شعر آزاد«آيدا مجيد آبادي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

«دلفین کاغذی»

 

دارد باد می‌آید

و من خیلی می‌ترسم

اگر تو برنگردی

تکلیف دلفین کاغذیمان چه می‌شود؟

مگر قرار نبود

هزار، هزار بار بدهیمش دست بچه‌ها؟

مگر قرار نبود

به جای روزنامه چاپش کنیم؟

مگر قرار نبود؟

توی چشم آدم‌ها رونمایی شود؟

نکند تو هم مثل بقیه

چیزی درست می‌کنی

که حوصله‌ات زمین نریزد؟

و یا اینکه اسمت را ثبت کنند

و با چند صفر گنده‌ی اسکناسی

سر و تهت را هم بیاورند؟

آه!

من دلم خوش نیست

و می‌ترسم

تا تو پشت میکروفون‌ها

باد دهانت را خالی کنی

باد بیاید

و دلفین کاغذی را با خودش ببرد.

 

«کلید»

 

دیگر نگران هیچ چیز نیستم

آن مرد ‌واند با کلیدش

همه چیز را باز کند

حتی سر تو را

که فکر می‌کنی همه چیز تمام شده

و سر قرص‌هایی را

که همه چیز منند

و این خیابان را

که خوشی از هر طرفش زده بیرون

و دارد خفه می‌شود

نگران هیچ چیز نیستم

مدرکم را می‌گذارم در کوزه

تا اینهمه خوشبختی

در گلویم گیر نکند

و دریاچه‌ام را محکم بغل می‌کنم

که مبادا از این همه خبر خوب

غش کند!

آه! همه چیز خوب است

کتاب‌ها دارند باز می‌شوند

و چشم‌ها

و دست‌ها

فقط یک چیز

می‌گویم

یک زنگ بزنیم به حسین موفق

نکند وسط راه

کلید این مرد خراب شود یکهو!

 

 

«همیشه همینطور بوده»

 

همیشه همین‌طور بوده

هیچوقت دستم به آنها نرسید

و لبخندشان را از دور، مزه مزه کردم

همیشه تصور آنها با من فرق داشت

و هیچکس به اندازه‌ی خودم

اسم کوچکم را صدا نزد

خسته‌ام از اینکه

گاهی از بالا نگاهم کنند

و گاهی از پایین

امشب به عنوان یک نمی‌دانم

به چیزهایی فکر می‌کنم

که مثلاً...!

به این شهر و به این خیابان‌ها

که با من صاف و صوف شده‌اند

و این آدم‌ها

که دهانشان از خودشان بزرگتر نیست

بی‌خیال

بهتر است به جای این حرف‌ها

به فکر پایان نامه‌ام باشم

شاید جایی بگذارند

تلفن‌هایشان را جواب بدهم.

دیدگاه‌ها   

#6 دریچه ای رو به هنر وفرهنگ 1395-02-12 16:37
با سلام/- بسیارخوب/ دروبلاگهای بروز شده هستید / موفق /پیروز وهرروز بهتر از دیروز باشید. درضمن--------------------

موافق تبادللینک باشید خوب است/با سپاس./

ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمی‌دانیم
چون دلارام می‌زند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم
دیگران در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم
مر خداوند عقل و دانش را عیب ما گو مکن که نادانیم
هر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزاردستانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص می‌نگری ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت ترک یار عزیز نتوانیم
-----------------------------------------------------------------------------
#5 مهناز پارسا 1393-09-24 23:27
سلام. آیدای عزیزم. قلم زیبایی داری و شعرهایت همیشه به دل می نشیند. موفق و سبز باشی عزیز دلم.
#4 حسین محمدی 1392-12-28 15:11
نقل قول:
درود برشما

قسمت نبود
هرچه که بود
تمام شد
قبل از تقسیم چشم های منتظر
اگر در راه میماند
حوصله ی برای لبریز شدن
قورت میدهیم
نفسی که بشماره زنگ میزند
خاموشی همواری
در بوق ممتد... سکوت
باز انگشت دهان
گرفتار میخوانیم
فالی تا هرگز به مراد نرفت
همان خری که از کره گی دُم نداشت
راست می گویی
این مردم
دهانشان از خودشان بزرگتر نیست
لقمه ها نخورده
از گلویشان بیرون می پرد
منهم میگویم
بی خیال
تلفن را روی منشی میگذارم
مطمئنم .. پیامکش تقلبی ست
.
.
بهره بردم از اشعار زیبای شما ...موفق باشید ...
سلام دختر دایی شعر ت زیبا بود واقعا افتخار کردم منتظر اشعار جدید هستیم . یاحق
#3 آیدا 1392-08-07 19:09
آقای آل موسوی سلام،
پژواکم را در شعرتان شنیدم،
زیبا بود، ممنون.
#2 صادق آل موسوی 1392-08-06 23:06
درود برشما

قسمت نبود
هرچه که بود
تمام شد
قبل از تقسیم چشم های منتظر
اگر در راه میماند
حوصله ی برای لبریز شدن
قورت میدهیم
نفسی که بشماره زنگ میزند
خاموشی همواری
در بوق ممتد... سکوت
باز انگشت دهان
گرفتار میخوانیم
فالی تا هرگز به مراد نرفت
همان خری که از کره گی دُم نداشت
راست می گویی
این مردم
دهانشان از خودشان بزرگتر نیست
لقمه ها نخورده
از گلویشان بیرون می پرد
منهم میگویم
بی خیال
تلفن را روی منشی میگذارم
مطمئنم .. پیامکش تقلبی ست
.
.
بهره بردم از اشعار زیبای شما ...موفق باشید ...
#1 مژگان 1392-08-05 03:23
سلام
آيدا جان به خاطر شعرهاي زيبا(وكمي هم فلفلي چون ميشه حس تند بودن رو از نوشته هاي زيباتون گرفت)براتون تبريك ميگم و اميدوارم در تمام مراحل زندگيت پيروز و موفق باشيد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692