شعر آزاد «مریم رنجبری»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

سیاهی شب

شب را

همانند چهره سیاهی می‌بینم

و ستاره‌ها را

چشم‌هایش

مانند انسانی که سیاهی، تمام وجودش را فرا گرفته

و فقط روزنه ای امید، در میان تیرگی‌ها

کورسو می زند.

لب می‌گشایم

دهان باز می‌کنم

به کلامی،

زیبا

و البته شاید غمگین

می گویم

شب، آرامشی بی پایان است

سیاهی، همه رنگ‌ها را درخود دارد

و

مرگ نیز مانند شب، به سیاهی تصویر می‌شود

مرگ و شب

هر دو خوشایند و زیبا و پر از رنگ‌اند

و هردو

مارا

از بند روشنایی

رها می‌کنند

و در سیاهی، غرق رنگ

دیدگاه‌ها   

#2 دکتر مجید رسولی 1394-11-05 16:10
با سلام.
تبریک میگم- بسیار زیبا بود- گرچه هیچ طرحی در نهایت تکامل خود نیست.
موفق باشید.
مایلم شعرهاتون را برام به آدرس فوق میل کنید.
دکتر مجید رسولی- فارغ التحصیل دکترای ادبیات زبان انگلیسی دانشگاه آکسفورد.
#1 دکتر مجید رسولی 1394-11-05 16:10
با سلام.
تبریک میگم- بسیار زیبا بود- گرچه هیچ طرحی در نهایت تکامل خود نیست.
موفق باشید.
مایلم شعرهاتون را برام به آدرس فوق میل کنید.
دکتر مجید رسولی- فارغ التحصیل دکترای ادبیات زبان انگلیسی دانشگاه آکسفورد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692