جنوب همین باقی مانده
از جنوب آغاز شده این رود / جاری ......
خمپاره هایش را می توان شمارش کرد
انگشت کم می آوری / کسی به تو قر ض نمی دهد ؟
و این همه موی ریخته گواه شده است
از جنوب آغاز شده !
حالا خمیازه ای پلاسیده
کنار تنم که زن هم نیست / نبوده تا نمی شود
استفراغ/ همین !
آغازی که اولش هم نبوده
جنوب را به پایانی می برد / دارد نزدیک می شود
خرمشهر ش هنوز در دهانه بوق ایستاده
و کمرش خم به سمت اروند
خالی می ریزد به خلیج فارس/ محشور با اوقاتی کوتاه !
بی گوش ماهی حتی
جنوب همین باقی مانده ما شده است
گلویی بریده بر کرانه هیچ
صلح که بیایید
خیابان ربطش به ماست / دراز می رود تا...
حالا دوباره جنگ همین طور دراز .....
مادرم را گم کرد و برادرم که رفت ...
ادامه پیدا نمی کنم تا انتهای این درازا / که می رود تا......
لیبی هم ادامه اش تا معمر قذافی نیست ادامه دارد تا........
و کلید صلح جهانی دست به دست می چرخد تا...../ می شکند در قفلی که نبوده !
چقد رمی توانیم این باشیم تا....
تا را بگیریم برویم تا....../ آزادی خونی که نیست و رگی نبوده
ناخنها را هم کشید ه اند / ریختن پای عدالتی که بلد نیستیم
صلح که بیایید / شاید
همین باشد که زیر بالشت من تلف شده است ....
قفس شاید همین حرف
حرفم چارستون این در!
می خورد و باز تابش دیوار / گوشی نیس تا بشنود در بازگشت
حرف در دهان می چرخد / تفاله یعنی همین جن دربدر
کسی با صدای قبلی اش نیست
و آغاز این حرف بدون فردا
می ترسم ادامه پیدا کنم
دستی دراز کن /تا فا صله می دود
قفس شاید همین حرف باشد ؟!
تا فاصله !/ دری ندارد برای باز شدن
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا