شعر از «میلاد خدابخشی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

milad khodabakhshi

با یک‌تن و چندی

زیادی اهل سفرم

تنی چند که تراشیده بودند برام در آتن

چنان شعله می‌کشد که هرچه دورتر

داغ تر و

هرچه دیرتر                  گود تر اند

اندوه‌‌ من‌ از روز بعدی چاق‌تر

درفضای ابرم باغچه کرم می‌ریزد

نگاه‌م نکن که از سگ‌های بلغار گیرنده‌تر

چشم‌هایی که ول کن پاچه را یِ توست

زوزه‌ی انگشتانم

دنبال چاره در گودال تو اند

هنوز توی خوابی که تب می‌کند کبریت

با تواند

فرصت زیاد است

بگذار دوباره بنویسم

به نام داغِ تنِ یکصدوچندی در یونان

و شلعه‌های گورکن هرکسی دورتر

تا روز ابد کسی نمی‌بیند

لم داده لُخت‌ایم

توی این قوطی کبریت

مگر هوس کند خدا

سیگاری دود کند

یکی داد می‌زد امشب شنیدی؟

شوهرش مرده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شعر از «میلاد خدابخشی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692