Around the Corner by Charles Hanson Towne مترجم هلیا اباذری

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

helia abazari

Around the corner I have a friend,
In this great city that has no end;

Yet days go by, and weeks rush on,
And before I know it, a year is gone,
And I never see my old friend's face,
For Life is a swift and terrible race.
He knows I like him just as well
As in the days when I rang his bell
And he rang mine. We were younger then,
And now we are busy, tired men:
Tired with playing a foolish game,
Tired with trying to make a name.
"Tomorrow," I say, "I will call on Jim,
Just to show that I'm thinking of him."
But tomorrow comes--and tomorrow goes,
And the distances between us grows and grows.
Around the corner!--yet miles away . . .
"Here's a telegram, sir . . ."
 "Jim died today."
And that's what we get, and deserve in the end:
Around the corner, a vanished friend.

 

 

 

 

 

در کناری

دوستی دارم من
در کناری از این شهر بزرگ که ندارد ختمی
روزها می‌گذرند، هفته‌ها در پی هم
من نفهمیدم که، سالی سر شده است
و ندیدم رویش
زندگیست، چابک و خوف است دورش
می‌داند که دوستش دارم
روزهایی به صدا آوردم
زنگ کاشانه‌ی او
او نیز خانه‌ی من
جوان بودیم آن‌وقت
الآن اما، گرفتار،  چه سخت
خسته‌ایم،
خسته از این بازی و جهل
خسته‌ایم،
خسته به دنبال  پرآوازه شدن
»فردا» گفتم من
»به او خواهم زد زنگ
تا بگویم
که به فکرش هستم.»
منتها این فردا آمد و رفت
تا که این فاصله‌ی میانمان
رویید، بسیار و چه بس
در کناری، فرسنگ‌ها دورتر...
»تلگرافی دارید.
امروز او مرد جناب.»
و در آخر همه‌ی سهم من از این‌همه تنها اینکه:
دوستی دارم من
دوستی رفته ز دست.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

Around the Corner by Charles Hanson Towne مترجم هلیا اباذری

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692