اشعاري از «مريم ورشويي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

1


قفس
طرح میله‌های آهنی نیست
که در ذهنمان هاشور می‌زند
دکمه‌ی احساسی است
که لای جادکمه‌اش گیر کرده
پیراهنی که روی بند فراموشی
تاب می‌خورد
وآیینه‌ای
که در حجم بی‌حوصله چشم‌های ما
خاک.
فرقی نمی‌کند
که جغرافیای غصه‌هایت
شرقی است یا غربی
همیشه فروغ و فریدایی در تو رنج می‌برد
وقتی تاریخ مصرف سطر‌های  تو را
دست‌های دیگری رقم می‌زند .

2


خاک هرگز نمی‌تواند
دلتنگی‌ها را
در باغچه پنهان کند
در سبزترین درخت هم
برگی زرد می‌شود
تا رنج ریشه را
به دست‌های باد بسپارد
شهر پُر است
از آدم‌هایی
که درد‌هایشان را
پشت لبخند‌هایشان پنهان می‌کنند
بی آنکه بدانند
نهنگ‌ها هم گاهی
بالای آب می‌آیند
تا عمق لحظه‌های زیر آب را بهتر بفهمند
شهر پر است از آدم‌هایی
که نمی‌دانند
رنج‌ها گاو‌های وحشی‌ای هستند
که همیشه
از پارچه‌های قرمز‌مان عبور نمی‌کنند...


3


لاک‌پشت‌هـا آسوده
تخم‌هایشان را
به شن‌های ساحلی می‌سپارند
و دوباره به اقیانوس بر می‌گردند
ما سال‌هاست
که چمدان‌های بسته را
مدام به دوش می‌کشیم
ومثل ستاره‌های خاموش
در مدارمان
فراموش می‌شویم
و فراموش می‌کنیم
برگی که روی باد سقوط می‌کند
انتخاب مسیر با خودش نیست .

 

مريم ورشويي

دیدگاه‌ها   

#3 ghazale 1391-05-08 15:51
اشعاری قشنگ دارید
#2 محمدعلی حسنلو 1390-11-30 22:03
پیش از این در فیس بوک بیشتر از شما اثاری خوانده بودم خانم ورشویی .

امیدوارم که در اینده بیشتر از شما بخوانیم .
#1 طيبه تيموري 1390-11-30 14:10
سلام
شعر سوم خصوصا شروعش را دوست داشتم اما به نظرم فضاهاو تشابيه در شعرهاي اول و دوم تكراري هستند، هرچند منظور شگرفي مد نظر نويسنده باشد

لاك پشت ها و چنين اعتماد غريزي خيلي خوب بود

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692