شعر آزاد «اکبر قناعت زاده»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

 

شعر اول:

 

عقب‌گرد سرهنگ

جنگ تمام شده

قطار‌ها رفته‌اند- سربازها خسته‌اند

شما هم بهتر است مواظب احتیاط باشی و برگردی

دل‌خور هم نشی

که حکم مکرر من همیشه دل بوده

 

سینه ریزِ طلا مال صَفیه

شمشیر زمردنگار برای سیف‌الاسلام

تازه از هفتخوان رستم هم که بگذری

می‌رسیم به همان آسیاب بادی‌های خودمان

شتاب کن سروانتس

 

همزاد فضایی من- گانگسترِ مرّیخی

جنگ تمام شد

«غوغائیانِ العازر به خاکپشته شدند»  

 

اشک شاهزاده

امروز ما به خدایان می پیوندیم

اربابان زمان

مدبّران سرگردان

درد و مرگ جزئی از سرشت ماست

نظریه کیهانی- کهکشان سوخته

من گم شده بودم

تو می‌خواستی پیدایم کنی

 

سناتورهای باستانیِ خاک آلود

با سگِ حلبی- کوزه حلبی- یاقوت حلبی

حفره ها خالی بود و

یک شاهزادۀ اشکانی با چشم‌های میل کشیده

زُل زده بود به ما

 

شعر دوم:

 

 تَرَك برداشته

خانه قدیمی‌ست

موریانه دارد خانه

تَرَك برداشته

خانۀ ساحلی غرقِ خودش شده بوده

از ستاره- از مرجان

زن ساحلی غرقِ خودش شده بود

«چرا نگاه نكردم»

ستاره مثل عروسك

ستاره تشنه مثل كویر

ستاره غرقِ پولك و مُنجوق

به گوشواره‌های صدف

«چرا نگاه نكردم»

ترك برداشته

از غرقِ خودش شده بود

                      ترك برداشته

 

 

شعر سوم:

شب اول چهار‌پایه‌اش را

پایه‌هایش را       اره اره كرد

ساق به ساق – زانو به زانو

بریده – چهار زانو - نشسته – آمده بود

صبح با ساعت ِ شنی قرار ملاقات داشت و

من چقدر عاشق ِ این چارپای زانو بریده

كه صبح دوباره وقت ملاقات است!

چكش – چوب – میخ كوب

شكسته شد هجومِ هزار صوتِ نخوانده

مكالمه با اصواتِ بی‌صدا

در وادی نا‌ایمن مخاطره بود

درخت‌ها – دیوارهای گوش كشیده – كلاغ‌های خبر چین

زانو بریده تمامِ ساحل را با من قدم زد آهسته

زیر گوشم گفت:

چهار پایه درست می‌كنی؟!

گفتم

     نه كاكا       بِلمْ می سازوم         فقط بِلمْ

 

دیدگاه‌ها   

#2 رضا 1392-07-29 15:07
کار سوم زیبا تر بود
سپاس
#1 صادق آل موسوی 1392-07-26 02:45
درود برشما

مادرش هم
هیتلر را دوست داشت
دستهایش
بالاتر از بند رختی بود
برای آویزان لباسهای آب کشیده
پدرش هم
موسیلینی را دوست داشت
موهایش را می تراشید
برای سربازی فراری بود
نگران چیست
اگر ارتش
سینه خیز می رود ... مهد کودک را
فرماندهان پشت چادرها
شوهر می دهند... کبری خانم را
این همه فرصت
سوخته می شود جنگ
در قلیان های تبخیری
این قهوه خانه ها .. پادگان ناصر شاهی ست
حتما سرهنگ
... عقب گرد ..
پرچم های سفید
در تقاطع ...پشت و خنجرهاست ....

ببخشید استاد

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692