نویسندگان مشهوری که خود کشی کرده اند

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:


1-ارنست همینگوی(1961-1901)

همینگوی سی وهفت ساله بود که مادرش برای هدیه‌ کریسمس،برای او پاکتی پست می‌کند حاوی یک تپانچه‌ عتیقه که پدر همینگوی سال‌ها پیش خود را با آن کشته بود.احتمالن این نخستین جرقه‌ای بود که منجر به خودکشی ناموفق همینگوی در میان‌سالگی و خودکشی موفق و بی‌علت او در شصت سالگی می‌شود.به هر رو ارنست همینگوی،برنده‌ نوبل 1954پیش از آن‌که یک نویسنده باشد یک یاغی آمریکایی و یک شکارچی ماهر بود.از همین روست که عجیب به نظر نمی‌رسد وقتی همسر او در ژوییه 1961درساعت دونیم صبح با صدای گلوله از خواب می‌پرد و با جسد خون آلود همینگوی مواجه می‌شود،نخستین نکته ای که نظرش را جلب می کند این است که نویسنده کتاب وداع با اسلحه خود را با تفنگ شکاری محبوب خود کشته است.مرگی که به نوعی بزرگترین مرگ در ادبیات آمریکا و از طرفی بزرگترین شکار عمر همینگوی محسوب می‌شود.در هر صورت او ارنست همینگوی فقید بود و هیچ‌‌گاه تیرش به خطا نمی‌رفت.

 

2-ویرجینیاوولف(1941-1882)

کسانی که فیلم ساعت‌ها با بازی نیکول کیدمن در نقش ویرجینیاوولف را دیده‌اند،حتمن صحنه آغازین فیلم که در آن خودکشی نویسنده به تصویر ‌کشیده شده را هیچ‌گاه از یاد نمی‌برند.تصویر رنجور زنی که بعد از یک دوره افسردگی طولانی یک روز خانه را ظاهرن به قصد پیاده‌روی و در واقع به مقصد خودکشی در دریاچه دهکده محل سکونتش ترک می‌کند و بعد از این‌که جیب‌های کتش را پر از قلوه سنگ می‌کند خود را همچون یک کشتی غرق می‌کند در جستجوی فانوس دریایی.می گویند جسد وولف سه هفته بعد از غرق شدن است که پیدا می‌شود.او در نامه خودکشی‌اش که خطاب به همسرش لئونارد نوشته شده علت خودکشی خود را این گونه بیان می‌کند:"عزیزم،به یقین دوباره دارم دیوانه می‌شوم.به نظرم نمی‌توانیم باز هم با یکی از آن دوره‌های وحشتناک روبرو شویم و این بار دیگر خوب نخواهم شد.در گوشم صداهایی می‌شنوم و نمی‌توانم فکرم را متمرکز کنم.بنابراین کاری را انجام می‌دهم که به نظرم درست‌تر از همه می‌رسد

 

3-ریونوسکه آکتاگاوا(1927-1892)

کمتر کسی‌ست که داستان راشومون را خوانده و یا فیلمی که کوروساوای بزرگ بر اساس آن ساخته را دیده باشد و بر نبوغ و جنون آکتاگاوا پدر داستان‌نویسی ژاپن و یکی از شیزوفرنیک‌ترین نویسندگان جهان صحه نگذارد.اما اگر فکر کرده‌اید این نویسنده‌ی ژاپنی به روش یک سامورایی تن به مرگ داده سخت در اشتباهید.چرا که او در اواخر عمر کوتاه سی‌وپنج ساله‌اش با بیماری‌هایی نظیر بی‌خوابی و ترس از دیوانگی دست به گریبان بود و در یکی از یادداشت‌های پیش از مرگش می‌نویسد:((آیا کسی پیدا نمی‌شود که بی سرو صدا گلوی مرا در خواب بفشارد؟)).از همین روست که آکتاگاوا در بامداد بیست‌وچهارم ژوییه به شهادت همسرش با کتابی مقدس به بستر می‌رود و دور از چشم او با خوردن مقادیر زیادی قرص سیانور به کار خود پایان می‌دهد.آکتاگاوا در نامه‌ای که از او به جای مانده دلیل خودکشی خود را نگرانی و رنج سربسته و مبهم از آینده ذکر می‌کند.

 

4-رومن گاری(1980-1914)

در این لیست ده نفره رومن گاری یکی دیگر از نویسندگانی‌ست که برای مردن،همان روشی را انتخاب کرده که به نام ارنست همینگوی سند خورده است.یعنی خودکشی با اسلحه.این نویسنده‌ی فرانسوی پرطرفدار بنابرشهادت اطرافیانش انسانی سرزنده و شوخ طبع بوده و میل به زیستنی که در او موج می‌زد کاملن در تضاد با خودکشی او بوده است.اما به هر حال او نیز بعد از خودکشی همسرش جین‌سیبرگ،هنرمند و بازیگر معروف فیلم از نفس افتاده،در یک پروسه افسردگی قرار می‌گیرد و در بیستم دسامبر با شلیک گلوله‌ای به زندگی خود پایان می‌دهد.او در یادداشت خودکشی‌اش زندگینامه‌نویسان را در پی چرایی مرگش به کتاب خودنوشت‌اش یعنی "شب آرام خواهد بود" ارجاع می‌دهد و در آن کتاب چنین می‌نویسد:((دلیل خودکشی‌ام همسرم نبود،دیگر کاری نداشتم)).نویسنده کتاب خداحافظ گاری کوپر در یادداشت خودکشی‌ای که از او به جا مانده نیز جمله‌ عجیبی دارد که می‌گوید:کلی تفریح کردم.متشکرم و خداحافظ.

 

5-ولادیمیرمایاکوفسکی(1930-1894)

خودکشی شاعران روس در دهه‌های بیست و سی میلادی از نظم و تسلسل غیر قابل باوری برخوردار است.یکی پس از دیگری و متاثر از یکدیگر.هر چند که ولادیمیرمایاکوفسکی بعد از خودکشی سرگئی ییسنین شاعر که سرحلقه‌ این خودکشی‌ها محسوب می‌شود بسیار آزرده خاطر و حتی عصبانی بود،اما عاقبت سرانجام سرحلقه‌ شاعران فوتوریست روسیه هم چیزی نبود جز این‌که در آوریل 1930 و در سی وشش سالگی،پس از سرگذارندن یک دوره افسردگی و در پی عشقی بی‌سرانجام،در شبی افسرده و تنها در دفتر کار خود،سروده‌ی آخرش را در نامه‌ای سرگشاده بازنویسی کند و سپس با شلیک گلوله‌ای در شقیقه‌اش به کار خود پایان دهد.او در آخرین سروده‌اش خطاب به معشوقه‌اش این گونه نوشت: ((امیدوارانه بر این باورم که هرگز مایه شرم خلایق نشوم.شتابی ندارم.ساعت از یک گذشته است و باید در خوابی عمیق باشی،نیازی نیست که با فرستادن تلگرام‌های مکرر تو را از خواب بیدار و آشفته سازم.می گویند ماجرا به پایان رسید و همه چیز تمام می‌شود.))

 

6-صادق هدایت (1330-1281)

نخستین بار در سال 1307 بود که صادق خان هدایت جهانی‌ترین نویسنده کشورمان خود را در طی یک خودکشی ناموفق در رودخانه مارن پاریس غرق کرد اما نجات یافت.یعنی نجاتش دادند!همان سال‌ها بود که او در داستان زنده‌ بگور نگاهش نسبت به خودکشی را این‌گونه بیان کرد:(( کسی تصمیم به خودکشی نمی‌گیرد،خودکشی با بعضی‌ها هست،در سرنوشت آن‌هاست،نمی توانند از آن بگریزند)).پس از آن در 29فروردین 1330 بود که در آپارتمان کوچکش در پاریس،بعد از این‌که درزهای خانه را با پنبه می‌پوشاند شیر گاز را باز می‌گذارد و به گفته خود تن به مرگ سرخوشانه و خلسه‌وار حاصل از خودکشی با گاز می‌دهد.هدایت وقت مردن بهترین لباس‌هایش را پوشید و پول کفن‌ودفن و خرید قبری در گورستان پرلاشز را هم در پاکتی بالای سرش گذاشت.او با یک سیگار پال مال نصفه کشیده در میان انگشتانش که انگار فرصت تمام کردنش را نداشت، با خیال راحت کف آشپزخانه دراز کشید و در خلسه‌ای طولانی ادبیات ایران را از ادامه حیات یک نابغه محروم کرد.

 

7-سیلویا پلات(1963-1932)

در اکتبر 1962 بود که سیلویاپلات از خیانت همسرش تدهیوز شاعر و ملک الشعرای بریتانیا نسبت به خود آگاه می‌شود و از آن‌جا که تاب این خیانت را نمی‌آورد چند ماه بعد از جدایی از تدهیوز و در سن سی‌ودو سالگی خود را به وسیله‌ گاز به سمت مرگ هدایت می‌کند.هرچند پلات در روز مرگش نامه‌ای خطاب به تدهیوز می‌نویسد و از علل خودکشی خود می‌گوید اما هیوز وجود آن نامه را کاملن انکار می‌کند و آن را چنان رازی برای تاریخ ادبیات پوشیده باقی می‌گذارد.به هر حال هر چه که بود آسیه همسر دوم هیوز که شاعر دل در گرو او داشت نیز نتوانست بیش از چند سال رابطه با تدهیوز را تحمل کند و سرانجام او نیز به همراه فرزندش خود را می کشد!.سلیویاپلات را از پایه گزاران ادبیات اعترافی جهان می‌دانند.او در یادداشتی که از نخستین خودکشی‌اش به جامانده این‌گونه می نویسد:((رفته‌ام برای یک پیاده‌روی طولانی.فردا بر می گردم)).

 

8-آن‌سکستون(1974-1928)

 آن سکستون، شاعر آمریکایی و دوست و هم‌یار سیلویاپلات در شکل‌دهی مکتب اعترافی در ادبیات،هم در زندگی شعری و هم در مرگ خود بسیار متاثر از سیلویاپلات بود.آن چنان که زندگی او نیز همچون پلات سرشار از ناملایمتی‌های بسیار بود و بعد از خودکشی موفق پلات در1964 والبته متاثر از او،او نیز بارها دست به خودکشی می‌زند.همین‌گونه بود که برنده‌ پولیتزر 1967بعد از این‌که همسرش او را به طور ناگهانی ترک می‌کند مدتی را در بیمارستان سپری می‌کند و در این فاصله کتاب یادداشت‌های مرگ که به نوعی یادداشت‌های خودکشی او محسوب می‌شوند را منتشر می‌کند.درست چند ماه بعد از ترک همسر است که شاعر در سوم اکتبر1974 بعد از ایراد آخرین جلسه شعر خوانی‌اش در دانشگاه مریلند ناهار را با دوست شاعرش ماکسین کومین می‌خورد، سپس به خانه‌اش می‌رود و در گاراژ اتومبیل را روشن می‌کند و با گاز مونوکسید کربن خود را می‌کشد.

 

9-ریچاردبراتیگان(1984-1935)

یک خودکشی آمریکایی دیگر به سبک همینگوی و این بار با یک اسلحه‌ قرضی!.در سپتامبر 1984 بود که ریچاردبراتیگان –شاعر،داستان‌نویس و چهره محبوب و جنون‌زده نسل اعتراضی بیت‌های دهه شصت آمریکا و این روز‌های ایران-که به تازگی از همسرش جدا شده بود و زندگی را در مزرعه شخصی‌اش به تنهایی می گذراند،در طی تماسی تلفنی با معشوقه سابقش مارسیا صحبت می‌کند و در طی این مکالمه از مارسیا می‌خواهد تا فرصتی به او بدهد که شعر تازه‌اش را برای او بخواند.اما مارسیا در یک اشتباه تاریخی تلفن را قطع می‌کند و بعد از آن است که هرچه تماس می‌گیرد کسی جوابی نمی‌دهد.بنابر گزارش پزشکی قانونی براتیگان پشت پنجره ایستاده روبه دریا به شقیقه‌اش شلیک کرد.در کنار جسد او جعبه ای یافتند حاوی دست نوشته‌های او که به خون آغشته شده بود و دخترش ایانت آن‌ها را با خود برد.روحت شاد ای غول موطلایی.

 

10-آرتور کستلر(1983-1905)

اما در لیست ده نفره حاضر با توجه به این‌که اغلب خودکشی‌ها ناشی از ضعف و افسردگی روانی نویسندگان بوده می‌توانیم آرتور‌کستلر انگلیسی را یک استثنا به حساب بیاوریم.چرا که نویسنده کتاب‌های محبوبی چون گلادیاتورها و ظلمت در نیمروز علاوه بر این که زبان‌شناس محقق و داستان‌نویسی برجسته بود، نایب رییس جامعه اتانازی(مرگ خودخواسته) در بریتانیا نیز بود.از همین رو بود که کستلر هفتادوهشت ساله بعد از ابتلا به بیماری‌های پارکینسون و سرطان خون به همراه همسر سومش سینتیا به طور داوطلبانه خودکشی می‌کند.اما نکته عجیب اینجا بود که در هنگام خودکشی این دو هر چند کستلر در وضعیت ضعف جسمی به سر می برد اما همسر او سینتیا در سلامت کامل بود و در نتیجه این فرضیه برای زندگینامه نویسان مطرح است که آرتورکستلر همسرش را به شکلی ناباورانه به خودکشی ترغیب کرده است.این هم در نوع خود مصداقی عجیبی‌ست بر بی‌وفایی توامان با وفاداری یک مرد عجیب!

 

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692