هر مخاطب معماری بهتنهایی شاعر فضایی نو است. هر چیزیکه انسان به آن فکر میکند و یا در خیال خود میپروراند، دارای فضایی است. فضای معماری فضایی کالبدی است و از طریق بصری درک میشود. شعرا بارها توانستهاند ایده هایی برای خلق آثاری ماندگار در اختیار معماران قرار دهند و در مقابل، معماری و معماران هم بارها دستمایهه ای شاعرانهای را فراهم آورده اند. موسیقی را روح زمان و معماری را روح مکان نامیده اند. سکوت وظیفه معماری است تا صدای فضا در آن طنین افکند. حالتی از الهامبخشی که در آن معمار تحتتأثیر آنچه که خوانده است قرار میگیرد و به نوشتن تحریک میشود را «الهامبخشی مرکب» می نامیم. طراحان زیرک، مانند مردم باهوش، میدانند که برای ادراک جوهره اشیاء نیاز به واژگان زیادی نیست.
شعرا در تمامی ادوار زیباترین و پرمایهترین احساسات انسانی را در قالب کلام موزون و آهنگین خویش انعکاس میدادند و از سرچشمه غنی معارف بشری برای خلق موسیقی مکتوب سود جسته و گفتگویی بیزمان را در سناریوی تاریخ رقم زدهاند. شعر واقعیت را به تجرید میکشد و معماری از تجریدها به سمت واقعیت حرکت میکند و یک احساس متعالی را از پس خطوط به یک فضای ملموس مبدل میسازد، همانگونه که افراد گوناگون میتوانند برداشتهای متفاوتی از شعر یکسانی داشته باشند، مخاطبان یک اثر معماری هم میتوانند احساسات متفاوتی را در یک فضای عینی تجربه کنند؛ در واقع همانگونه که سراینده اشعار سعی در به اشتراک گذارندن مفاهیمی با خوانندگان خویش دارد، ولی هربار که شعری خوانده میشود در واقع شعرجدیدی سروده میشود. موفقیت معماران هم (اگر موفقیت را عامهپسند بودن یک اثر بدانیم) صرفاً به میزان پختگی خطوط طراحی وابسته نیست، بلکه هر مخاطب معماری به تنهایی شاعر فضایی نو است .حال به تعریف مفاهیمی مرتبط در این رابطه میپردازیم:
فضا
فضا خیال و خیال فضا است. هر چیزیکه انسان به آن فکر میکند و یا در خیال خود میپروراند دارای فضایی است. فضا وجود مادی ندارد ولی این قابلیت را دارد که در وجود خود عناصری مادی و یا معنوی را جای دهد. انسان تنها زمانی قادر است حالتی خاص، مثلاً ناراحتی یا خوشحالی را به فردی دیگر منتقل نماید که فضایی غمگین یا شاد ایجاد کرده باشد و این فضا نیز توسط دیگران قابلدرک باشد.
فضا و معماری
فضای معماری فضایی کالبدی است و از طریق بصری درک میشود. فضای معماری هدفی خاص را دنبال میکند که القاء هدف آن در تمام افراد جامعه و در سطوح فکری مختلف تقریباً یکسان میباشد. (نظیر مسجد شیخ لطفالله) فضای معماری فضایی است که در دل خود عناصری مادی را جای داده است.
فضای معماری دارای روح است و در ذهن انسان رسوخ میکند و خیالاتی خاص را پدید میآورد .
فضا و شعر
تمامی هنرها وجود خود را از طریق ایجاد فضا بهدست آوردهاند. فضاییکه هنرمندی با نگرشی خاص نسبت به دنیای پیرامون خود آنرا خلق کرده است. شاعر فردی مثل سایر انسانهاست. او در زندگی خود به نگرشی خاص میرسد. او میخواهد سایرین را از این نگرش آگاه کند بنابراین نیاز دارد تا فضایی را ایجاد نماید.
شعر، فضای اوست و شعر در خود کلماتی منظوم، دارای وزن و ریتم درونی و یا ذاتی را جای داده است.
فردوسی:
فرو داشت دست از کمربند اوی
تهمتن چنان خیره مانده بدوی
دو شیر اوژن از جنگ سیر آمدند
تبه گشته و خسته و دیر آمدند
دگر باره سهراب گرز گران
ز زین برکشید بیفشرد ران
شاعریکه با جملات آهنگین خود معماری توصیف میکند، تلفیقی از این دو هنر را ایجاد کرده است:
سهراب سپهری:
«در باغ ایرانی جوی آب با کاشیهای آبی چیزیاست، بیش از نصف آسمان، چیزی مقدم بر انعکاس آبی.» (سپهری، هنوز در سفرم)
قافیه و ردیف در شعر فضا حرکات موزون خطوطیست که آهنگ زیستن را زمزمه میکنند. شعرا بارها توانستهاند ایدههایی برای خلق آثاری ماندگار در اختیار معماران قرار دهند و در مقابل معماری و معماران هم بارها دستمایههای شاعرانهای را فراهم آوردهاند که یافتن و برگزیدن آنها در دیوانهای بهجامانده آنچنان سهل و ساده نمینماید. موسیقی را روح زمان و معماری را روح مکان نامیدهاند. هارمونی تصویری یا صوتی تضمینی برای لذت زیباشناسی است. معماری معنای مکان است، سکوت را منعکس میکند و بازگشت به فضای آغازین را بشارت میدهد.
درنهایت باید گفت اگر بررسی تطبیقی معماری و موسیقی بهحد مقایسه حرکت تناوبی در نواختن گوشههای یک ردیف و تبدیل این گوشهها به یکدیگر در بداههنوازی نوازنده، با تقسیمات فضایی موجود در معماری ایران تنزل یابد، باید گفت نتیجه چنین تطبیقی آنچنان که در ذات سطحی خود آنرا فریاد میزند، یک بازی صوری و یک ارتباط از نوع بافتن آسمان و ریسمان به هم است، حال هر چقدر هم بافنده متبحر باشد. برخی از بهترین توصیفات فضاهای شهری، آنهایی هستند که «هنری میلر» درباره پاریس نوشتهاست. اگر پاریس هیچگاه ساخته نشده بود، شاید یک طراح شهری زبده میتوانست با اتکا به توصیفات میلر، آنرا بسازد. بیشک شاعران منابع الهامبخش خوبی در بسیاری از جنبه های زندگی هستند.
کابردهای شعر و ادبیات
شعر و ادبیات میتوانند برای طراح از نظر آموزشی و همچنین الهامبخشی، بسیار مفید باشند. شعر و ادبیات بهشیوه های ذیل میتوانند در راهبردهای آموزشی سودمند واقع شوند:
+از طریق مشاهده قواعد حاکم بر ساختار اثر ویژه ادبی یا شعر.
+از طریق مشاهده شیوهای که نویسندگان و شعرا تلاش میکنند از طریق آن پیام مرکزی را که جوهره طرح کلی است، آشکارسازند.
+ازطریق شیوه برخورد نویسندگان با راز و شگفتی.
+از طریق کمینهساختن ابزارهای بیان و تلخیص نظامی که فرد برای خلق اثر بر میگزیند.
+از طریق معنایی که به واژههای مختلف و وضعیتها اختصاص داده شده است.
+ازطریق کابرد ویژه زبان، بافت در کاربرد واژهها و بافت کلی اثر ادبی.
+از طریق تقابل وزن، قافیه و آهنگ کلی اثر -که با دشواری کلام آهنگین (مقفا) ارتباط دارد- با ابزارهای دیگری جز اینها برای بیان حال و هوای دوران. (برای مثال ابزارهای کلاسیک در برابر ابزارهای مدرن)
+از طریق تأکید برفرم در برابر معنا.
+از طریق آهنگکلی قطعه (شعر یا رمان) بهعنوان تفسیری انتقادی از زمان و مکان خود یا قطعهای که بیانگر خرد عمومی و رویکرد کلی مردم نسبت به موضوعات مورد تفکر است.
+از طریق سهم ارزشمند تفاسیر نویسندگان و شعرا از حرفه خود و همچنین سهم نقد-ادبی مجموعهای کامل از نظام زیباییشناختی که ارتباط بسیار قوی با زیباییشناسی معماری دارد.
مزایای الهام بخش شعر و ادبیات:
الهام بخشی مستقیم
این راهبرد مستقیم از طریق تعابیر ظاهری از محیط (فضا)هایی که در آثار ادبی توصیف شدهاند، اتفاق میافتد. تعبیر ظاهری «ایستا» زمانی روی میدهد که شخص از تعبیر بصری مستقیم عناصر فرمی و فضایی محیطی که در اثر ادبی توصیف شدهاست، استفاده کند. تعبیر پویا زمانی رخ میدهد که محصول معماری از توجه و توصیف مستقیم رها باشد و در عوض به ارتباط انتزاعی هاله، حال و هوای فضایی و جوهره کلی قطعه ادبی بپردازد.
الهام بخشی مرکب
ماحد نهایی استفاده از شعر و ادبیات را «الهامبخشی مرکب» نامیدهایم. این حالتی از الهامبخشیاست که در آن معمار تحتتأثیر آنچه که خواندهاست قرار میگیرد و به نوشتن تحریک میشود. او برای خود یادداشتهایی مینویسد، ایده های خود را پیشنویسی میکند یا با نوشتن داستان و شعر یا تعمق در گزین گویهها، قبل یا بعد از اینکه پروژهاش را طراحی کرده باشد و به جهت نیات شخصی یا مطبوعاتی (درباره آثارش) دست به تصنیف ادبی میزند.
تأثیرات ادبی بر معماری معاصر
قطعات ادبی بهمثابه صورت مسئله معماری از اواسط دهه 1970 تا اواخر 1980 موردتوجه بسیاری قرار گرفته بود. آموزگار معمارانی چون جان هجداک، رودولفو ماچادو، جورج سیلوتی، پیتر والدمن در این زمینه پیشتاز بودهاند. آنها از روایتهای معماری، دست به ساخت گزیدههایی زدند که آنها را میتوان با ارزش هنریشان بهعنوان قطعات ادبی تلقی کرد. این گزیده ورای دقتی که در استفاده از زبان در آن بهکار رفته است، دارای نوشتاری انگیزهبخش و تفسیرپذیر است و امکان تأویلهای متفاوتی را فراهم میآورد.
بنابراین میتوان پیشنهاد کرد که «افسانهپردازی» یا «روایتگری» معماری برای اینکه بتواند سودمند باشد، باید شرایط زیر را برآورده کند:
+ واقعاً بتواند بهعنوان افسانه صرف داراي ارزش باشد.
+ ماهيتاً خوشايند باشد.
+ شخصي و درعين حال جهاني باشد.
+ بيانگر نيازهاي دروني براي نقد از خويشتن باشد.
+ اصيل و انديشمندانه باشد.
+ انگیزهبخش و تأویلپذیر و همچنین برای درگیر کردن مشارکت فعال خواننده به اندازه کافی مبهم باشد.
برتری شعر بر ادبیات
نابخرادانه است اگر از معماری که حماسههایهومر را مطالعه نکرده است، بخواهیم با عنایت به شیوه زندگی مردم یونان و چشماندازهای آنا به طراحی بپردازد. به همان اندازه بیمعناست اگر از هرمعمار، طراح شهر، برنامهریز شهری، معماری داخلی و معمار منظرهآرا نخواهیم که انه اید ویرژیل را مطالعه کند. حماسههای هر سرزمین شالودههای ساختمانی ایام کهن و گذشتگان را آشکار میکنند و مطالعه عمیق این آثار سبب میشود به این درک نائل آییم که در حقیقت تغییر چندانی در آنچه که این شاعران در حماسههای خود توصیف کردهاند، رخ ندادهاست.
شعر: دستمایههای شاعرانه
معماران، باید اشعار سرزمین خود و سرزمین مردمی که برای آنها طراحی میکنند، بادقت و گزینش مورد بررسی و مطالعه قرار دهند. بهتر این است که از اشعار رمانتیک و احساساتی که رویکردشان توصیفی، زیادهگو و روایتگر است اجتناب شود، چراکه این اشعار بهعنوان سرچشمهای برای شروع، بسیار «ایستا» هستند. شاعرانی که در اعماق هستی سرزمین مادری، مردم هموطن خویش و نیز شخصیت خودشان به جست و جو میپردازند، منابع برجستهای برای روشناییبخشی ادراک و الهامبخشی پویا بهشمار میآیند.
بهترین اشعار شاعران یونانی از میان اسرار و نوشتههایی بهوجود آمدهاند که ملهم از روایتهای سینه به سینه سرزمین، مردم، معماری و هنری است که آنرا غنا بخشیدهاند و همچنین ملهم از زبان و وجود جمعی سرزمین یونان است. شاعرانی چون دیونیسیوس سولوموس، کوستیس پالاماس و یانیس ریتموس، در نگاهیکلی مصادیق ادبی منحصر بهفرد در توصیف چشماندازها و تصورات معماری یونانی بهحساب میآیند.
شعر یونان چکیدهای است از انگارهها و دریافتهای همگانی درمورد فضا که مفهومی بنیادین در معماری است. مقولات دال و مدولول، معنا-آنگونه که مرتبط با معماری است- مقیاس انسانی، نسبیت تأثیرات محیطی، تغییرمحیطی و طراحی و ساخت انسانی، با مراجعه به اشعاری از جورج سفریس، روشن و شفاف میشوند.
شعری دیگر، اشارات خارقالعادهای به مکانهای یونانی و خانه یونانی میکند و در نهایت ما را به فهم پیچیدگی ها، ویژگیها و درکناپذیری سرزمین و خانه –ایندو سرنمونه شخصی و دیرینه رهنمون میسازد. معمار همواره در جست وجوی اصالت شهری، یگانگی و منحصر بهفرد بودن، جوهره و معنای خانه، پنجره، در، دیوار، بیرونزدگی، گوشهها یا دیگر پروژهها در حین ساخت است.
معمار خوب و شایسته نباید خود را تسلیم دستورالعمل ها و راهحل های استاندارد کند. آفرینشگری در معنای شاعرانه آن، همانگونه که ژان لسکور به آن پرداخته است، باید از سرچشمه های ناب آغاز شود و بهنوعی تمرینی در آزادگی باشد. شعر و ادبیات (و به اعتقاد ما، شعر بیش از سایر شاخههای ادبیات) میتوانند راهبردهایی خارقالعاده بهسوی خلاقیت معماری، البته در شرایطی مناسب، باشند.
اهمیت واقعی و استعاری هایکو
تأکید ما بر هایکو بر این واقعیت است که هدف از این اشعار، بیان قاعدهمند هر موضوعی با حداقل استفاده از واژگان است. ضمن اینکه اغلب مسیرهای متعددی را برای تصور و تأویل بیشتر خواننده میگشاید. مانند ذن بیمنتهاست. چیستی آن و نحوه برخورد مخاطب با آنرا باید موردتأمل قرار داد. نیروی هایکو بیاندازه و تصاعدی است. میتوان طرحهای کاملی را از درون یک هایکوی مختصر بهوجود آورد. هایکو را میتوان غنیترین بیانی دانست که هر منتقدی میتواند در تلاش برای جمعبندی جوهره و پویهشناسی طرح معماری ارائه دهد. طراحان زیرک، مانند مردم باهوش، میدانند که برای ادراک جوهره اشیاء نیاز به واژگان زیادی نیست.
به گفته خلیلی، مولوی به «وحدت وجود» معتقد بوده و از تبدیل عناصر به یکدیگر و چگونگی بسیار گفته است. تلاش خلیلی به گفته خودش آن نیست که با پیروی از نگرش وحدت وجود، یک واژهنامه معماری جدید از سنتهای قدیمی خلق کند، بلکه میخواهد ایدههای خود برای عرضه پناهگاه برای نیازمندان و طرح سازه های فضایی را عملی کند، تلاش وی «متبلورساختن شعر در معماری پایدار» است.
شعر، ابزاری نیرومند برای طراحی معماری بهشمار میآید، تمامی شیوههای ادبی سودمند هستند، امّا باور ما این است که برای اهداف طراحی خلاقه، شعر بر ادبیات رجحان دارد. شعر بهمثابه مجموعهای از کلام مکتوب است که رویکردهای جمعی مردم را خلاصه میکند و بهعنوان بیانگر یکتایی ویژه فضا و مکان، لازمه هر طرح ملی، منطقهای و محلی است. طراح باید برای خود دارای دستمایه های شاعرانه باشد که این متضمن عناصر محلی و همچنین جهانی است. ما از هایکوی ژاپنی به مثابه استعارهای برای هدف غایی شعرِ معماری استفاده کنیم. وقتي از هويت ايراني صحبت ميکنيم مراد فصل مشترک همه ايرانيان در طول تاريخ است. اين هويت در هزاران آيينه منعکس است و هر کدام از اين آيينه ها وجوهي از آنرا نشان مي دهند. در اين ميان شعر و ادبيات جايگاه ويژه اي دارد. عاليترين شکل هنر شعر است. معماري عالي شعري است که با آجر و کاشي سروده ميشود.
منبع: بوطیقای معماری، آنتونی سی. آنتونیادس