ابهام هنري درآثارادبيات داستاني ايران و جهان

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

مقاله اي از مهدي رضايي

 

مقدمه:

 

ابهام ازجمله عناصري است كه ازابتداي قرن بيستم مورد توجه هنرمندان بسياري درعرصه هاي مختلف هنر قرار گرفت. اما با ورود اين عنصر درآثار هنري موافقان و مخالفاني را درپي داشت. عده اي وجود ابهام دراثر هنري را نوعي دورشدن ازمخاطب و نزديك شدن به تفكر «هنربراي هنر» مي دانستند و اما عده اي وجود ابهام دراثرهنري را بهانه اي براي خوش ساختار كردن اثرو همراه كردن مخاطب دانسته اند. دركل ابهام جزء عناصري است كه وارد عرصه هنر شد و درادبيات داستاني ايران و جهان نيز به كار گرفته شده است. اما نكته قابل تاملي كه درميان آثارايراني و خارجي وجود دارد آن است كه بسياري معتقدند كه ابهام درآثار داستاني ايران باعث سختي ارتباط و گنگي روايت مي شود و قدرت و توان اثررا ازبين مي برد. درصورتي كه استفاده از ابهام درآثار جهاني نوعي قوت و برتري ايجاد مي كند. سوال اينجاست كه تفاوت استفاده ازابهام درآثار ايران و جهان به چه صورت رخ مي دهد كه اين تكنيك درجايي ضعف و درجايي نقطه قوت تلقي مي گردد؟ آيا اصلا چنين تصوري نسبت به داستان هاي ايران و جهان درست است؟

 

منتقداني مي گويند آن چيزي كه درآثار ايراني استفاده مي شود نه تكنيك ابهام، بلكه دشواره نويسي است كه باعث ازبين بردن خلاقيت دراثر و مانع برقراری ارتباط زبانی نيزمي شود و به همين خاطر نمي شود آن را ابهام هنري دانست. اما دركل ابهام عنصري است كه امروزه به وفوردر هنر و به خصوص درادبيات داستاني استفاده مي شود و آن را مولود معاني بزرگ مي دانند. درمقابل اين نظريه نيزمنتقداني هستند كه ابهام درآثارايراني را نيزدرخورتوجه دانسته اند.

 

دراين مقاله سعي مي شود كه تعريف جامعي ازابهام هنري بيان شود وچگونگي استفاده ازاين تكنيك در آثار ايران و جهان مورد بررسي قرار بگيرد.

 

 

 

ابهام چيست؟

 

دربسياري از بحث ها كه دربين منتقدان و نويسندگان رخ مي دهد نداشتن يك تعريف جامع و كامل از تعريف كلمات و اصطلاحات باعث درك نشدن اصل مطلب مي شود. گاه پيش آمده كه دو نفرساعت ها باهم مسئله اي را مورد بحث قرار مي دهند و درانتها متوجه مي شوند كه تعريف هركدام از آن كلمه و مبحث ، كاملا متفاوت بوده و اين خود دليلي براي ادامه ندادن بحث است. توصيه مي شود كه قبل ازهربحثي تعريف خود را نسبت به مبحثي كه مي خواهيد درباره آن كندوكاو كنيد را بيان كنيد. قبل از رسيدن به مقصد نهايي درباره هر بحثي اين الزام اوليه مي باشد كه ما بدانيم درباره چه چيزي مي خواهيم بحث كنيم و آيا تعريف ما از آن مبحث يكي است يا خير. قبل از روشن شدن تعريف جامع و كامل، ادامه روند مباحثه كاملا غلط است. چون اگر تعريف شما مثلا از كلمه ابهام چيزي باشد و كسي ديگر تعريفي جزتعريف شما درذهن دارد تا آخر دنيا هم كه بحث كنيد راه به جايي نخواهيد داشت. يكي از مشكلاتي كه درباره مبحث ابهام هنري وجود دارد اين است كه عده اي ابهام را با ايهام اشتباه مي گيرند و يا اين دو عنصر را چنان نزديك به هم مي دانند كه تقريبا يك تعريف براي آن بيان مي كنند. قبل ازهرچيز لازم است كه تفاوت بين ابهام و ايهام را مورد بررسي قرار بدهيم.

 

اگر انتقال معنی در کلام به تأخير افتد یا اخلالی در آن پدید آید آن را ابهام مي‌نامند.(1) ابهام معنايي است كه دربستر اثر قرار دارد اما به راحتي قابل دسترس نيست. درواقع ابهام باعث لايه دار شدن يك اثر مي شود و اين لايه دارشدن اثرباعث مي شود كه ذهن مخاطب بهتر و بيشتر با اثر درگير شود. درحالي كه ايهام داراي دومعني است كه یک معنی آن در اولین لحظه به ذهن خواهد رسید، و معنی دوم، که اغلب منظور ومراد هنرمند است پس از کمی تامل و اندیشه بدست می آید.

 

رومن ياكوبسون (1896-1982) زبانشناس روسي، ابهام و ايهام معنايي را مهمترين عنصر متن ادبي شمرد. ایور آرمسترانگ ریچاردز (1893-1979) منتقد انگلیسی نیز درکتاب نقد عملی (1929م.) وجود چندلایگی معنی و ابهام را ضرورت ادبیات جدید و وظیفه خواننده و منتقد معاصر قلمداد کرد.

 

مارسل معتقد است که معنای زندگی به سبب وجود امر رازآلود است و هایدگر نیز مؤلف هنری را محصول اثر می‌داند. با اشاراتی که هایدگر از وجود انسان به دست می‌دهد، پیچیده‌گی و ابهام جزء مؤلفه‌های اندیشه‌اند. (2)

 

((مصطفي ملكيان نيز دراين باب ايهام مي گويد: ايهام به دان معناست كه سخني دو معنا يا سه معنا داشته باشد و من يكي از آن دويا سه معنا را اراده كرده باشم و شما ممكن است معناي ديگري را استنباط كنيد. ايهام با ابهام متفاوت است. ايهام يعني سخن من به گونه اي باشد كه دومعنا داشته باشد. وقتي مي گويم خيلي يا كم/ف يك معنا بيشتر ندارد بلكه خود آن معناي يگانه ابهام داد. اما گاهي سخن مبهم نيست، بلكه موهم است يعني ايهام دارد.)) (3)

 

 

 

ویژگیهای ابهام هنری

 

((چنانکه یاد کردیم هر نوع ابهامی را نمی‌توان هنری و انگیزنده شمرد. ابهام در صورتی هنري است که ويژگيهایی از این دست را در متن پدیدار سازد:

 

داشتن فحواي معناشناختي: یعنی متن گواهی از معناداری را ارائه می‌کند و  با آن که گنگ و مبهم می‌نماید اما پوچ و تهی نیست بلکه محتوای آن پوشیده و چند لایه است. این خلت معناداری مخاطب را بر می‌انگیزد و با فحوای خود درگیر می‌کند.

 

پاشيدگي و تودرتویی معاني : معانی چندلایه وگاه متناقض که بر سراسر متن پاشیده شده با هم مرتبط و متداخل‌اند؛ به گونه‌ای که بر هم تأثیر می‌گذارند و مانع تعین معني قاطع و یگانه می شوند. حتی از تفسیری به تفسیر دیگر فرق دارند.

 

کوری و بصیرت: هر عنصر ابهام آفرين در متن ادبي، نخست خواننده را دچار سرگشتگي و كوري مي‌كند البته نه آنچنان که او را از متن برماند بلكه به تلاشش مي‌كشاند تا پس از آن كوري به بصيرتي عميق در مكاشفة‌ ‌معاني متعدد و محتمل برسد.

 

تأویل‌پذيري: متن ادبي مؤثر، اصالت خود را مرهون آفرينش معاني متعدد و گسترش سطوح معنا است. يكي از تفاوتهاي جدي اثر ادبي با اثر زباني در همين تكثر معني است. غنا و ژرفای ادبي متن و آفرينش گستره‌هاي معنايي، مولود پوشیدگي و ابهام است. از اين رهگذر با سهيم ساختن خواننده در آفرينش معنا نوعي تعامل ميان مخاطب و متن صورت مي‌گيرد. ابهام امكاناتي براي ژرفنگري و واكنشهاي خواننده فراهم مي‌كند و خواننده را از محدودة ‌متن و مرزهاي آن فراتر مي‌برد و آزادي انديشیدن را به ارمغان مي‌آورد. تعامل متن و خوانندگان در طول تاريخ به واكنشهاي گونه‌گون و گفتگوهاي متعدد نسلهاي متفاوت با متن مي‌انجامد كه از آن به گشودگی و پوياييِ حيات اثر ادبي تعبير مي‌كنند.))

 

تنش اندیشه با صور  بلاغی: جدال و کشمکش میان ظاهر کلام و قراین بازدارنده معانی موجب تولید معاني مجازی و متناقض در متن می‌شود. در  نتیجه این تنش، كلاف درهم پيچيده‌اي از معانی پديد مي‌آید که هيچكدام بر دیگری ترجیح نمی‌یابد و قرينه كافي براي گزينش يكي از آن معاني وجود ندارد. متن به معنای معینی تن نمی‌دهد و پیوسته معناهاي ممکن را معلق می‌گذارد و تنش معنایی ایجاد می‌کند. لحظه«سردرگمی» یا لحظه تأنی و تردید هم برای گوینده رخ می‌دهد و هم برای خواننده. بر اساس نظریه ساختارشکنی این سردرگمی، لحظه‌ای رخ می‌دهد که در آن متن به دلیل انحراف مجازی و بازی با صناعات بلاغی، منطق خود را باطل می‌کند، یعنی لحظه جدال میان رتوریک متن و اندیشه.

 

(4)

 

 

 

باتوجه به موارد گفته شده نيزنبايد ازاين گذشت كه آثار بسياري داراي ابهام ازنوع دشواره نويسي هستند واگر آثاري نيزداراي ويژگي هاي فوق هستند پس روي خط درست ابهام هنري حركت مي كنند و اگر به مزاق بعضي ها خوش نمي آيد دليل نمي شود كه آن ابهام ، دشواره نويسي باشد. اما بايد جستجو كرد كه آن دسته ازابهاماتي كه به دشواره نويسي متهم هستند و كاملا هم درست است به چه دليل به اين بيراهه رفته اند.

 

(( آقاي حسن اصغري در مقاله « افت و خیز ادبیات داستانی دهه اخیر ما» مي نويسند: مهم ترین آسیب های این تولید انبوه، ابهام گرایی مصنوعی و آشفته سازی عمدی بافت و ساخت متن هاست که به شکلی تکه تکه، بدون ارتباط خونی و عضوی با یکدیگر ارائه می شوند. شکل های از هم گسسته ای که هیچ گونه انسجام درونی ندارند. این مشکل همواره ارتباط خواننده را با متن و با نگاه روایتگر قطع می کنند و امکانی ذهنی و خیالی نیز برای او پدید نمی آورند. امکانی که باید خواننده را در بستر متن روایت مشارکت دهد و ذهن او را به خوشه های تصویری برخاسته از متن گره زند.
می دانیم که ابهام گرایی مصنوعی و گسسته نگاری، نوآوری تکنیکی نیست بلکه همواره از عدم تسلط نویسنده به تکنیک و زبان و ناآگاهی از مواد و موضوع و درونمایه برگزیده اش پدید می آید.ابهام گرایی یا پیچیدگی و چندلایگی در هر اثر ادبی برجسته به گونه ای طبیعی در بافت و ساخت آن وجود دارد.)) (5)

 

با توجه به تعاريف و ويژگي ها ومعضل گفته شده درباره ابهام هنري ، جوياي پاسخ اين سوال شدم كه چرا ابهام درآثارجهان اغلب با تعريف و تمجيد روبه رو مي شود اما درآثار ايراني چنان كه بايد استقبالي صورت نمي گيرد. اين سوال را از آقاي عليرضامحمودي ايرانمهرمنتقد و داستان نويس ايراني پرسيدم.

 

((عليرضا محمودي درپاسخ به اين سوال گفت: متاسفانه چنين ديدگاهي درباره آثار ايران و جهان وجود دارد كه عده اي فكر مي كنند كه آثار ايراني داراي ابهام هنري نيست، من با چنين چيزي موافق نيستم . ببينيد ما وقتي آثار جهان را مطالعه مي كنيم اين آثار از صافي تاريخ و صافي تدبيرمترجمان گذشته و سعي شده كه بهترين آنها ترجمه و به ما معرفي شود. درصورتي كه اين صافي درآثار ايراني قرار ندارد آن هم به اين دليل است كه ما همه آثاررا به زبان خودمان مي خوانيم و قرار نيست كسي آن ها را براي ما گزينش كند. بنابراين چون ما آثارخوب خارجي را به صورت ترجمه شده مي خوانيم شايد اين تصور غلط براي ما پيش بيايد كه كسي فكر كند همه آثار خارجي دركاربرد ابهام درآثار خود موفق هستند اما نويسندگان ايراني خير. درصورتي كه آثاري هم درسراسر دنيا منتشر مي شود كه داراي ابهام ازنوع هنري نيستند و به دشواره نويسي نزديك مي شوند. درآثارايراني هم ما داراي آثاري هستيم كه داراي ابهام هنري بسيار زيبا هستند و آثار ديگر ازابهام و آن هم ازنوع هنري اش بهره نمي برند)).(6)

 

باتوجه به پاسخ محمودي ايرانمهر با كمي كندوكاو مي توان دريافت تصوراشتباه ما باعث شده كه ازاين حيث آثارجهاني را نسبت به   آثارايراني برتر بدانيم. متاسفانه تصورغلط ديگري درحوزه ادبيات داستاني نيزبارها و بارها شنيده شده است كه ما رمان نويس حرفه اي نداريم. اما با كمي تعقل ومطالعه بيشتر درمي يابيم كه رمان هايي ازايران نيزجوايزمعتبر خارجي نيزدريافت كرده اند ويا شايسته تقدير بوده اند. مدت ها پيش درسايتي نيزخواندم كه محمود دولت آبادي نزديك به شش سال كانديداي دريافت جايزه نوبل بوده بعدها به دلايلي نامعلوم نام او از ليست دريافت كنندگان جايزه نوبل حذف شد.

 

البته نبايد سفارش نويسي درجامعه ادبي ايران كه يكي از معضلات حال حاضر است را ناديده گرفت. سفارشي نويسي يكي ازمشكلات و معضلات بزرگي است كه بلاي جان ادبيات ما شده است. بارها و بارها شنيده يا ديده ايم كه كسي يا سازماني به نويسنده اي سفارش نوشتن رمان يا داستاني را مي دهد كه براي نوشتن آن اثرشايد يك ماه و گاه چند روز هم فرصت به نويسنده داده نمي شود. ازآن جايي كه سفارشي نويسي راه به يك لقمه نان بي درد سردارد نويسنده هم قلم خود بركاغذ مي گذارد و هرچه كه درذهن دارد از مخيله تراوش مي دهد .درواقع نويسنده سفارشي نويس، چندان تلاشي به تفكربراثر خود ندارد و فقط سعي داردكه كاغذي را سياه كند تا به نتيجه مطلوب خود برسد. معمولا دراين گونه آثار نيز، مصنوعي بودن ابهام به شدت يافت مي شود. كپي برداري از آثاري كه خوانده اند درآثار سفارشي نويسان به شدت يافت مي شود. دراين سفارشي نويسي ها نويسنده سعي مي كند كه فقط كاري را ارائه دهد و اينكه آيا آن تكنيك و شيوه اي كه استفاده مي كند از نظرادبي درست است يانه ،چندان موردتوجه نيست. وكساني هم كه كار سفارشي به نويسنده مي دهند اصلا توجهي به بعد هنري آن ندارند. بيشتر وظايفي هستند كه بايد از بازشود و هرچه سريعترو هرچه بيشتر،بهتر.

 

 

 

اشتباه نويسندگان ازكجا سرچشمه مي گيرد؟

 

عده اي ازنويسندگان همانطوركه درقبل هم گفته شد هنوزتعريف كاملي از ابهام هنري ندارند. اينجا دومسئله را قابل بررسي است. اول اينكه نويسندگان با اطلاعات پراكنده كه دركارگاه هاي داستان نويسي دريافت مي كنند سعي دربه وجود آوردن اثردارند درصورتي كه اين اطلاعات دربسياري ازموارد غلط است و به بيراهه رفتن. دوم اين كه عده اي منتقد دائم مثل منتقداني كه چخوف مي گويد فقط بخواهند ضعف هاي نويسنده را به رويش بزنند راه به جايي نمي برد. منتقدان بسياري هميشه درباره عناصري درادبيات داستاني نسبت به نويسندگان معترض بوده اند كه چرا چنين است و چنان است وهميشه قدرت قلم نويسندگان خارجي را به سر نويسنده ايراني مي كوبند درصورتي كه وظيفه اين منتقدان بعد از نشان دادن اشتباهات نويسنده به او آن است كه راه درست را هم نشان بدهند و تعريف درست ازآن عنصررا هم بيان كنند كه متاسفانه خلا چنين رفتاري درادبيات داستاني ايران مشهود است. منتقدان ايراني نوشتن مقالات ادبي را فراموش كرده اند. عده اي اصلا وظيفه منتقد را نمي دانند و با چند جمله نامربوط كه پشت سرهم رديف مي كنند و بيشترنويسنده را گمراه مي كنند، خودشان را منتقد مي نامند.

 

 

 

نتيجه

 

 

 

باتوجه به مطالب آمده درمي يابيم كه تفكرات رايج شده درادبيات داستاني نسبت به مسئله ابهام هنري و ديگرمسائل تفكراتي هستند كه بدون مطالعه كافي بيان مي شود و جزدلسرد كردن نويسندگان چيزي ندارد. اميد است كه نويسندگان هم متوجه اين مسئله بشوند كه ابهام هنري اين نيست كه ما مثلا رازي را دراثرخود نهفته كنيم و هيچ راهي براي رسيدن به آن به دست نيايد. اين نوع ازابهامات غيرهنري هستند و دشواره نويسي محسوب مي شوند. ابهام خود يكي از عناصري است كه باعث كشش و تعليق دراثر مي شود و وجود آن مي تواند به اثرقدرت انتقال مفاهيم بسياري را بدهد. پس اگر ما ازابهامي استفاده مي كنيم كه مخاطب هيچ دركي از آن ندارد به جاي آن كه مخاطب خود را به نفهمي متهم كنيم و خودمان را درجمع نويسندگان روشنفكر بدانيم ، سعي كنيم كه اشتباه خود را تصحيح كنيم. عده اي ازنويسندگان هم هستند كه با توجه به تعاريف كاملا روشن نسبت به بعضي از عناصر داستانويسي اصرار برآن دارند كه درهر اثرشان اشتباه خود را تكراركنند و به جاي آن كه درصدد برطرف كردن اشتباه خود بربيايند با ادامه روند اين اشتباهات خود را صاحب سبك مي دانند.

 

((ارزش ابهام هر متن به میزان واکنشهایی است در مخاطبان بر می‌انگیزد. با مطالعة ابهام، راز جاودانگی متنهای برتر ادبی نیز گشوده خواهد شد و اگر تاریخ ادبیات را بر اساس نوع ابهام موجود در متون و درجه ابهام آنها بررسی کنیم، افقهای تازه‌ای از تاریخ زیبایی‌شناسی را باز خواهیم شناخت. در هر عصری و در هر سبکی نوع خاصی از ابهام‌ حضور دارد که مولود عوامل زبانی ویژه‌ای است. این بررسی از سویی با مطالعات هرمنوتیک همصداست و از سویی با رویکرد بلاغی جدید در مکتب ساختارشکنی.))(7)

 

منابع:

 

(1)ارزش ادبي ابهام   محمود فتوحي http://karsi.blogfa.com/post-44.aspx

 

(2) هنر شهيد آويني و انديشه مدرن نوشته : علي مهجور

 

http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=7037&id=85361

 

  1. (3)مجله بازتاب انديشه شماره 30 ملكيان، مصطفي
  2. (4)ارزش ادبي ابهام   محمود فتوحي  http://karsi.blogfa.com/post-44.aspx
  3. (5)« افت و خیز ادبیات داستانی دهه اخیر ما» حسن اصغري http://nasour.net/?type=dynamic&lang=1&id=318
  4. (6)مصاحبه با عليرضا محمودي ايرانمهر 24/8/1389
  5. (7)ارزش ادبي ابهام محمود فتوحي   http://karsi.blogfa.com/post-44.asx

 

 

 

 

دیدگاه‌ها   

#1 مصطفی سلیمی 1393-12-25 02:14
ممنون از زحمات شما برای ارایه این مقاله. کاش چند شاهد مثال هم آورده بودید.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692