همه را عاشقانه،
خواهم نوشت.
خواهم نوشت.
ساعت هفت عصر
هوا روشن بود،
به خواب رفتم،
و تابستان
نيمه هاي شب،
هوا هنوز روشن بود.
و تو نبودي.
در شب هاي سرد و سياه
زمستان ،
هم،
باز تو نبودي.
و نيستي.
هرگز و در هيچ فصلي،
نبودي.
بهار كه جاي خود دارد. نبودي.
پايبز هم.
و من بخواب مي روم.
خسته.
خواب هميشگي.
جواد كراچي
اسفند ١٤٠١
تقديم به ايران خانم.
دیدگاهها
حیف است نبودش
در بهار
تابستان ملس
پاییز پر رنگ
و زمستان دل گرمی ها
برای همیشه باش و بمان
چه ما باشیم و چه ....
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا