گفتگوی اختصاصی چوک با «بهروز منزوی» «آیدا مجیدآبادی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

گفتگوی اختصاصی چوک با «بهروز منزوی» «آیدا مجیدآبادی»

بفرمایید که تا چه حد می‌توان به مصاحبه‌هایی که دوستان حسین منزوی درباره‌ی شخصیت و روحیه‌ی او انجام می‌دهند اعتماد کرد؟

در وهله‌ی اول درباره‌ی خود دوستی‌ها باید صحبت کرد. من در چند جا و البته در محافل خصوصی عنوان کرده‌ام که: من تاریخ حسین منزوی هستم و صراحتاً اعلام می‌کنم بسیاری از کسانی که ادعای دوستی با حسین را دارند دوست واقعی او محسوب نمی‌شدند و در بسیاری موارد نیز دشمنی‌های بزرگی با او کرده‌اند. درست است من وکیل حسین نیستم، منتها به نوبه‌ی خودم به قول آن دوست بزرگوار: «گرچه بخشیدمشان اما فراموش نکردم.»

مسئله‌ی مهم در سؤال شما همین است. اول باید دوستان مشخص شوند و بعد از آن ببینیم که آیا می‌توان به گفته‌های این دوستان اعتماد کرد یا نه. پس وقتی در مورد خود دوستی‌ها شک و شبهه وجود داشته باشد، باقی مسئله خود به خود غیر قابل بررسیست. مگر اینکه من بنشینم و دوستان حسین را تک تک نام ببرم و مثلاً بگویم: آقای (الف) دوست حسین بود، ولی آقای (ب)" ارتباط خاصی با او نداشت. چون که حقیقتاً بعد از حسین ادعای بعضی از این حضرات آنقدر بالا رفته است که خود را نزدیک‌تر از من و غزل به او تصویر کرده‌اند.

اما در عین حال حسین دوستانی داشت که هیچوقت نخواسته‌اند بعد از او خود را به شهرت حسین بچسبانند و از این طریق در مجامع ادبی مطرح شوند. برای مثال: چه بسا در همان شهر ارومیه که شما ساکن هستید، حسین دوستانی داشت که دیگر کسی آن‌ها را نمی‌شناسد و بهتر بگویم که نخواسته‌اند شناخته شوند، یا خود من، من هم یکی از همان دوستان نزدیک حسین هستم که هیچوقت سعی نکرده‌ام به وسیله‌ی شهرت برادرم نام و نشانی پیدا کنم.

به هر حال اگر بخواهم جزئی‌تر حرف بزنم و مصداقی عمل کنم که به نظرم درست نیست، شاید سره از نا سره باز شناخته شود. اما به هر روی من در مورد بسیاری از این دوستان که تعدادشان کم هم نیست شک دارم.

بسیاری از این دوستان معتقد هستند که حسین نسبت به الگوهای اخلاقی و اجتماعی متعارف جامعه هنجار گریز بوده است و این هنجار گریزی باعث می‌شد که اکثر دوستانش از او دوری کنند. نظر شما در این باره چیست؟

در درجه‌ی اول باید عنوان کنم: برای کسی که در وادی هنر قدم بر می‌دارد هنجارگریزی و خلاف عادت یک نوع ویژگی محسوب می‌شود: «از خلاف آمد عادت بطلب کام»

چرا که نو کردن و ساختن چیزهای جدید مستلزم ویرانی الگوهای کلیشه‌ای گذشته است.

اما درباره‌ی رفتارهای اجتماعی: همانطور که امروزه در روانشناسی نیز مطرح است، باید سعی کنیم هر کس را آن طور که هست بپذیریم. من هنجارگریزی حسین را انکار نمی‌کنم. اما اخلاق نیز مانند هر چیز دیگری یک چیز نسبی بوده و خواهد بود و جامعه به جامعه و حتی شخص به شخص نیز فرق می‌کند. برای مثال عرض می‌کنم: اگر در کشور ما یک زن بدون روسری بیرون برود ناهنجار و ضد ارزش شناخته می‌شود و در عین حال اگر همین آدم در کشوری چون سوئد با روسری در ملأ عام ظاهر شود باز هم نامتعارف عمل کرده است. هیچ چیز مطلقی در زندگی وجود ندارد و اخلاقیات نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما مسئله اینجاست که ما عادت نداریم و نمی‌توانیم کسی را که متفاوت با ما و الگوهای تعیین شده‌ی اطراف ما عمل می‌کند بپذیریم.

موضوع دیگر اینکه: حسین به طرز وحشتناکی صریح و رک بود. هر چیز را که می‌دید و حس می‌کرد بر زبان می‌آورد و هیچوقت نتوانست ریا کار و دو رو باشد. هرچه بود همان بود. کمتر شاعری را سراغ داریم که شعر و زندگیش توأمانی از صراحت و صمیمیت باشد. حسین هم در شعرش انسان صریحی بود و هم در زندگیش و بسیاری از کسانی که ادای انسان‌های مؤدب و شریف و اخلاق مدار را در می‌آورند از همین رو با حسین بد بودند.

در عین حال خود همین دوستان رفتارها و ویژگی‌های به اصطلاح خودشان نا خوش آیندی دارند که من هیچوقت سعی نکرده‌ام برای دفاع از حسین و یا بنا به دلایل دیگر از آن‌ها استفاده کنم و در واقع مقابله به مثل کنم، چرا که معتقدم زندگی شخصی هر کس مربوط به خودش است و نباید آن را با هنر و شعرش در آمیخت.

از رابطه‌ی غزل با پدرش برایمان بگویید و اینکه آیا غزل فعالیت ادبی خاصی انجام می‌دهد؟

از قسمت دوم سؤالتان شروع می‌کنم: به هر حال غزل دختر حسین منزوی است و علاوه بر این پدربزرگ مادری و پدربزرگ پدریش نیز شاعر بودند و حتی اگر از نظر وراثتی حساب کنیم اهل شعر و شاعری است. شعر می‌خواند، شعر می‌نویسد و در نوع خودش شعرهای قابل قبولی دارد، منتها زیاد مشتاق نیست که به طور علنی به عنوان شاعر شناخته شود. ولی به هر روی شاعر، شاعر است، چه شناخته شده باشد و چه ناشناس باقی بماند. به خصوص اینکه شخصیت و رفتار غزل نیز کاملاً شاعرانه است حتی اگر یک نفر تا کنون شعری از او نخوانده باشد، چیزی از شاعرانگی غزل کم نخواهد شد. ولی فعالیت ادبی به معنای خاص انجام نمی‌دهد.

اما در مورد رابطه‌اش با حسین: به هر حال کسی که از زندگی شخصی حسین خبر دارد می‌داند که کودکی غزل به دور از پدرش گذشت. اما بعدها که بزرگ‌تر شد و جایگاه خود را در نزد ما و حسین باز شناخت، رابطه‌ی خوبی با پدرش پیدا کرد. به هر حال شعرهایی که حسین برای غزل گفته به خودی خود نشانگر علاقه و محبت میان آن‌هاست.

درباره‌ی ویژگی‌های اشعار ترکی منزوی برایمان بگویید. چرا انتشار این اشعار دچار تأخیر شده است؟

باز هم ترجیح می‌دهم در ابتدا به قسمت دوم سؤالتان جواب بدهم و یک بار برای همیشه علت تأخیر انتشار اشعار ترکی حسین را با مخاطبان و علاقه‌مندان در میان بگذارم. البته قبل از آن بد نیست که بگویم: تا وقتی حسین بود هیچکس سراغی از اشعار ترکی او نمی‌گرفت، حتی خودش. اما حالا که حسین نیست، همه علاقه‌مندانه پیگیر این موضوع شده‌اند. حسین یک سال قبل از وفاتش، به همین منظور با یک ناشر زنجانی قرارداد بسته بود. اما در اواسط کار ناشر به دلایلی مراحل مربوط به نشر را ادامه نداد و کار متوقف شد. با توجه به اینکه این ناشر در ابتدای کار مبلغی به حسین داده بود، بعدها که ما از او خواستیم ادامه‌ی پیگیری و انتشار کار را به خودمان واگذار کند، آن مبلغ را به قیمت روز از ما مطالبه کرد. خلاصه بعد از کشمکش‌های فراوان، ما سال پیش در ازای پرداخت مبلغ تعیین شده، قرارداد کتاب حسین را با این نشر باطل کردیم و بعد از آن هم من با یک نشر دیگر در تهران (که به نام این یکی هم اشاره نمی‌کنم) تلفنی به توافق رسیدیم. اما متأسفانه وقتی من برای بستن قرارداد به تهران رفتم، این آقا سکه را کاملاً برگردانده بود و حرفش نه دو تا بلکه حتی سه تا شده بود و کاملاً بر خلاف شرایط توافق شده صحبت می‌کرد. به همین دلیل من قید همکاری با این ناشر را هم زدم تا اینکه اردیبهشت همین سال با یک ناشر دیگر در این خصوص صحبت کردم که چون سر انجام این کار هم مشخص نیست ترجیح می‌دهم فعلاً نامی از آن نبرم.

در مورد ویژگی‌های فنی اشعار ترکی حسین بهتر آن است که صاحب نظران و منتقدان توضیح بدهند. آنچه من می‌توانم اشاره کنم ویژگی‌های کلی این اشعار است. مهم‌ترین و اصلی‌ترین مشخصه‌ی اشعار ترکی حسین منزوی مربوط به لهجه‌ی آن است. این اشعار به لهجه‌ی زنجانی است و تا حد امکان سعی شده که این لهجه از نظر املایی با رسم الخط معیار ترکی مطابقت داشته باشد.

علاوه بر این حسین همان حساسیت‌ها و دغدغه‌هایی را که در شعر فارسی داشت، در اشعار ترکی خود نیز دنبال کرده است و به خصوص در اشعار آزاد و غیر کلاسیک به نو آوری هایی نیز دست زده است.

تعریف بهروز منزوی از حسین منزوی برادر و حسین منزوی شاعر چیست؟

گرچه گاهی می‌توان حسین منزوی برادر و حسین منزوی شاعر را از هم تفکیک کرد، اما برای من این گاهی‌ها به ندرت پیش می‌آید و اگر هم پیش بیاید لحظه‌ای و گذراست. حسین منزوی شاعر، برادر من هم هست و برادر من حسین منزوی شاعر است و من نتوانسته‌ام این دو را از هم جدا کنم.

اما اگر بخواهم توضیح بدهم: من 42 سال افتخار برادری حسین را داشتم و او از دوران بچگی حق برادری را به عناوین مختلف و حتی بیشتر از آنچه که باید و شاید در حق من ادا کرده است و فکر می‌کنم آن کسی که نتوانست حق برادری را به نحو احسن به جا بیاورد من هستم. برای نمونه: حسین در حق پسر من پدری کرده است. با اینکه وقتی حسین فوت کرد، ایلیا فقط ده سال داشت اما شخصیت اصلی ایلیا در همان ده سال شکل گرفت و من می‌بینم هنوز هم که هنوز است چیزهایی را که از عمویش یاد گرفته در زندگی پیاده می‌کند. محبت پدرانه‌ای که حسین نسبت به ایلیا داشت هم من را سیراب می‌کرد و هم خود ایلیا را. من هرگز و تحت هیچ شرایطی این محبت‌ها را فراموش نمی‌کنم و امیدوارم که یک روز پسرم بتواند به نوعی پاسخگوی این محبت‌ها باشد.

در باره‌ی حسین شاعر هم جز این نمی‌توانم بگویم که: سعی کردم در مدتی که با هم بودیم فقط بیاموزم، شعر را انسانیت را و شاعرانگی را.

در پایان نیز غزلی حضورتان تقدیم می‌کنم که برای حسین عزیزم نوشته‌ام:

به ققنوس سوخته‌ی شعر، برادرم حسین منزوی

ققنوسکان زاده ز خاکستر توییم

فانوسکان شعله ور از اخگر توییم

آیینه‌های کوچک خورشید خانه‌ات

تکرارهای تا ابد آذر توییم

بودای هند خوی دری گوی ترک موی

ما کاهنان معبد نیلوفر توییم

دادی شراب و نان ز تن و خون خود به ما

سیراب و سیر خوان تو و ساغر توییم

صندوق سخت عهد تو بر دوش می‌کشیم

مسحور سامری نه که فرمانبر توییم

ای مرسل خدای غزل صاحب کتاب

ما مؤمنون شرع نو و انور توییم

نه در مثل مناقشه هست و نه در غزل

تو شهر شعر هستی و ما هم در توییم

لا تَحسَبَ الشّهیدُ مِن اموات و ما به چشم

 

گفتگوی اختصاصی چوک با «بهروز منزوی» «آیدا مجیدآبادی»

منتشر شده در فصلنامه شعر چوک شماره 4، یادنامه حسین منزوی، بهار 94

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692