معرفی و تحلیل فیلم «بازگشت» کارگردان «آندری زویاگینتسف»؛ «ساحل رحیمی¬پور»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

  1. نام فیلم به روسی:Vozvrashcheniye
    1. محصول: روسیه. سال تولید: 2003
      مدت: 105 دقیقه.
      ژانر: درام.
      فیلمنامه‌نویس: ولادیمیر موییسینکو، الکساندر نووتوتسکی.
      تهیه‌کننده: دیمیتری لسنوسکی.
      آهنگساز: آندری درگاچف.
      فیلمبردار: میخاییل کریشمن.
      بازیگران: کنستانتین لاوروننکو، ولادیمیر گارین، ایوان دوبرونراوف.

جوایز:

جشنواره فیلم ونیز: شیرطلایی و برنده عنوان بهترین فیلمسال.

جشنواره بین‌المللی پالم: برندهجایزهبهترین فیلم خارجی.

جشنواره گلدن‌گلوب: بهترین فیلم خارجی‌زبان.

تحلیل فیلم

به همراه دوربین به داخل آب می‌رویم. به رنگ‌های آبیِ تیره و عمیقی که می‌خواهند چیزی را به ما نشان دهند! یک قایقِ مغروق را.

داستان از روز یکشنبه شروع می‌شود. نوشته‌ی سفیدی بر روی صفحه‌ی سیاه نقش می‌بندد و ورود به فیلم را اعلام می‌کند.

داستان از روز یکشنبه شروع می‌شود. نوشته‌ی سفیدی بر روی صفحه‌ی سیاه نقش می‌بندد و ورود به فیلم را اعلام می‌کند. در همین قسمت فیلم می‌توانیم تااندازه‌ای با دو شخصیت اصلیِ داستان آشنا بشویم. دو شخصیتی که قرار است طی یک‌هفته‌ای که داستان فیلم در آن شکل می‌گیرد، نقش‌های تأثیرگذاری داشته باشند. «آندره» و «ایوان» دو پسری هستند که در نقش برادر یکدیگر و در کنار هم حضور دارند. در این بخش از فیلم ما با «آندره» ای آشنا می‌شویم که شهامت شیرجه زدن از ارتفاع را به داخل دریا دارد ولی «ایوان» قادر به انجام این کار نیست. شاید که بیننده در ابتدا این موضوع را پای ترسو بودن او بگذارد اما می‌توان برداشت دیگری نیز از این قضیه داشت و آن شخصیت فرمان‌بردار و مطیع «آندره» است. او برای اینکه خودش را موجه نشان بدهد، تن به خواسته‌های دیگران می‌دهد برخلاف «ایوان» که شخصیتی مستقل و کله‌شق دارد. بعد از این واقعه به روز دوشنبه می‌رویم. دو پسر و بیننده در این بخش با ورود شخصیت تازه‌ای روبرو می‌شوند: «پدر» وقتی «آندره» و «ایوان» به خانه می‌رسند، مادرشان می‌گوید که پدرشان آمده و خواب است. بهت‌زدگی و به‌نوعی خوشحالی در دو پسر شکل می‌گیرد. «ایوان» بیشتر کنجکاو است و به همین دلیل به اتاق می‌رود تا پدر خوابیده‌اش را نظاره کند. سپس به‌سوی انباری می‌دود و به تنها عکسی که از او دارند نگاهی می‌اندازد تا اطمینان حاصل کند که او پدرشان است. درواقع «آندره» از بازگشت پدر شادمان است حتی این سوال را از «ایوان» هم می‌پرسد که او نیز خوشحال است که پاسخش بله است اما می‌توان نوعی شک و تردید را در نگاه و کلام «ایوان» تشخیص داد. او می‌خواهد از پدرش بداند اینکه از کجا آمده. مادرش هیچ‌گاه از او صحبت نکرده است. دوازده سال راز و پنهان‌کاری در میان است. دوازده سالی که قرار نیست بیننده را درگیر کند و به سؤال‌هایش پاسخِ روشنی بدهد. بیننده پا به‌پای شخصیت‌های فیلم جلو می‌رود و تنها ناظرِ هفت روزی است که فیلم در آن ساخته‌وپرداخته شده. هرچند در جاهایی بعضی شخصیت‌ها جا می‌مانند و از عملکرد دیگری خبر ندارند و اینجاست که بیننده جلوتر ‌از شخصیت‌ها و همگام با راویِ فیلم پیش می‌رود و آگاهی می‌یابد. راوی فیلم تنها ناظر وقایع است او دخالتی نمی‌کند و کار قضاوت و جستجو را به بیننده واگذار می‌کند.

چیزی که در فیلم «بازگشت» اهمیت دارد، ورود مردی ناشناس به ‌نام پدر است! او نام دیگری ندارد. دلیل غیبتش معلوم نیست آمدنش هم بدون خبر بوده است. گویی به‌عنوان یک مهمان ناخوانده وارد شده، مهمانی که همه باید مطیعش باشند. این نکته را می‌توان در سکانسی مشاهده کرد که سر میز غذا به مادر می‌گوید برای دو پسر هم شراب بریزد. او دقیقاً به دنبال چیست؟ این پرسشی است که برای بیننده پیش می‌آید. او توجهی به سنِ پسرانش ندارد می‌خواهد آن‌ها را با طبیعت و دنیای واقعی و حوادثش آشنا کند. انگار فقط آمده تا به دو پسرش درس بزرگ شدن و مردانگی بدهد و... در همین هنگام است که خبر از سفری چندروزه می‌دهد تنها با دو پسرش.

«آندره» و «ایوان» از این سفر هیجان‌زده‌اند. دوربین عکاسی چوب‌ ماهیگیری و حتی دفتر یادداشتی را با خود می‌برند تا خاطره‌نویسی کنند. آن دو تصور دقیقی از پدرشان ندارند اما این سفر راهی به‌سوی شناخت پدر است. آن‌ها فقط به گفته‌ی مادرشان اکتفا کرده بودند اینکه پدرشان یک خلبان است!

پدر با وجود سردیِ رفتار و علاقه در به‌کارگیری اراده و قدرتش به‌عنوان یک مردِ بزرگ‌تر، عاقل‌تر و قوی‌تر، درنهایت یک پدر است و عواطف پدری دارد.

روز سه‌شنبه و ورود به جاده‌ای که نشانه‌ی آغاز سفر است. به‌طورکلی رنگ آبی و سبز و نیز رنگ‌های سرد بر فضای کار حکم فرماست به‌گونه‌ای که هوای سردِ روسیه را برای بیننده تداعی می‌‌کند. به همین دلیل در بعضی از سکانس‌های فیلم که نور وارد فضا می‌شود به‌صورت درخشان‌تری به چشم بیننده می‌رسد و این برای رهایی از فضای سرد و نمناک فیلم مفید واقع‌شده و بیننده را از ملول شدن نجات می‌دهد.

هنوز ماشین در جاده و در حال حرکت است. «ایوان» روی صندلی عقب نشسته است و «آندره» جلو و پیش پدر. در این صحنه می‌توانیم شخصیتِ امر کننده‌ی پدر را بهتر بشناسیم. وقتی‌که «ایوان» را صدا می‌زند و او می‌گوید بله. آن‌وقت پدرش با لحنی محکم می‌گوید باید بگویی بله پدر. «ایوان» علاقه‌ی چندانی به اجرای این حکم ندارد بااین‌حال اجرایش می‌کند و می‌گوید بله پدر. گویی پدر آمده است تا یکسری «باید» ها را وضع کند. بااین‌وجود «آندره» به این پدر و بایدهایش علاقه دارد. ناسازگاری و لجاجت «ایوان» با پدرش در صحنه‌های بعدی اوج می‌گیرد. او نسبت به این مرد بی‌اعتماد است.

چهارشنبه فضای سبزتر و پرنورتری را به تصویر می‌کشد. جاده دارد به جلو می‌رود البته به خواسته‌ی پدر. «ایوان» دلش می‌خواهد به خانه بازگردد. او پیش از آمدن پدرش حس رضایت و خوشبختی داشته؛ و در این روز است که از شدت عصبانیت به خاطر رفتارهای پدرش، به او پرخاش می‌کند و می‌گوید برای چه آمده؟ پدر می‌گوید آمده است تا با آن‌ها باشد! و به این جواب اکتفا می‌کند.

در روز پنج‌شنبه سفر این سه نفر با رفتن به یک جزیره ادامه می‌یابد. با کمک هم شروع به ساختن یک قایق می‌کنند. آشنایی پدر با طبیعت و سازگار شدن با آن، به بیننده نشان می‌دهد که او شاید پیشه‌ی دیگری داشته است و هیچ‌گاه خلبان نبوده! او به‌راحتی از عهده‌ی شرایط سخت برمی‌آید. چادر می‌زند ماهی می‌گیردماشین فرورفته در گل‌ولای را بیرون می‌کشدقایق موتوری و پارو می‌سازد و در همه‌ی این کارها سعی دارد پسرانش را نیز آموزش دهد و انجامشان را به آن‌ها بسپارد. جزیره برای «ایوان» و «آندره» جذابیت دارد. آن‌ها دوست دارند به گشت‌وگذار در آن بپردازند. پدر می‌گوید می‌خواهد برود و قدم بزند. دو پسر تنها می‌مانند و این قسمتِ فیلم از آن بخش‌هایی است که بیننده از دو شخصیت دیگر فیلم جدا شده و با پدر همراه می‌شود تا ببیند دارد چه‌کار می‌کند. پدر به کلبه‌ای کوچک می‌رود و مشغول کندن زمین می‌شود. از یک صندوق بزرگ، صندوقچه‌ای را درمی‌آورد و با خود به قایق می‌برد و در آن می‌گذارد. صندوقچه‌ای که «ایوان» و «آندره» از وجودش بی‌خبر هستند و بی‌خبر نیز می‌مانند. شاید در ابتدا نپرداختن به ابعاد شخصیتیِ پدر نوعی ضعف به شمار آید اما با پیش رفتنش، این نکته بر بیننده روشن می‌شود که قرار نیست با تمام وجوه پدر آشنا شود. تنها چیزی که اهمیت دارد همین برهه‌ی زمانی و این سفر سه‌روزه است.

در آخرین روز این سفر سه‌نفره، متوجه می‌شویم که پدر با وجود سردیِ رفتار و علاقه در به‌کارگیری اراده و قدرتش به‌عنوان یک مردِ بزرگ‌تر، عاقل‌تر و قوی‌تر، درنهایت یک پدر است و عواطف پدری دارد. در این روز «آندره» به خاطر سرپیچی از امر پدر در بازگشت به‌موقع به جزیره، تنبیه می‌شود و «ایوان» بیش از قبل نسبت به پدرش حس تنفر پیدا می‌کند. در همین‌جا «ایوانی» که از ارتفاع وحشت داشت، به سمت برج ایستاده در جزیره می‌دود و بی‌محابا از آن بالا می‌رود. پدر که از ترسِ «ایوان» آگاه است به دنبالش می‌رود تا مراقب پسرش باشد و در انتها...

پدر با رفتاری که در پیش گرفته بود به نتیجه‌ی دلخواه نمی‌رسد چراکه «ایوان» مبارزه‌طلب و لجوج است. او برعکسِ «آندره» که پذیرای هر چیزی است، مطابق میل خود رفتار می‌کند. درواقع ضدیت و مقابله‌ی «ایوان» با پدرش، او را به بلندای ترسش و غلبه بر آن می‌کشاند. «ایوان» از برج بالا می‌رود. در این فیلم بیننده طی هفت روز در جریان حوادث داستان قرار می‌گیرد و جهش‌های زمانی رخ نمی‌دهد.

تنها سکانس ابتدایی فیلم و نمایش قایق غرق‌شده است که زمانِ ِ پیش رفته را نشان می‌دهد، قایقی که نقطه‌ی اتصال بیننده به فرجامِ فیلم است؛ و سپس فیلم به عقب کشیده می‌شود و نقل‌کننده‌ی آن چند روز می‌شود. شاید هدف از بیان چنین داستانی، این است که بگوید به دست آوردن هر چیز بهایی دارد و پدر نیز که نه فقط برای فرزندانش بلکه برای برداشتن صندوقچه هم بازگشته، باید این بها را بپردازد. در آخر دو پسر در مواجهه با واقعیت‌ها و مسائل پیش‌رو، با جدیت بیشتری عمل می‌کنند و آموزه‌های پدرشان را به کار می‌گیرند. بازگشت از این سفر سه‌روزه با همان قایقی صورت می‌گیرد که پدر، ایوان و آندره سازنده‌اش بوده‌اند. همان قایقی که در سکانسِ ابتدایی در عمقِ دریا آرمیده است. بازگشتی سه‌نفره که پدرش دیگر پدر نیست، بلکه پدر بوده است!

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692