شعری از «آلکساندر ریستوویچ» ترجمه‌ی «محمدرضا ربیعیان»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

درباره‌ی مرگ و چیزهای دیگر


چقدر مرگم عجیب است که از کودکی به فکرش بودم:

پیرمردی پشتِ میزنشین کتاب‌خانه‌ی شهری کوچک را رها می‌کند

کناری تکیه می‌زند و سرانجام روی چمن می‌افتد

 

باور دارم که به هر دلیلی، همان چیزی را تجربه می‌کنم که دیگران تجربه کرده‌اند

از پله‌ها بالا می‌روم و شامم در کیسه‌ای پلاستیکی دستم است

حتا برنمی‌گردم به کسی نگاه کنم که آن لحظه با موهای فرفری و لباسِ مهمانی دارد پایین می‌آید

 

می‌توانست مرگی معمولی در قطار باشد:

مردی که دشت‌ها و تپه‌ها را در برف به‌دقت ورانداز می‌کند

چشم‌هایش را می‌بندد، دست‌هایش را در هم حلقه می‌کند، و دیگر نمی‌بیند چند لحظه قبل چه‌چیزی را تحسین می‌کرد

 

سعی می‌کنم احتمالاتِ دیگر را به‌ یاد بیاورم و بنابراین، یک‌بارِ دیگر حضور دارم

خودم را به‌شکلِ مهمانی شاد و کوچک درمی‌آورم

بعد از خالی کردنِ جامم، خنده‌زنان نقشِ زمین می‌شوم و رومیزی را با گلدانی پر از رُز دنبالِ خودم می‌کشم

 

البته، مرگم مفهومی روانی هم دارد

در آسایشگاهی کوهستانی مخصوصِ دیوانه‌ها

جایی که خِرخِرکنان در رخت‌خواب‌هایی با ملافه‌هایی تازه‌عوض‌شده برای همدیگر غر می‌زنیم

 

می‌توانستم به شیوه‌ای خیلی متفاوت با چیزی که انتظار دارم بمیرم:

در کنارِ همسر و دخترم، در محاصره‌ی کتاب‌ها

آن‌بیرونْ همسایه تلاش می‌کند استارتِ ماشین را بزند که برفْ شب را غافل‌گیر می‌کند

Alexandar Ristovic/ 1933-1994


 

 

دیدگاه‌ها   

#1 ص.شویکلو 1391-07-08 01:52
ترجمه خوبی بود.
متنش خیلی اشنا بود برام.
فکر می کنم 1جایی خواندمش قبلن. بله من جایی قبلتر این را خوانده ام اما کجا یش را نمیدانم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692