یادداشتی بر فیلم «آلزایمر» کارگردان «احمدرضا معتمدی»؛ «مسعود ریاحی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

بازیگران: مهتاب کرامتی، مهدی هاشمی، مهران احمدی و فرامرز قریبیان.

آلزایمر روایتگر یک بی‌پناهی است، بی‌پناهی زنی که به دنبال یاد‌بودی برای همسر مفقودشده و یا فوت‌شده‌ی خود است.

در مباحث روان‌شناختی، اصطلاحی وجود دارد به‌نام خودمختاری کارکردی انگیزه‌ها.

یعنی، انگیزه‌های آدمی پس از چندی خودمختار می‌شوند و تغییر می‌کنند، مثلاً فردی که باانگیزه‌ی تهیه خانه، تلاش می‌کند و پول درمی‌آورد، ممکن است پس از چندی حتی بعد از خرید خانه، این شهوت پول درآوردن در او تقویت شود و انگیزه‌ای متفاوت باانگیزه‌ی قبل در او شکل بگیرد و او دیگر به دلیل و انگیزه‌ی خرید خانه، شهوت پول نداشته باشد، ممکن است خود این شهوت یک انگیزه شده باشد، شهوت کسب کردن و جمع‌کردن و یا شهوت قدرت و...

دلیل آوردن این مثال از دنیای روانشناسی این است که با داستان، این زن که سال‌هاست به دنبال همسر خود می‌گردد، مقایسه شود.

شاید او ماه‌ها و یا سال‌های اول مفقودی و یا فوت شدن، واقعاً به دنبال همسر واقعی خود می‌بوده، ولی با گذر بیست سال، این انگیزه تغییر پیداکرده و خودمختار شده، یعنی دیگر ربطی به انگیزه‌ی اولیه‌ی خود ندارد.

خود این منتظر بودن و انتظار کشیدن، دردی لذت‌بخش را در او شکل می‌دهد که با بودن این درد است که او می‌تواند به‌ وجود و بودن خود پی ببرد.

در مراحل یک سوگ، ابتدا ما ضربه را شاهدیم، ضربه‌ی از دست دادن و فقدان، در مرحله‌ی بعد انکار آن فقدان و بعدازآن نشانه‌های هیجانی و روانی و جسمانی و بعد افسردگی و گناه و عصبانیت و ... .

سوگی که در اینجا شاهد آن هستیم، حتی با گذر بیست سال هنوز در مرحله‌ی دوم خود می‌باشد، یعنی انکار، انکار فقدان‌ همسر.

درد اولیه که از فقدان ‌همسر است، انکار می‌شود و شکلی تازه و والایش یافته‌ای می‌گیرد و این انتظار و انتظار است که جایگزین این انکار می‌شود.

او دیگر به دنبال همسر واقعی خود (به استناد آزمایش خون و...) نیست، انگیزه‌ی گذشته‌اش خودمختار شده است و او دنبال یک همسر است، یک یادبودی که شکل بیرونی به خود بگیرد، یک شیء برای برون‌فکنی تخیلات و ذهنیات گذشته‌اش. شیئی از جنس آدمی که بپذیرد همسر گذشته اوست.

شیئی که مهم نیست همسر واقعی او باشد، صرفاً پناهگاه بودن و رهاندن او از دست برادر و برادرشوهر کافی است.

احساسات و عواطف او تماماً در گذشته هستند و فقط درد این بی‌پناهی است که او را به زمان حال مربوط می‌کند، این در گذشته بودن است که فردی را که فاقد گذشته است برای همسری انتخاب می‌کند.

مردی که به‌واسطه‌ی آلزایمر، بی گذشته و بی‌هویت شده است و این فرد بهترین گزینه است برای دمیدن ذهنیات خود در او، دمیدن گذشته‌ای که مال او نیست و به خواست ما دارای آن شده است.

او به انتخاب خودش باوری قلبی دارد، باوری که نه نیاز به سند و مدرک دارد و نه تأییدیه‌ی برادرشوهر.

ایمانی از جنس ایمان فردی مؤمن که خدای ذهنی‌اش را می‌پرستد، خدایی که دستاویزی باشد برای رها شدن از یک بی‌پناهی عمیق و پایدار.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692