مجموعه شعر پدر از جمله آثاری است که توسط نشر آسا در بهار 1394 به زیور چاپ آراسته شده و در اختیار اهل شعر قرار گرفته است. سرشناسه این پدیدار ادبی نعمت مرادی است که این اثر را با مشخصات ظاهری 68 صفحه در قالب 42 شعر که شامل اشعاری مینی مال (کوتاه) و ماکسی مال (بلند) میباشند را به منصهی تولید رسانده است. از این نگاه به دو دلیل هرتولدی در حوزهی پارادایمی بنام شعر میمون است. نخست این که شاعر دست به خلاقیتی میزند که این خلاقیت در هر مقطعی که باشد موجودیت خود را تصویر میکند و دوم این که همین موجودیت به نوبهی خود شاعر را با اعتماد بنفسی مواجه خواهد ساخت تا که حرکت به سمت موضوع - روش و هدفی بهتر را درحوزه شعر کشف و معلوم سازد. این اثر اولین اثر مرادی است که با موضوعیت پدر نامبردارشده و شاعر دراشعارش بار معنایی واژهی پدر را بر اساس تجارب زندگی فردی و اجتماعی خویش به تصویر آورده است.
پدر تکیه گاه زندگی است و بالاترین محبت از آن ما دراست که تا زندهایم بر دوش و آغوش آنیم. شاید بتوان گفت مجموعه «پدر» شاعر را سرآیش شعرهایی گروتسک محور و خیزابه هایی تلخ مواجه ساخته است و به نوعی شاعر نه با «تکیه گاهی» پدر بلکه بی «تکیه گاهیهای» پدر را در قالب شعر به تصویر میکشاند. بنابراین حرکت احساس شاعر را در این مجموعه میتوان به سه قسم منقسم نمود. نخست موضوع اشعار شاعر میباشد که این اشعار اغلب آکنده از درد - اعتراض و واقعیات زندگی و تجارب فردی و اجتماعیای به شمار میآیند که در قالب شعر توسط شاعر بیان میشوند.
دیگر مورد روش است. روش به تعبیری دیگر سبک و طرز نوشتار شاعر زیر تأثیر ابژه (در مقابل ایستاده) است و به اصطلاح میتوان شاعر را در ابعادی ابژاکتیویسم قلمداد کرد و مورد دیگر هدف است. شاید بتوان گفت هر شاعری در تولید اثر خود هدفی را دنبال میکند که مجموعه پدر نیز اغلب به دنبال تصویر پایگاه طبقاتی خود میباشد و هر آنچه که در این پایگاه طبقاتی تجربه و آموخته است را در اشعارش نمایان سازد. ضمن این که شاعر در بود طبقاتی خود به شعر میپردازد و اغلب هم خود آگاه خود را مینویسد و هم این که برای طبقهی خود نگاشتن را تجربه مینماید. دیگر بیان این که شاعر در مجموعه پدر هدف نهاییاش بازگردانی آنچه را که تا به امروز به انحای مختلف تجربه نموده نیست و بازآفرینی نیز در اشعارش به چشم نمیآید بلکه شاعر سعی بر آن دارد تا که زندگی فردی و اجتماعی و واقعیت جامعه را در وسع خود و به نوبه خود بازنویسی کند که در زوایایی به توفیقاتی دست یافته است. لذا با جامعه شناسی معرفتی این اثر در مییابیم که نظر و منظر شاعر، تصویر حقیقت است. در علم جامعه شناسی برای شناخت یک منظر حقیقی سه شناخت ضروری و لازم به نظر میآید. نخست شناخت حسی است. شناخت حسی توسط حواس پنجگانه صورت میگیرد ولی چشم و گوش به عنوان حس بینایی و حس شنوایی از عناصر مهم و کارآمد در جهت این گونه شناخت به شمار میآیند. دیگر شناخت، شناخت عقلی است. در شناخت عقلی ابزار اصلی در جهت عملی شدن هر چیزی عقل است و به بیانی پارامتر فرآرونده مبنی بر حرکت به سمت کشف و معلوم را عقل تعیین میکند و به عنوان چراغی هدایت گر به کار میآید. و دیگر شناخت شناخت شهودی است. در شناخت شهودی ما با نوعی آیدتیک (درون بینی ذات شهود) تصادم داریم و مهمترین ابزار کارآمد دل و به اصطلاح دل آگاهی است و چیزی بنام حس و عقل در این دایره بی معناست. بنابراین در این مجموعه شاعر در ابعادی در جهت تصویر اشعارش از شناخت حسی بهره میجوید و در زوایایی نیز از شناخت عقلی نیز بهره مند گردیده است ولی شناخت شهودی و دل آگاهی از خیزابههایی است که برای نیل به آن فراست از دل و تجارب بسامدگونی را میطلبد که به مرور زمان برای یک شاعر میتواند میسور افتد. دیگر مورد دیدگاه زبان، بافت و بیان شاعر است که بعنوان موسیقی لفظی و معنوی شعر به شمار میآیند و شعر را ساخت مند میکنند. زبان شاعر در این مجوعه زبانی ساده و بدون ژست و گاردهای بی مورد بوده و البته واژگانی نو و تازه نیز در اشعار نمایان میباشد ولی برای رسیدن به زبانی تازه نیاز به استفاده از واژگانی تازه بعنوان ابزار در ساختمان شعر است و شاعر در مجموعههای بعد بایستی به این قاعده التفات بیشتری را داشته باشد. بافتار و بیان اشعار مجموعه پدر نیز با کلافهایی در خور توجه و به فرا خور زبان شعر شکل گرفتهاند و اگر چه شاعر با حسی نوستالوژیک و در بستری آرکائیسم نظر و منظر خود را پرورش میدهد و به نوبه خود دارای مخاطبین خاص خود هم میباشد ولی شاعر همین نظر و منظر را میتواند با نگاهی به دنیای تجدد و مؤلفههای آن نیز تربیت و پرورش نماید. و اکنون چند نمونه از مجموعه پدر را با هم مرور میکنیم:
شعر شماره 26:
جیبم شبیه/ چارلی چاپلین/ پیراهنم اما/ شبیه پیراهن وودی آلن/ یادگاری از یک دوست/ بدنم مزهی نان میدهد / پلهی هیچ کافی شاپی در ذهن نیست /حتی قهوهای دو نفره / دستم/ در جیب هیچ خیابانی نیست / .......... / پشت در پشت/ از پدرم چارلی/ تا پاهایی که به هیچ بند است/ ایستادهایم.
شعری که دارای درون مایهی انتقادی است و شاعر به وضعیت خود و جامعه معترض است و میخواهد با زبان درد، دردمندیهایش را به جامعه منتقل نماید. به بیانی دیگر شاعر واقع گراست و میخواهد هر آنچه را که میبیند بی کم و کاست تصویر نماید.
شعر شماره 29:
کارگران/ کلماتی هدر رفتهاند/ که تنهایی/ میدان را پر میکنند/ کلماتی سرگردان/ کلماتی غمگین.
شاعر به سمت آفرینشهایی نو در حرکت است و در زوایایی زبانیت وشعریت شعر خود را به تثبیت میرساند. شاعری در بود طبقاتی خود که مدغدغ وضعیت موجود خویش و هم شمایل خویش است و راهی جز نگاشتن برای طبقه خود را ندارد.
شعر شماره 31:سهم من از خیابان/ زن زیبایی نبود/ تنها/ دستانی بود / که به سوی عابران دراز میشد.
شاعر در این کار کوتاه واقعگراست و واقعیت درونی خود را در قالب هنر بیان میکند. نوعی مونولوگ دو جانبه که آکنده از پیامهایی واقعی است. به بیانی دیگر عینیت شاعر به دنبال تصویر همان عینیت است و نه ذهنیتی دروغین.
شعر شماره 32:نام پدرم درویشعلی/ با سبیلهای کم پشتی که نداشت/ نه درویش بود / خیابانها را دوره کند / نه علی بود / در خانه کسی را بزند/ او یک بیمار روانی بود/ که هر روز / با دستان سنگین اش / روی گونههایم / یادگاری مینوشت.
شاعر در این شعر واقعنویسی است که واقعیات زندگی خود را مینویسد و بافت و محتوایی شعر نیز چنان در هم تنیده شدهاند که معنا و مفهوم شعر به زیبایی مشهود میشود. شعر فرآیندی واحد را از حیث ساختار و محتوا با کلامی عاطفی و صمیمی طی میکند و تصاویر بکر است.
شعر شماره 40:
من و پدرم پارتی نداشتیم/ دستهایمان پارتی شد / هر دو / کارگر شدیم.
در این اثر بافت کلام صمیمی است و چون سخن از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. شاعر دست به تولد زبان ایجاز می زند و با کمترین واژهها بیشترین معانی را میسازد و آبشخور اثرش نیز طبقه کارگر است. نوعی واقعیت سرایی است که در نگاه پست مدرن (بور ژوا و سرمایهداری) قابل پذیرش نیست ولی مخاطب خاص خود را میطلبد.
شعر شماره 20:
مرد / توی خیابان ایستاده بود / فکر میکرد / برجهای میرداماد را بخرد / یا ویلاهای رامسر را / ناگهان / افتادن سکهی در ته کاسهاش / او را به خود آورد. شاعر با زبان ساده تصویری واقع گرا را از زندگی اجتماعی بازگو میکند. و شعرش دارای بازخوردی عمومی است.
شعر شماره 12:
مرگ/ برگی بود/ شبیه پنجهی گرگ / روی آخرین بوم نقاشی پدر.
نوعی تشبیه که دارای بافت محتوایی تازه است و پیامد ذهنی شاعر نیز به نوبه خود بدنبال نظر و نوعی تعلیم است. و دردمندی نیز اندرون شعر نهفته است. بنابراین از این قبیل دردمندیها و واقع سراییها در مجموعه پدر فراوان است و به نظر میآید شاعر در این مجموعه دارای فرآیند معنایی واحدی است و اغلب شاعری رئالیسم با بهرهگیری از شاخکهای رئالیسم که با زیستبوم و جهانبینی شاعر نیز اشتراک معنایی پیدا میکنند. لذا برای این که شاعر در مجموعههای بعدی به توفیقاتی بهتر دست یابد نیاز به مطالعهی مکتب 1-رئالیسم سوسیالیستی 2-رئالیسم روانشناختی 3 - رئالیسم انتقادی 4- رئالیسم جادویی را دارد و فکر میکنم با شناخت لازم از این مکتب و شاخکهای آن شعرش از حیث زبان – لحن و بیان به نضبح و باروری بهتر خواهد رسید.■
منتشر شده در فصلنامه شعر چوک شماره 4، یادنامه حسین منزوی، بهار 94