شعری از «یوسف رستمی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zzzz

از این آب

می توانید

به مروارید برسید

حتی آب سیاه که بیاورد

نصفش بوی دلار می دهد و

ته مانده اش

سوخت روزهای سرد و سوزان !

فقط کافی ست

گذرتان بیافتد

به این ساحل ابری

به چشمی که در چنته ی ابر است !

چشمم موج می زند

خواهید دید

دلم موج می زند و

 شما نمی بینید

این اقیانوس ناآرام را

که هنوز

آبستن نهنگ های ناآرام است

نهنگ های خودکشی

آبستن تایتانیک هایی

که هیچ رُزی از آنها

زنده در نیامده

آبستن ابرهایی

که زاده می شوند و

بر سواحل مرجانی

چنبره خواهند زد !!!

https://t.me/yousofrostamishaer

از مجموعه زیر چاپ " چندعینک، فلسفه ببافم؟!" ( نشر مایا )

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

من

بازمانده های زیادی بودم

با پیکرهایی

زخم خورده از جنگ هایی

که تحمیل شد

به گرده ام

 از خنجر رنجرهای آمریکایی

و سوراخی خونین در کتف راستم

با شلیکی از چریکهای ویتنامی

من بازمانده های بسیاری بودم

از اتحاد اعراب و اسراییل

تا دلی که به کارون زدم

زخمهای زیادی در کوله پشتی ام

حمل کرده ام

از داغ دختران کوبانی

تا رنج کولبران بوکانی

من بازمانده های زیادی هستم

برخاسته از گوری دسته جمعی

محشور شده با شاه چراغ

با چراغی در دستم

به دنبال بازمانده های دیگرم

لابه لای کاج هایی

که سرزد از مهر خاوران

من بازمانده های بسیارم

با پیکرهایی

که کشان کشان

میکشانم بر آسفالت

تا درب خانه ی تو

آنجا که تمام جنگها

در پیرهن سفید تو

پایان می پذیرند

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شعری از «یوسف رستمی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692