]. این جنبش، شاخه هنری جنبش سیاهان آمریکا است، آوانگارد این جنبش آمیری باراکا در هارلمِ نیویورک بود. مجله تایمز این جنبش را یکی از پرمناقشه‌ترین جنبش‌های ادبی در تاریخ ادبیات آفریقایی-آمریکایی -و از نگاهی کلی در تاریخ ادبیات آمریکا- توصیف کرد.

[4]. Toni Morrison and

[5]. Gloria Naylor

[6]. Eatonton

[7]. Melvyn Rosenman Leventhal

[8]. The Third Life of Grange Copeland

[9]. Rebecca Grant

[10]. Ms. magazine

[11]. Wild Tree Press

[12]. Zora Neale Hurston؛ نویسنده زن سیاه و انسان‌شناس نسل قبل واکر که آثاری در حوزه رمان خلق کرده است.

[13]. I Love Myself When I Am Laughing... and Then Again When I Am Looking Mean and Impressive: A Zora Neale Hurston Reader

[14]. once

[15]. Revolutionary Petunias

[16]. Good Night, Willie Lee, I'll See You in the Morning

[17]. Horses Make a Landscape Look More Beautiful

[18]. Publishers Weekly

[19]. Jane Goodall

[20]. A Poem Traveled Down My Arm

[21]. To Hell with Dying

[22]. Langston Hughes

[23]. The Best Short Stories by Negro Writers

[24]. In Love and Trouble: Stories of Black Women

[25]. You Can't Keep a Good Woman Down: Stories

[26]. The Way Forward Is with a Broken Heart

[27]. Finding the Green Stone

[28]. In Search of Our Mothers' Gardens: Womanist Prose

[29]. The Same River Twice: Honoring the Difficult

[30].Sent by Earth: A Message from the Grandmother Spirit: After the Attacks on the World Trade Center and Pentagon

[31]. Meridian

[32]. the Alliance Theatre

[33]. The Temple of My Familiar

[34]. Possessing the Secret of Joy

[35]. by the Light of My Father's Smile

[36]. Now Is the Time to Open Your Heart

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692