مقام سعدي در ادبيات فرانسه / جلال ستاري

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

مقام سعدي در ادبيات فرانسه            جلال ستاري

خلاصه: مقدمه‌اي درباره نفوذ سعدي درادبيات فرانسه خاصه درنوشته‌هاي نهضت رمانتيك، كساني كه آثار سعدي را به زبانهاي بيگانه ازقرن 17 به بعدترجمه كرده‌اند، بررسي پاره‌اي از آثار لافونتن وشباهت آنها با آثار سعدي، بررسي مقالاتي كه فلاسفه درباره سعدي نگاشته‌اند وسهم آثار سعدي درنهضت رمانتيسيسم اروپا.ی
حال كه اين بحث بپايان مي رسد بيفايده نيست به نامي كه از سعدي در ادبيات فرانسه به يادگار مانده است اشاره كنيم 1 .

شايد سخن گفتن از « تأثير» سعدي در شعر وادب فرانسه اندكي گزاف گوئي باشد اما در اين سخن جاي بحث نيست كه برخي از گويندگان بزرگ فرنگ كه ذوق وطبع آنان به قريحه وانديشه سعدي نزديك بود از اين منبع فيض الهام گرفته اند وكلام سحر انگيز سعدي در برانگيختن عواطف واحساسات آنان كارگر افتاده است.

نفوذ سعدي در ادبيات فرانسه خاصه در نوشته هاي نهضت رمانتيك با تأثيري كه ديگر گويندگان ايراني (چون فردوسي وخيام و حافظ) داشته اند همراه است ، اما تصريح سهم هر يك در سپردن بخشي از ميراث ادبي ايران به فرنگيان كاري دشوار وتا اندازه اي تصنعي است . وانگهي نشان دادن تأثير سعدي در شعر وادب رمانيتك فرنگ مستلزم بحثي كلي ومقدماتي پيرامون نفوذ شعر وادب ودانش شرقي (منجمله ايراني ) در فرهنگ اروپا (منجمله فرانسه) از قديمترين ايام تا قرن 19 ونيز بيان علل وموجبات تاريخي ، اقتصادي وسياسي آنست. چنين بحثي ما را از موضوع اين مختصر بسيار دور ميكند اما از اين نفوذ مي توان بالاجمال سخن گفت و براي بدست دادن معيار كار بذكر چند نمونه ومورد اكتفا كرد.

آندره دورير منتخبي از گلستان رابزبان فرانسه ترجمه كرد وبسال 1634 تحت عنوان « گلستان يا كشور گلها» در پاريس بچاپ رسانيد2. «اين ترجمه با همه نقائصي كه داشت از طرف صاحبنظران اروپا كه نخستين بار بايكي از آثار بديع ادبيات ايران مواجه مي شدند با شور علاقه سرشار استقبال گشت». ديري نپائيد كه آوازه شهرت سعدي در فرنگستان پيچيد و ادب پژوهان كشورهاي اروپا اين ميهمان روحاني شرق را بامهر و گرمي تمام پذيره آمدند. ترجمه ها و چاپهاي گلستان وبوستان بزبانهاي بيگانه بسيار ومقالات وملاحظات انتقادي خاورشناسان درباره سعدي ونوشته هاي اوفراوان است. در همان قرني كه دورير ترجمه منتخبي از گلستان را بچاپ رسانيد 3 ، ترجمه هاي آن به زبانهاي آلماني ، لاتين وهلندي انتشار يافت .يكسال پس از طبع ترجمه فرانسوي ، «فريدريش اكسن باخ» آنرا بزبان آلماني برگرداند . در 1651 (آمستردام) Jentius آنرا براي شاهزاده ساكسن بلاتيني ترجمه كرد. ودر 1654 (هامبورگ) الئاريوس Olearius دوباره آنرا بآلماني درآورد. در 1774 منتخبي از گلستان بوسيله استفن ساليوان (Sullivan) بزبان انگليسي ترجمه شد. مشهور است كه توماس هايد (Thomas Hyde) بوستان را در قرن هفدهم به انگليسي برگردانيد. اما يكي از قديمي ترين ترجمه هاي چاپ خورده بوستان ( بسال 1688 در آمستردام) بزبان هلندي وبخامه D.Havart است4 .

در قرن نوزدهم ترجمه هاي كامل ومطمئن گلستان وبوستان بزبانهاي اروپائي انتشار يافت. شارل دوفرموي ترجمه گلستان وباربيه دومنار ترجمه بوستان را با مقدمه وحواشي سودمند بزبان فرانسه منتشر كردند. در همين سده گلستان را گراف بزبان آلماني ، نازاريانتس بزبان روسي ،  [21]   ايستويك بزبان انگليسي 5 و كازيميرسكي بزبان لهستاني برگرداندند.6

از همان زمان كه نخستين ترجمه هاي گلستان دراروپا بطبع و نشر رسيد گويندگان فرنگ از ين منبع سرشار الهام گرفتند. ريشه وزادگاه برخي از حكايات حكمت آموز ونظرات داستان سرايان وشعرا و فيلسوفان اروپائي را در نوشته هاي سعدي بايد جست. اينان بتصديق صاحبنظران مضاميني از شيخ اجل بعاريت گرفته در ادبيات غرب رواج داده اند.

درمجموعه آثار منظوم ژان دولافنتن كه ظاهرا“ بيش از همه باين گنج شايگان دست يافت قصه هائي وجود دارد كه بتصديق سخن سنجان مقتبس از سعدي است. داستان «رؤياي مغول» (Le songe d’un habitant du mogol) بتصديق شال دوفرمري و Chauvin از اين حكايت سعدي كه در باب دوم گلستان (دراخلاق درويشان) آمده اقتباس شده است: «يكي از صالحان بخواب ديد پادشاهي را در بهشت وپارسائي را در دوزخ. پرسيد كه موجب درجات اين چيست و سبب دركات آن چه كه مردم خلاف اين همي ميپنداشتند. ندا آمد كه اين پادشه بارادت درويشان به بهشت اندر است و آن پارسا بتقرب پادشاهان در دوزخ ... » 7. بعقيده Walckenaer لافنتن از راه ترجمه دورير به اين داستان دست يافت. بنظر دوفرمري داستان « گوش خرگوش» Les oreilles du lievre لافنتن و «قصه بخيلي كه زرش بردند وسنگ بجاي آن  نهادند» از يك حكايت سعدي8 آب خورده است Chauvin نيز بر همين گمانست ) واين بيت گلستان:

بدريا در منافع بيشمار است

                        وگر خواهي سلامت بركنار است

(باب اول ) واز همان داستان : عمل پادشاهان چون سفر درياست خطرناك وسودمند يا گنج برگيري يا درطلسم بميري.

يا زر بهر دوست خواجه دركنار

                        يا موج روزي افكندش مرده بركنار

شعر زير لافنتن راet merveilles  La mer promet monts  بياد او مي آورد وشباهت آشكاريرا كه ميان حكايت زيرين لافنتن : L’astrologue qui se laisse tomber dans un puits (قصه آن ستاره شناس كه بچاه اندر افتاد وي را گفتند تو كه پيش پاي خويش نياري ديد برقراز سرخود چه تواني خواند ؟) واين حكايت سعدي وجود دارد خاطر نشان ميسازد: «منجمي بخانه در آمد ، يكي مرد بيگانه را ديد بازن اوبهم نشسته ، دشنام وسقط گفت وفتنه وآشوب خاست. صاحبدلي كه بر اين واقف بود گفت:

توبر اوج فلك چه داني چيست

                        كه نداني كه در سرايت كيست»

گارسن دوتاسي 9 بشباهتي ديگر اشاره مي كند : سعدي فرمايد دشمن دانا به از نادان دوست ، لافنتن گويد:

Rien , n'est si dangereux qu'un ignorant ami , mieux vandrait un sage ennemi

Senece (1757-1643) يكي ديگر از نويسندگان اين عصر نيز ازسعدي ملهم ومتأثر است . درقرون 17 وبخصوص 18 »آسيا مهد تمدن هاي كهن از نظر مردم اروپا بود وجلوه اي سحر آميز داشت. سعدي نيز يكي از مظاهر جدل ناپذير اين عظمت بشمار مي رفت. ازينرو كسانيكه مفهومي مبهم اما پرشكوه از مشرق داشتند باعلاقه واحترامي خاص سعدي و آثار او را مينگريستند».

ديدرو مقاله اي بگلستان اختصاص داد 10 . ولتر گلستان را خواند بود واز ترجمه «خيالي» آن سخن ميراند. درنامه اي بتاريخ 5 ژوئن 1752 از پتسدام خطاب به Forney سردبير Bibliotheque Imperiale درباره اين ترجمه موهوم كه بخود نسبت ميدهد مينويسد: «بمن خواهيد گفت براي ترجمه سعدي دانستن زبان فارسي بايد، آيا شما بازبان پارسي آشنائي داريد؟ سوگند يادميكنم كه يك لغت فارسي نيز نميدانم اما همانگونه كه La motte ميتوانست هومر را ترجمه كند من نيز سعدي را    [22]  بزبان فرانسه برگردانيده ام ». تسامح وافكار مداراآميز سعدي در زمينه معتقدات مذهبي وفلسفي بي گمان مورد ستايش وپسند ولتر بوده است.

دوفرمري اين گفته ولتر را:

Qu’un perse ait conserve le feu sacre cent ans, Le pauvre homme est brule quand il tombe dedans

مقتبس ازين بيت گلستان ميداند:

اگر صد سال گبر آتش فروزد

                        بيك دم كاندرو افتد بسوزد

(باب اول گلستان درسيرت پادشاهان)11

خانم نيره صمصامي در رساله محققانه خود بعنوان L’Iran dans la litterature francaise، پاريس (1936)، مينويسد:« معتقدات حكما وگويندگان اخلاقي ايران با نظرات فلاسفه فرانسوي قرن هيجدهم شباهت وقرابت بسيار دارد.فردوسي ، سعدي وساير شعراي ايراني از اين نظر يگانگي مشرب با ولتر ومونتسكيو وديرو دارند كه هرگز شاهين تيزپر خيال وشور آفرينش هنري ايشان موجب قصور اهمال در مورد نفع عمومي نوشته هايشان نشده وخوشبختي وبهبودي بشريت هميشه در آنها منظور گشته است … فلاسفه همداستان وموافق با آموزگاران اخلاقي ايران هوا خواه دگرگوني ناگهاني نظام اجتماعي نيستند بلكه خواستار بهبودي و تكامل معقول قوانين وآداب و رسوم اجتماعي برمبناي تعالي و اصلاح تدريجي افراد جامعه اند… سلطان مستبد ولي روشن ضمير وخردمندي (كه ولتر براي اداره اجتماع شايسته و لازم مي داند) با تصوير سعدي از خسرو انوشيروان عادل شباهت وقرابت بسيار دارد… فلاسفه قرن هيجدهم خصوصا“ تعاليم مربوط به برادري ، محاسن اتفاق واتحاد ، بشر دوستي واقعي ، احتراز از پيش داوري بمنظور كسب وشناخت حقيقت را درسعدي ميجستند … وكسانيكه به پبكار با ريا كاري و ظاهر سازي روحانيون عصر برميخاستند سعدي را (كه با گندم نمايان جو فروش در جنگ وستيزبود) با خود همداستان مي يافتند… ميترانا (Mitrana) دستور فرزانه ايكه سعدي وصف كرده است با ناصح ومشاور خير خواه وهوشياري كه ولتر حضور ويرا در خدمت شاهان آرزو ميكرد شباهت بسيار دارد… فلاسفه قرن هيجدهم برخلاف شعراي قرن 19 به جنبه اخلاقي ، آموزشي وفلسفي سعدي بيشتر از خصوصيات هنري وادبي او اعتنا وتوجه داشته اند… ولتر در عصر وزمان خويش بي گمان بيش از ديگران در مورد ايران صاحب اطلاع بود. بمدد او ايران مهد فلسفه و بشر دوستي در اذهان عمومي جانشين تصور كشور رؤيا آميز هزار ويكشب گرديد… اما ايران از رهگذر آثار سعدي در نوشته هاي ولتر تأثير پيگير و عميق خويش را بجاي گذاشت (مثلا“ ملاحظات سعدي در خصوص رفتار وكردار شاهان نمودار اين تأثير ونفوذ است).

«… خلاصه آنكه ميان اخلاق سعدي ومالك ولتر شباهتهائي وجود دارد… فلاسفه قرن 18 به وصف ومعرفي ممالكي علاقمندند كه نوع حكومت آنها بانظرات وانگاره هاي ايشان مطابقت وموافقت دارد و آنچه نزد آنان آرزو وتمايلي بيش نيست در آن سرزمينهاي مطلوب بتحقق پيوسته است. اعتقاد به كشور بهشتي دوردستي كه مهد عدالت وحكمت است از خواسته هاي آنهاست ونيرو وهمتشان در پراكندن تخم اميد وايمان بوجود جامعه اي نكوتر از سرچشمه همين اعتقاد سيراب است ، ازاينرو مشرق زمين بطور اعم وايران بخصوص در آثار فلاسفه نقشي بديع واصيل دارند : هم منبعي الهام بخش اند وهم فضايي بيكران وآزاد كه شاهين خيال آنان در آن بال وپر ميگشايد … وصفت ولتر از پادشاهي دادگر و منصف به تعاريف سعدي در همين مورد بغايت نزديك است … ومخالفت سعدي با ريا كاران روحاني نما بي گمان همانند معتقدات ولتر ومورد پسند اوبوده است ...» 12.

نويسندگان ديگري نيز در اين قرن به اقتباس مضاميني از سعدي پرداختند منجمله : Saint – Lambert (سن لامبر) (كه ذكر او پيش از اين آمد وتاريخ چاپ نوشته اش 1772 ميلادي است ) ، Le Bailly ومادام رولان (Roland) «كه توجه وعلاقه اي خاص به سعدي داشت و در نامه هاي معروف خود احيانا“ بلطايف و نكات او استشهاد ميكرد».

گوئي در آنروز كار آشنائي با نوشته هاي شرقي وخاصه سعدي از نشانه هاي فرهنگ وتربيت بشمار ميرفته است وكسانيكه به شعر وادب شرق معرفت داشتند بخود ميباليده اند، Freron كه نام مستعاد سعدي را درپاي نوشته طنز آميز خود درباره ولتر   [23]  نهاد ، Abbe Blanchet كه از گلستان در نگارش Apologues et contes orientaux (پاريس 1774) سود برد و Herder آلماني كه در گوته تأثير ونفوذ بسيار كرده است وجنبه اخلاقي و آموزشي نوشته هايش بر ديگر جوانب آن ميچربد. هر در بسعدي ارادت وعنايتي خاص داشت وبرخي از حكايات گلستانرا به آلماني برگردانيد.

در قرن نوزدهم ترجمه هاي كامل گلستان وبوستان باكثر زبانهاي اروپائي انتشار يافت وگويندگان وادبا سعدي را بغايت معظم ومكرم داشتند. Pignotti  ايتاليائي و La chabaussiere فرانسوي به تقليد سبك سعدي پرداختند. گوته در ديوان شرقي وغربي (1819) معاني ومضاميني از سعدي جاي داد.Ruckert   شاعر آلماني گلستان را بنظم درآورد(در يادداشتهاي روكرت كه پس از وي بوسيله خواهرش منتشر گشت قطعه اي درباره سعدي وجود دارد).

نهضت رمانتيسم كه «پيدايش آن تا اندازه اي مرهون انتشار اينگونه آثار شرقي بود، از آغاز ظهور باستقبال سعدي شتافت .» ويكتور هوگو عباراتي از سعدي را سرلوحه سه شعر در شرقيات Les orientales (خاصه رجوع شود به قطعه La captive همين منظومه كه بطورشگفت آوري يادآور سعدي وگلستان است) قرار داد. تأثير سعدي در افسانه قرون Legende des siecles نيز پيداست. «تصور ومفهومي كه هوگو از ايران پيش از مطالعه ترجمه هاي Fouinet داشت مأخوذ از يك مطالعه سطحي سعدي وكتاب هفتم هرودوت بود. خود گويد: در قرن لوئي چهاردهم همه يونان شناس بودند اكنون همه شرق شناس اند.» «وجه مشترك ميان سعدي وهوگو دريافت زبان اشياء (طبيعت) است. اين تفهيم هر دورا محفوظ مي داشته است. تأثير سعدي در هوگو خاصه از طريق الهام افسانه هاي پندآميز واخلاقي نمايان است ( همچنين علاقه وتوجه هوگو به رنگ آميزي وجلابخشي كلام متأثير از شيوه سخن شعراي پارسي و سعدي است). اما مشابهت وحتي همخواني قريحه سعدي وهوگو از اين فراتر مي رود. بسياري از افكار ومفاهيم مشترك هر دو آنهاست ، خاصه تأمل ايام گذشته كردن وبر عمر تلف شده تاسف خوردن وغنيمت شمردن دم واظهار اندوه از گذشت زمان وانديشيدن به جواني وعشقهاي از دست رفته … سعدي گويد : «گل بستان را چنان كه داني بقائي وعهد گلستان را وفائي نباشد » اين سخن سعدي به هوگو اشعاري همانند در زمينه ناپايداري روزگار وجهان نيست جز فسانه و باد الهام كرده است ، خاصه شعري از هوگو در افسانه قرون كه بدينگونه آغاز مي شود:

Cambyse ne fait plus un mouvement ; il dort

يادآور همين سخن سعدي است13.

بالزاك ( در Le lys dans la vallee 1878 و La Fille aux yeux d'or 1876) و آلفرد دوموسه ( در Melanges de litterature et de critique 1867) از سعدي نام ميبرند وهر كدام بشيوه اي اورا ميستايند. مادام Desbordes – Valmore ( در Poesies inedites 1860) مضمون «بوي گلم چنان مست كرد كه دامنم از دست برفت » را اقتباس كرد وبنظم آورد. « … خانم دبورد – والمور چون ويكتور هوگو به سعدي كه از ديدگاه هر دو حساس ترين وغنائي ترين گوينده ايرانيست علاقه و عنايتي خاص داشت و اورا برديگر شعراي پارسي ترجيح مي داد… در آثار سعدي ودبورد – والمور جوش وخروش عشقي پرشور وشرر بار كه عاشقانرا از خود بيخود مي كند پيداست ، منتهي دبورد – والمور فقط از زبان گوينده ايراني سود جسته والهام گرفته و به معني و مفهوم عرفاني آن توجه واعتنائي نداشته است. بعبارت ديگر مضامين غزليات شيخ را در قالب عشقي كه از لحاظ ظرافت ولطافت ووسعت با پايه تغزل شيخ نميرسد ولي در شور وگرمي كمتر از آن نيست ريخته است… لامارتين ني در تأليف نمايشنامه كوچكي (1841) تحت تأثير الهام بخش سعدي بوده است ... » 14.

تئوفيل گوتيه ، لوكنت دوليل ، Armand Renaud , Jean Lahor ، كنتس دونواي (كلام او در ديباچه دلاويزي كه بر گلستان نوشته است سحر آساست ) ، موريس بارس در (le jardin sur l'oronte) و Princess Bibesco بصور مختلف از سعدي و فردوسي وخيام وحافظ رنگ گرفته و تأثير پذيرفته اند و بحث جامعي در اين باب بي گمان موضوع نوشته جداگانه اي تواند شد. سعدي با وجود رخنه ونفوذ سخن سراياني چون فردوسي و خيام و حافظ در شعر وادب فرانسه در قرن 19 مقام غنائي ترين گوينده ايراني را كه شعراي رمانتيك بر او شناخته بودند از دست نداد . «حتي بالزاك آنجا كه از شور وحال و جذبه وخيال وهنگامه پريان در جهاني جادووش سخن مي گويد به سعدي استشهاد ميكند» وپيرلوتي مينويسد : « سعدي ساده تر از حافظ و سخنگوتر ازوست و نيز كمتر از خواجه به استعاره وكنايه توسل جسته است ، ازينرو در مغرب زمين رخنه بيشتري كرده است »

ظاهرا“ گويندگان وادباي رمانتيك فرانسه از حديث عشق گل وبلبل شعر فارسي بيش از هر مضمون ديگر اقتباس واستقبال كرده اند. سعدي را الهام بخش اين معني بايد دانست وبجرأت  مي توان گفت كه اين مضمون لطيف از رهگذر آثار سعدي و ترجمه آنها به زبانهاي اروپائي در شعر وادب فرانسه   [24]   جاي گرفته وسكه قبول يافته است.

«اوژن مانوئل E,Manuel شاعر متأخر فرانسه كه ملهم و متأثر از سعدي است در كتاب «اشعار خانه ودبستان» آنحكايت شيخ را در كودكي « درخدمت پدر نشسته و همه شب ديده برهم نبسته و مصحف عزيز در كنار گرفته بود» اقتباس كرده ، بخود بسته است15.

فرانسه معاصر نيز سعدي را فراموش نكرده است. رساله محققانه ماسه در باره احوال وافكار سعدي از جمله كوششهاي پرارجي است كه خاور شناسان در راه شناساندن سعدي بغربيان كرده اند. خانم نيره صمصامي در رساله خود بتفصيل از وجوه مشترك ميان هانري دومونترلان H.D e Monterlant وخيام وسعدي و حافظ چه از لحاظ انديشه و چه از نظر شيوه بيان سخن ميگويد. دو مونترلان جائي مينويسد : « كلمه شعر مرا به ياد گويندگان شرقي ورمبو وبودلر مي اندازد. با اين لغت به چين وهندوخصوصا“ به ايران مي انديشم».

گل وبلبل وشمع و پروانه سعدي از جمله تشبيهات دل انگيز ادبي است كه امروزه زبانزد همگانست. در زبان برخي از گويندگان نام اين استاد غزل هميشه بهمراه باغ وگل و بلبل مي آيد چنانكه شاعر نوپرداز فرانسه Guillaume Apollinaire گويد:

Il songe aux roses de saadi

Et soudain sa tete se penche

Car une rose lui redit

16La noble courbe d'une hanch

ودر اين وصف دلكش لوئي آراگون از ايران نيز گوئي روح طربناك سعدي متجلي است :

 [25]Dans le soleil implacable sur ce pays de poussiere , ou la poesie est de fontaine et de

rossignols...ي 17

پاورقي:

1- با استفاده از متمم رساله هانري ماسه ومقاله «سعدي در اروپا» كه در روزنامه اخبار ايران پنجشنبه 30 دي 1338 بچاپ رسيده است.

2- دورير ترجمه قرآن را نيز بسال 1647 در پاريس منتشر ساخت.

3- بايد دانست كه شاردن نيز در سفرنامه خود ترجمه گلچيني از گلستان را آورده است.

4- دائره المعارف اسلام ، 1934، ص40 ، مقاله مربوط به سعدي ، بقلم J.H.Kramers

5 – براي آگاهي بيشتر از ترجمه هاي گلستان وبوستان سعدي بزبان انگليسي رجوع كنيد بمقاله سعيد نفيسي :«روابط فرهنگي ايران وانگلستان» درنشريه وزارت امور خارجه بهمن ماه 1338 از ص 31 ببعد.

چون سخن از ترجمه آثار سعدي بزبان انگليسي درميان است بي مناسبت نيست نامه ايرا كه وزارت امورخارجه ايران بعنوان «ملكم» سفير ايران در انگلستان فرستاده است بياوريم :←

←«وزارت امور خارجه

مورخه 23 شهر جمادي الثانيه 1306

جناب جلالت مآبا در هفته سابق كه بجواب پاكتهاي دهم ويازدهم زحمت داده شد بفرستم كه محض اظهار واستدعاي آن جناب نشان از درجه سيم بافتخار عاليجاه «سرادوين له نولد» كه كتاب مرحوم شيخ رانظما“ به انگليسي ترجمه نموده است مرحمت شد چون هنوز فرمان آن هم بصحه ومهر مبارك مزين نشده بود بهمان اطلاع خاطر شريف اكتفا شد حال آنكه فرمان آنهم بصحه و مهر آثار توشيح يافت ، در ضمن همين پاكت ارسال باين مختصر براي اطلاع خاطر شريف زحمت داده شد زياده زحمتي ندارم ». (نقل از يغما تيرماه 1330)

6- اين فهرست كامل نيست.

7- شارل دوفرمري مي نويسد : لافتنتن درين تمثيل «انديشه هاي يوناني و شرقي را بهم آميخته است» (ترجمه گلستان پاريس 1858).

8- ه. ماسه آنرا حكايت l صفحه 16 گلستاني كه دردسترس داشت ميداند اما ندانستيم كه اين داستان كدامست.

9- Allegories , recits poetiques et chants populaires , P. 202

(چاپ دوم) از صفحه 197 تا 210 ترجمه پندنامه منسوب به سعدي آمده است.

10- Diderot , Ed. Assezat et Tournex, Paris , 1875, t.IV.

11- اين بيت درويس ورامين فخر الدين گرگاني درحدود 446 هجري )بدينگونه آمده است:

اگر صدسال گبر آتش فروزد                                       هم اوروزي بدان آتش بسوزد

(ويس ورامين بتصحيح مجتبي مينوي طهران 1314 ص 443).

12- «سعدي مانند فلاسفه قرن 18 مسيحي سلطنت را ناشي از مردم ميداند ، ولي عامل ديني را مقدم داشته ، عدالت و انسانيت را لازمه جلب رحمت خداوند ميگويد. در زمان سعدي وشعراي قبل از وي كسي چنين سخن نگفته است ، يا من بخاطر ندارم كه شعرا ونويسندگان قبل از سعدي اين اصل شريف اجتماعي را كه «قوت وقدرت از ملت ناشي ميشود وحكومت جز امانت دار اين وديعه يا هيئت عامله اجتماع چيزي نيست » بيان كرده باشند. اين اصل در قرن 18 ميلادي قوت گرفت وانقلاب كبير فرانسه آنرا مقرر داشت … (اما) سعدي اين انديشه بزرگ را گفته رد مي شود ، آن فكر فلسفي را كه امثال ولتر و روسو وساير نويسندگان قرن 18 ميلادي بسط دادند دنبال نميكند. روح مذهبي برجنبه فلسفي وي غلبه دارد. علاوه در آن عصر طرز فكر مردم نيز چنين بوده ومبادي ديني مؤثرترين عوامل اجتماع بشمار ميرفته ويگانه وسيله تعديل هيئت حاكمه ومتوجه ساختن آنها بوده  است بوظايف خود … »، قلمرو سعدي ، ص 7-336 ، 311.

13- دكتر حاج سيد جوادي ، ويكتور هوگو وايران ، Journal de Teheran  شماره هاي 12 و13 ارديبهشت 1344.

14- به رساله خانم نيره صمصامي مراجعه شود.

15- Lafcadio Hearn در – Feuilles eparses de littera litteratures etranges به تجليل سعدي پرداخته است.

16- L. Aragon : La semaine sainte.

17- Ombre de mon amour (roses guerrieres

لینک منبع

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692