چرا پروست؟

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:


نوشته‌ی: دینیتیا اسمیت/ برگردان: صالح موسوی


بیچاره پروست! بستری در اتاقی که تمام درزهایش را با چوب پنبه پر کرده‌اند، پیچیده‌ در چند لایه لحاف پشمی، نفس‌نفس‌زنان از شدت آسم و با همه‌ی اینها در تلاش برای زنده کردن و دوباره چشیدن طعم از یاد رفته‌ی بوسه‌ی مادر، با کلمات. پروست، مانند انیشتین، اما به روش خاص خود، در زمینه‌ی زمان و مکان یک نظریه‌پرداز است. "یک ساعت تنها یک ساعت نیست. ظرفی است مملو از احساسات، نجواها، ایده‌ها و در یک کلام زندگی."

کتاب‌های بیشماری درباره‌ی آقای نویسنده، که در سال 1922 دیده از جهان فرو بست، نوشته شده است. کتاب خود پروست “در جستجوی زمان ازدست رفته” - که عاشقانش آن را حد نهایت جایی می‌دانند که یک رمان می‌تواند ما را ببرد- یک اتوبیوگرافی ویژه‌ی 3000 صفحه‌ای است. [اولین کتاب] کتاب دو جلدی درخشان جرج پنتر، چاپ شده به سال‌های 1959 تا 1965، که معمولاً از آن به عنوان یک نمونه‌ی عالی‌ می‌دانند که به زندگی‌نامه نویسندگان می‌پردازد. اما انگار که هر نسل می‌خواهد سوالهای خود را از پروست بپرسد. در سال‌های اخیر چاپ کتاب‌هایی مانند، پروست چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند (آلن دو باتن1)، زمانی برای پروست‌خوانی (فیلیس روس2)، طبق‌زنی پروست (الیزابت لادنسون3) و حتی کتاب مصور کمیک پروست در فرانسه که در چاپ اول 12000 نسخه از آن به فروش رفت در همین راستا است.

اما تصادفاً هر دو کتاب مهمی که در سال‌های اخیر توسط ژان ایو-تادیه4 استاد ادبیات دانشگاه سوربن و ویلیام کارتر5 استاد دانشگاه آلاباما درباره‌ی زندگی پروست و در حجمی نزدیک به 1000 صفحه نوشته شده‌اند، یک نام دارند؛ مارسل پروست: یک زندگی. هر دو نویسنده برای تالیف کتاب‌شان بر روی مکتوبات تازه منتشر شده‌ی پروست، گرد‌آوری شده در 22 جلد توسط فیلیپ کولب6، تمرکز داشته‌اند. فیلیپ کولب همان شخصی است که تمام زندگی هنری خودش را وقف جستجو و یافتن تا حد امکان تمام مکتوبات پروست کرد و تا چند روز قبل از مرگش در سال 1992، همچنان در حال کامل کردن مجموعه‌اش بود.

کتاب‌های پروست از زمان انتشارشان هیچگاه، از کانون توجه خوانندگان خارج نشده‌اند. چه عاملی پروست را زنده و جذاب نگه داشته و باعث شده نسل جدید هم به خواندن کتاب‌های او علاقه نشان دهند؟

ویلیام کارتر اعتقاد دارد: “ما هم مانند پروست، در حال تجربه‌ی پایان یک دوران هستیم.” و ادامه می‌دهد: “پروست در جستجو، به دقت، تاثیرات اختراعات دوران مدرن مانند وسایل حمل و نقل سریع را بر روی اداراک‌ ما از زمان و مکان بررسی می‌کند.” کارتر می‌نویسد، تمایل شدیدی که امروزه نسبت به پروست وجود دارد “شاید مرتبط با دورانی باشد که در آن زندگی می‌کنیم؛ یعنی دوران اینترنت و ارتباطات. دنیایی که در آن همه چیز آنی به نظر می‌رسد و در ما این حس را به وجود می‌آورد که توانایی برقرارساختن ارتباط فوری و بی‌درنگ را با همه داریم. [در حالی که] همچنان این زمان است که بر ما برتری دارد.” آقای کارتر ادامه می‌دهد: “[درک این حس] برای‌مان جالب است، اما مضطرب و مشوش‌مان کرده است.”

در جستجو، راوی وقتی خلبانی را در حال پرواز می‌‌بیند، او را نماد هنرمندی می‌داند که بر زمان و مکان فایق آمده است.

آقای کارتر یکی دیگر از دلایل رغبت به پروست را تم جنسی کتاب می‌داند. “پروست اولین رمان‌نویسی بود که کنکاشی حقیقتاٌ عمیق درباره‌ی مسائل جنسی انسان انجام داد.” نگاهی که مورد پسند نسل امروز واقع شده است. “در کتاب او شخصیت‌هایی وجود دارد که در ابتدا تمایلات هم جنس‌خواهانه دارند اما در ادامه و در جای دیگر رمان به جنس مخالف تمایل نشان می‌دهند و یا بالعکس.”

این دو کتاب جدید که درباره زندگی پروست نوشته شده‌اند، تنها بخشی از پروژه‌ی بازیابی پروست است. در انگلیس در ماه ژانویه سال 2000 ترجمه‌ی آخرین جلد از مکاتبات پروست چاپ شد. در ماه آوریل کتاب دیگری درباره پروست به نام “طرف خانه‌‌ی پروست، راهی برای درک در جستجوی زمان از دست رفته” چاپ شد. دانشگاه ایلی‌نوآ آمریکا که دارای بزرگترین مجموعه آثار و مکتوبات پروست است، با همکاری (BNF) کتابخانه‌ی ملی فرانسه همایش بزرگی برای پروست برگزار کرد. در تابستان سال 2001 هارولد پینتر7 نمایش “نمایش نامه‌ی پروست” را در تالار تئاتر ملی به روی صحنه برد. در همین سال انتشارات پنگوئن ترجمه‌ی جدیدی از کتاب را انتشار داد که توسط هفت مترجم سرشناس انجام شده بود. 

پروست این روزها آن قدر پرطرفدار است که در سانفرانسیسکو طرفدارانش “انجمن دوست‌داران پروست8” تشکیل می‌دهند. متقاضیان خواندن رمان آن قدر پرتعدادند که انجمن مجبور شد بخش دومی را هم تاسیس کند تا بتواند جوابگوی طرفداران باشد. برنامه‌ی دیگر انتشار خبرنامه‌ای به نام “چنین گفت پروست” است که آراء و نظرات پروست درباره‌ی موضوعات مختلف، از مواد مخدر گرفته – "چه ساده است از زیبایی مخدرات سخن گفت"- تا مد و لباس را چاپ و منتشر می‌کنند.

در نیویورک هم انجمن ملی دوست‌داران پروست از سال 1998 تشکیل شده و دارای گروه‌هایی برای قرائت آثار پروست است. انجمن همچنین سالروز تولد پروست را جشن می‌‌گیرد و خوردنی‌هایی‌ که نامشان در کتاب آمده را پخت می‌کنند. «آن شیرینی های کوچک گرد توپر که مادلین نام داشت، با آن خطوط راه راه شبیه به لاک حلزون.» سال گذشته انجمن در خبرنامه‌اش سعی کرد منظور پروست را از جمله‌ی معروف 958 کلمه‌ای "افتخار عاریهای شان، آزادی گذرنده شان، پایدار تنها تا زمان اعتراف به گناهان؛ جایگاه سست شان و..." که طولانی‌ترین جمله‌ی کل کتاب و شاید کل رمان‌ها باشد را کشف کند.

این دو کتاب جدید براساس دست‌نوشته‌ها و حاشیه‌نویسی‌های است که در نسخه‌ی خطی رمان به جای مانده است. دفتر یادداشت پروست هم که به تازگی منتشر شده، مسیرهای نویی را به سوی روشن شدن زندگی نویسنده گشوده است.

کارتر در کتابش می‌نویسد: “ما در این یادداشت‌ها به شکلی واضخ‌‌تر کنکاش ذهنی نویسنده را برای تعیین گونه و روایت رمان مشاهده می‌کنیم.” کارتر ادامه می‌دهد: “ما حالا، بیشتر و بیشتر درباره‌ی رشد جنسی نویسنده آگاهی پیدا کرده‌ایم. در میان این نوشته‌ها نامه‌های زیادی وجود دارد که خانواده‌ی پروست سالها تمایلی به انتشارشان نداشتند.”

پروست در سال 1871 به دنیا آمد. او فرزند دکتری سرشناس بود و به مادرش که از خانواده‌ای یهودی، ثروتمند و فرهنگ دوست بود، وابستگی عاطفی شدید داشت. مارسل به هنگام بازگشت از گردش روزانه‌اش از جنگل بولونی در پاریس، هنگامی که فقط  9 سال داشت، دچار اولین حمله‌ی آسم شد.

زندگی‌نامه‌هابی که سابق بر این درباره‌ی پروست منتشر شده بود، همگی او را آدمی بی‌پناه، تنها و روان نژند ترسیم می‌کردند که حتی حمله‌های آسمی‌اش را هم روانی می‌پنداشتند. اما کارتر در کتاب‌اش با ارائه‌ی شواهد، ثابت می‌کند که پروست از آلرژی شدید رنج می‌برد. همچنین تصویر جدیدی از پروست نمایش می‌دهد که با آن پروست ناتوان و بی‌جرات که نویسندگان قبلی از او ساخته بودند متفاوت است. پروست او مقتدر و قاطع است، کسی که خدمت نظام انجام داده؛ انسانی که جرات مبارزه کردن دارد.

کارتر درباره‌ی زندگی شخصی و خانوادگی پروست هم مطالب تازه‌ای فاش می‌کند. اینکه پروست در جوانی‌اش با تمایلات هم‌جنس‌ خواهانه‌اش درگیر بوده و پدر برای بازگرداندن تمایلات‌ فرزندش به حالت طبیعی، او را به یک نجیب‌خانه می‌فرستد؛ فضایی که به شدت پروست جوان را می‌آزارد. کارتر همچنین ماجرای اغوای ناموفق یک بانو را به دست پروست شرح می‌دهد. کارتر از شیفتگی پروست به بسیاری از مردان پرده برمی‌دارد؛ اشخاصی مثل «رینولدو هان9» آهنگساز، راننده‌ی شخصی‌اش «آلفردو آگوستینیلی10» و «ژاک بیزه11» پسر آهنگساز معروف «ژرژ بیزه».

رفت و آمد زیاد پروست به محافل مختلف و برخورد با آدم‌های متفاوت در آنجا، شخصیت‌های رمان نویسنده جوان را شکل می‌داد. افرادی مثل، روبر دومونتسکیو12 (در رمان بارون دوشارلوس)، سارا برنارد13 (در رمان لابرنا هنرپیشه)، ژنوی یو اشتراوس14 و کنتس الیزابت گروفولو15 (ترکیب این دو شخصیت در رمان دوشس دوگرمانت) و شارل هاس16 ( در رمان سوان) و شارل افروسی17 سردبیر روزنامه «هنرهای زیبا» و...     

کارتر در قسمت دیگری از کتابش می‌نویسد که پروست سالها به دنبال یافتن طرح نوشته‌اش بود و از دل سردی عمیق او می‌گوید. کارتر با ذکر جملاتی از رمان مهجور پروست به نام ژان سانتویی18، نشان می‌دهد که تمام مولفه‌های خام جستجو در آن وجود دارد. "به مشام رسیدن رایحه‌های معطر از روزهای گذشته، تابش انوار آفتاب را که به درون اتاق‌مان می‌تابید به یاد می‌آورد، و به شکلی زنده و حقیقی، از همان حس مسکر لبریزمان می‌کند تا آنجا که آنچه همگان زندگی واقعی می‌نامند، برایمان جذابیت‌اش را از دست می‌دهد." در نهایت پروست به این نتیجه می‌رسد که موضوع کتابش نمی‌تواند از دغدغه‌های شخصی‌اش برای نوشتن جدا باشد. کارتر با اشاره به یکی از دست نوشته‌های عجولانه ای که در سال 1908 نوشته شده، بالاخره از اعلام آمادگی نویسنده برای آغاز نگارش یک کتاب بزرگ سخن می‌گوید.

کارتر اعتقاد دارد با تغییر راوی از سوم شخص در ژان سانتویی به اول شخص، در نهایت پروست توانایی پیدا کرد تا شروع به نوشتن "جستجو" کند. «او خود را از اینکه یکی از اشخاص کتاب و یا راوی داستان باشد، رها کرده بود.» رمان به تدریج و به شکل موفقیت‌آمیزی از سال 1909 تا 1922 به چاپ رسید.

ژان-ایو تادیه که آثار پروست زیر نظر و تصحیح وی، در مجموعه‌ی معروف پلیئاد به چاپ رسیدند و همچنین مولف کتاب "پروست و رمان"، در کتاب جدید خود درباره‌ی زندگی پروست به هیچ وجه آن راهی را نرفته که زندگی‌نامه نویسان عادی طی می‌کنند.

«پروست آثاری بر ضد شرح حال نوشت» تادیه ادامه داد: «پروست در مقاله‌ای به نام بر علیه سنت بوو، که یکی از آثار مقدماتی وی برای رسیدن به جستجو است، اعلام کرد که نمی‌توان با مطالعه و بررسی زندگی‌نامه نویسنده‌ای اثر او را درک کرد؛ "کسی که یک رمان را می‌نویسد، ارتباطی با شخص نویسنده آن ندارد."»

با این وجود تادیه تلاش دارد نشان دهد جستجو به چه شکل از زندگی واقعی نویسنده تاثیر پذیرفته است. به همین منظور گفتگوهای بسیاری با دوستان پروست انجام می‌دهد. افرادی مثل کوکتو و سیاست مدار و نویسنده پل موران که بسیاری از نقاط تاریک زندگی پروست را روشن کردند.  

به مانند کارتر، تادیه هم از نحوه کار کردن پروست روی جستجو شگفت زده شده است. «باید می‌دیدم تا باور می‌‌کردم» تادیه از دیدن یادداشت‌ها و دست‌نوشته‌هایی می‌گوید که نشان می‌دهد پروست تنها 12 بار، صفحه‌ی اول کتاب را، بعد از جمله‌ی معروف «دیر زمانی بود که زود از بستر بر می‌خواستم...» بازنویسی کرده بود. تادیه همچنین اعلام می‌کند که به خاطر وسعت اطلاعات پروست در علوم مختلف مثل دانش، تاریخ، هنر و ادبیات تحت تاثیر قرار گرفته است. «در یادداشت های او می‌توان نام 300 نقاش مختلف را پیدا کرد.» برخلاف دیگر زندگی‌نامه نویسان، تادیه بر نقش دکتر پروست، پدر نویسنده، تاکید می‌کند؛ شخصیتی که در نهایت، مایه‌ی خلق شخصیت دکتر کوتارد در رمان می‌شود.

تادیه هم مثل کارتر به شکل مفصلی در زندگی جنسی پروست کنکاش کرده است. «او نیمه‌سادیست و نیمه‌مازوخیست بود.» تادیه برای ثابت کردن نظرش به حادثه‌ای اشاره می‌کند که در آن حیوانی جلوی پای پروست کشته می‌شود و [از نوشته چنین بر می‌آید] که پروست از این اتفاق لذت جنسی کسب کرده است. از طرف دیگر تنها توجیهی که تادیه برای حجم بسیار زیاد مطالعه و تحقیق و نگارش پروست پیدا می‌کند تمایلات سادیستیک وی  است.

در رابطه با عشاقش، تادیه لیست بلندبالایی از معشوقان و انبازان پروست تهیه کرده که نشان می‌دهد او به طور متوسط هر 18 ماه، معشوقان خود را ترک می‌کرده تا با شخص دیگری رابطه برقرار ‌کند. تادیه هیچ‌ شاهدی مبنی بر اینکه پروست با مردی رابطه جنسی داشته، پیدا نمی‌کند. «در این مساله، سئوال اصلی این است که پروست چه انتظاری از معشوقه‌اش دارد؟ تمنا دارد چه نوع لذتی دریافت کند؟ لذت جسمانی یا معنوی؟»

«به نظر می‌رسد پروست هم مثل استاندال، تمایلات خویش را در تنهایی‌ و انزوا، ارضا یافته می‌بیند؛ همان کسی که توانسته عالی‌ترین داستان‌های عاشقانه بنویسد. شاید او عنین بوده و یا زندگی جنسی‌اش تنها تعمیم تنهایی‌ و انزوایش بوده است.»

«پروست به چهار دسته تعلق دارد: یهودیان، هم جنس‌خواهان، هنرمندان پاریسی سطح بالا.» و تادیه در نهایت اضافه می‌کند: «...و بیماران. هر وقت پروست به خانه‌ای وارد می‌شد همه درباره‌ی بیماری‌اش نجوا می‌کردند.»

تادیه زندگی پروست را درس دلاوری و شجاعت، و تنهایی را دستور زبان آن می‌داند.       

 (New York Times) چاپ شده در:

1.         Alain de Botton

2.         Phyllis Rose

3.         Elisabeth Ladenson

4.         Jean-Yves Tadié

5.         William Carter

6.         Philip Kolb

7.         Harold Pinter

8.         The Proust Society of America

9.         Reynaldo Hahn

10.        Alfred Agostinelli

11.        Jacques Bizet

12.        Robert de Montesquiou

13.        Sarah Bernhardt

14.        Geneviève Straus

15.        Élisabeth Greffulhe

16.        Charles Haas

17.        Charles Ephrussi

18.        Jean Santeui

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692