در انتظار
به گُل نشسته اند تِنگِز ها
پوست می کند زخم شکوفه
از تن بادامهای تلخ
گروم گروم داغ نقاره ها
هاینا هَلَیِ کَرِنا
قشلاق را روی سر گذاشته
می تکاند بایداق را
دست باد
در آبی آسمان
پرسه می زند بغض
در گلوگاه مادر
و هفت رنگها را گُل آويزمی کند
بر گردن ایل مردانی
که کوه هاگذاشته اند زیر پا
تا گرم تر کنند
اجاق طُی را
گَلین می شورد
با اشک غبارجاده را
پژواک نعره تبر ها
سیبهای کالش را قنج
و شور آشوب،
زلفش را آشفته تر می زند
در حجله ای
که چادر به سر کشیده است
برنو
بر دوش تیرک چادر
میدان را زل میزند
آه !!!!
دومان
با موهای حنا نبسته
در مرداب نیلوفر شد
و خاک سرد، سَرو اش را
تنگ در آغوش کشید
گره گرفت
در گلوگاه گل اندام
کِل!
خورشید گُر گرفته
پناهنده شد به کوه
در سایه روشن آتش کَرّه
مادر، دو دستمال واژگونه
هَلِی را عزا میرقصید
نقاره از نفس می افتد
در شب سووشون
اجاق یورت ها سوت و کور
عبدالله پناهی
فیروزآباد فارس
-------------------------------
تنگز :(چالی)،درختچه ای کوهی که با شکوفه های
زود رس،خبر رسان بهار است .
گروم : صدای کوبش چوبهای کوتاه بر پوست نقاره .
نقاره : یکی از آلات موسیقی کوبه ای ،نوعی طبل .
کَرِنا : یکی از آلات موسیقی بادی که صدایی بم تر از سورنا دارد.
بایداق : دستمال هفت رنگی که به نشانه عروسی بر سر تیرک چادر نصب می شود .
طُی : عروسی .
گَلین : عروس .
دومان : یه معنای مِه ، نامی برای مردان در ایل قشقایی.
کِل : صدایی که از چرخش زبان در دهان تولید می شود و نشانه شادی است.
کَرّه : آتشگاهی سنگ چین به ارتفاع یک متر که در وسط میدان عروسی بر پا میشود.
با هیزم چیده شده بر آن در شب روشنایی جشن عروسی را تامین می کند .
هَلِی : رقص زیبای دستمال ایلات جنوب ایران که در شادی ها به ویژه در عروسی عزیزان بر پا می شد.
یورد : اتراق گاه خانوارها در دامنه تپه ها که با بر پایی سیاه چادر ها و قاش گوسفندان در دید و دسترس آنها است .
--------------------------