شعری از «میشائیل کروگر»ترجمه‌ی «علی عبداللهی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:


سایه و نور

يكي را مي‌شناختم كه چيزي تاريك‌تر از نوری سراغ نداشت

كه تمام عمر با چشم‌هاي نزديك‌بين خود مي‌جستش

او در سايه‌هاي سنگین تلمود غور مي‌کرد و چون

عمله‌های روزمزد انبوه مکتوبات ريش و پشم‌دار گنوسيان را مي‌سُفت

تا آنجا كه قيافه‌ي خودش چون یکی از حروفي شد كه

ایزد هم از آن سر در نمي‌آوَرَد.

از او ياد گرفتم كه منشاً نور تکرارناپذیر تصاوير "ورمر" كجاست .

جستارهاي كوتاه هوشمندانه‌اش درباب زاويه،

گوشه و پرده‌ی پندار را شاپرك‌هايي مي‌خواندند

كه از كتاب‌هاي فرهيخته بيرون مي‌آیند،

رمان قطعه‌وارش ناموفق از آب درآمد.

ما هر روز به ديدن چاهي مي‌رفتيم كه

آورده اند ، كلفتي موقع نگريستن به ستارگان

در قعرآن افتاده بود ، و هيچ‌چيز

نمي‌توانست بيشتر از مورچه‌هايي منقلبش كند كه

وجب به وجب کره‌ی خاکی را با حوصله زير پا مي‌گذاشتند.

بعد از فروکشتن شمعي كه در پرتو آن

تمام مکتوباتش را می‌نگاشت،

عاقبت خود را تسليم همان نوری كرد

كه هیچ باوری به آن نداشت.

Michael Kruger/ 1943-present

 

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692