شعری از «مارک استرند»/ ترجمه‌ی «محمدرضا ربیعیان»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:


بخشی از طوفان

از سایه‌ی گنبدها در شهرِ گنبدها

دانه‌ای برف، بورانی بی‌وزن، واردِ اتاقت شد

سمتِ دسته‌ی صندلی آمد و از بالای کتابت

لحظه‌ای را که نشست دیدی

تمامش همین بود

بیداریِ خطیر و ناپایداری

بلند شدن و نرم گوشه‌ای افتادن

زمانی بینِ زمان‌ها تنها تدفینی بی‌گُل است

فقط همین است

مگر برای همدلی که این بخش از طوفان

که پیشِ چشم‌هایت هیچ شد، کاش بر می‌گشت

طوری که سال‌ها بعد، جایی که الان نشسته‌ای، کسی بگوید:

"وقتش است. هوا آماده است. آسمان کاری دارد"

Mark Strand/1934-present

 

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692