آرتنا: «معراجیها» مدعی واگویه کردن ناگفته های سیاسی است. می خواهد سیاست های دین زده و رویارویی جناحین را مورد نقد قرار دهد اما از پس همین هم هدف بر نیامده است. |
نوشته: محسن سلیمانی فاخر/خبرگزاری هنر «آرتنا»
«معراجیها» اثری است مبتنی بر محتوای عصا قورت داده شده که ساختار پیش پا افتاده اش هم نتوانسته است سر و شکلی درست به نمایش دهد و حکایت گروهی از دانشجویان است که با تحریک یکی ازاستاد ها اقدام به آشوب و جنجال در دانشگاه میکنند که این تمهید نقطه آغازین قصهای میشود که به سفری ناخواسته منجر میانجامد.
سریال «معراجیها» با بزرگ نمایی و نشان دادن کلوزآپ های متعدد از تصاویر شهدا، جملات ماندگار و خاطره برانگیز از سالهای حماسه و دفاع و روشن کردن خاطرهها و آرمانهای ارزشی برای مخاطب، چتر امنی برای نشان دادن اتفاقاتی مهیا می کند که نه تنها از اساس داستانی محکمی برخوردار نیست بلکه یک مجموعه قصه های افراطی و ضعیف و رها شده با پیوند قصه تدفین شهدا در دانشگاه، به مخاطب عرضه می شود.
«معراجیها» مدعی واگویه کردن ناگفته های سیاسی است. می خواهد سیاست های دین زده و رویارویی جناحین را مورد نقد قرار دهد اما از پس همین هم هدف بر نیامده است و درگیر بعضی از ضعفهای ساختاری و اجراهای غیر هدایت شده تصویری و استفاده از بعضی رویکردهای مبهم و شبهه برانگیز و تابوشکن است.
شخصیت پردازی های سریال ضعیف هستند تصویری که از دانشگاه ارائه می دهد در مواردی دچار ضعف های جدی است، مثلا در طول فیلم فقط یک اعضای یک کلاس را نشان می دهد و همه ی دانشجویان هیچ کاری جز درگیری های فکری و عقیدتی ندارند. به راستی که دانشگاه فرضی و خیالی است. تصویری که از مدیر دانشگاه ارائه می شود، نمایش خاله بازی این رییس با دانشجویان و 3 استاد دیگر است اینکه قشر دانشجو دستاویز و بازیچه بی اندیشه و بی تامل باند بازی و خباثت یک استاد دانشگاه شوند تا این حد نمی تواند باورپذیر باشد یا پادرمیانی و تدبیر استاد مهدوی که نماد راستین و مصلح به حق امروز است را نمی توان از یک محیط اموزشی دید.
اینکه معراجی های می خواهد جریان ضد ارزشی و شبه روشنفکران را به چالش دعوت کند خوب است اما وقتی در بین شخصیتهای معراجیها به دنبال نمادها و نمونههای عینیاش میگردیم در یافته می شود که چندان هم بی غرض شخصیت ها پیش نمی رود. از سویی دیگر برخی از شخصیت ها هم از تیپ و کلیشه گذشته است علی صادقی ، رضا رویگری، اصغر نقی زاده ، امیر نوری، مهران رجبی و نیما شاهرخشاهی همان تکرار مکرراتند. تصویر کشیدن شخصیت «فرید چهاردانگه ماسوله احمدآبادی وزه» با بازی امیر نوری به اصطلاح کمدی سریال می شود تا مخاطب با فیزیک و کلام او و پارتنرش علی صادقی پیگیر ماجرا باشد.
زیرکی ده نمکی در ان است که علیرغم به تصویر کشیدن برخی از اختلاف سلیقه های دانشجویان در موضوعات سیاسی و فکری ، همه چیز سرهم و "هپی اند" می شود و در نهایت هم از اتحاد دانشجویان سخن گفته می شود. این روند در سه گانه های "ده نمکی" باعث می شود وی در حریم آرامی به مسیر ش ادامه دهد.
او نشان می دهد که دو نسل با وجود این اختلاف سلیقهها، وطن دار و میهن دوستند. او حتی با تاکید بر تم "شهدای گمنام" و پیوند دادن جریانات رودررو و نمادین، دو گروه دانشجو "تشکلی" و "تجسمی" را در یک دانشگاه فرضی ، از همراهی پنهانی و گوشت لای استخوان یکدیگر سخن می گوید. مثل خویشاوندی نسبی و سببی برای "عماد "، و " آیه" از اعضای گروه متقابل که ناگریز وام دار یکدیگرند.
شاید کار ستودنی ده نمکی را بتوان در جدا بودن روند قصه در نسخه سینمایی با سریال بر شمرد که همچون نمونه های مشابه، به سریال پلان اضافه و داستان های فرعی اضافه نشده است. نسخه سینمایی درباره نسل دوران جنگ است، اما نسخه تلویزیونی آن به نسل امروز میپردازد و آشتی بین دو نسل است.