شعر آزاد«رويا پويا»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

« راز بقا »

دست در موقعیت انحصاری

چاقو را شستشوی مغزی می‌دهد

دست در سقوط یک ساطور

آهو به دنیا می‌آورد

از چشم‌های پلنگ

دست بر نمی‌دارد این دست

صبح روز بعد

در تراکت‌هاست

صبح روز بعد‌تر

در خون و رویا

از چشم‌های این پلنگ

شکار بر نمی‌آید.

 

« فنجان»

فنجان

طفل تو خالی روی میز

از برف پشت پنجره

لباس‌های حریر بیرون می‌آورْد

گفت: از چراغ واژه ای برنمی‌تابد

و زمان نعلبکی است در دست مادربزرگ

قندی که فشارم می‌دهد توی چای.

 

مثل کفش پدر

کودکی در او جا نمی‌شد

طفل روی میز

فصل‌ها را هی پر و خالی می‌کرد

- که هی گوشمو بگیرم ، بی‌حرکت، سیستم صوتی خروپف‌ها رو کم و زیاد کنم.

 

فنجان همیشه سرد بود

روی میز

حتی وقتی بارانی یک دقیقه‌ای

فرق می‌شکافت از ظهر

و چای را به بلوغی زودرس می‌رساند.

دیدگاه‌ها   

#4 ali reza ghanbarian 1393-05-24 05:37
I love roya and her poems .....is very good **
#3 شاهین حامدی 1393-02-04 23:29
سلام .شعرهای قشنگی بود. و آدم وجذب به خوندن میکنه.حتما سفری به سمت قبرستانم داشته باشید
#2 صادق آل موسوی 1392-07-14 14:41
سلام .....
دهنم به اندازه
صورتی یک شکوفه می شکافد
مغز تخمیر شده در هوس بارداری یک سیگار عمیق برای تنفس همه تشویش های بلوغم را
چه کسی می داند
چشمهایم در زمین بدنبال کدام ساق پا می گردد
بیا مرا به قهوه ای مهمان کن
تمام استکانهای خانه ام بوی چای میدهد
سرگردانی توحش مرا
چه کسی آرام می کند
.
.
جسارتی اگر شد ببخشید
#1 یک نخ سیگار 1392-07-03 20:10
...و زمان نعلبکی است در دست مادر بزرگ
قندی که...
بسیار زیباست
اما "قند" می توانست بیماری مادر بزرگ هم باشد
شعر دومتان ساختار قوی وپایان زیبایی دارد

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692