شعری از «زینب فرجی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zeinab faraji

مدت هاست

 پنجره ای آرام برای درگاه بادآورده نی می نوازد

نی هایی برای باران

نی هایی برای شادی های زیبا

من خودم خواستگاه طبیعتم

طبیعتی روبه افول

گاه سرم دراندام تو گیج می رود

نترس

این سطرهای کوچک شده دردهان توست

این عشق

روزی دست دزدها بوده است

روزی دست پروانه ها

بیا باهم به پرستش میوه هایی خوش و آب و رنگ برویم.

من نقاش چهره های مختلف هستم

چهره ی یک تفنگ گاه شادم می کند

گاه غمگینم

چون زنی که به نیمکت پارک تکیه داده است

تاشوهرش ازسربازی برایش گل سرخ بیاورد

من با خون آرایش میکنم

با خون به ناخن هایم لاک می زنم

چقدر خنده ی یک آهودراین قاب عکس زیباست

به دنیا بیا

اینجا آخرجهنم رفته برباداست

خواهران زیادی گندم بافته اند

روی موهای سپیدمن

می ترسم

عاشق تر ازاین دنیا نروم

وطوفان برخلاف جهت بوزد

کاش کسی بیست و هفت سال دوستم داشت

بیست و هفت سال برایم شمع روشن می کرد

و خودش را در آینه ها فوت میکرد

بعدبرمی گشت به بهشتی که بدتر از دوزخ است

چقدر

بایدتسلیم یک تصمیم کبری شد؟

من ازپرستش یک قوی آبی

خاطره ی خوشی

به یاد ندارم

ببخش

که آمرزش تمام گناهانم رابه تو بخشیدم

امروز چهارشنبه است

مادرم دیالیزکرده است

پدرم بعداز یک سکته قلبی

هنوزهم به دایی ام می گوید

چاق‌.

ببخش

که امروز بی توسرشد

خدای ویتامین هاو آهن ها

ماباکفش های پولادین دوستت داریم

وقتی چک مان یک بوس ساده است

که برگشتی ندارد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شعری از «زینب فرجی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692