شعر آزاد «فخرالدین سعیدی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 


خیال ات تخت!
خاطرت آسوده!
تااین همه درخت ریشه در تشنگی دارند
روحم راباسلام ستاره
وصلوات پروانه نخواهم شست
سرصحبت ام بابهار بود
اما شماکه دیدید
چطورستاره خم شد و
کلاهش را توی باغچه ما انداخت
اینجا کسی اهل تعارف نیست
گیرم که احساس ات عفونت کند
دل ات بوی گندبگیرد

پس توقع نکن کسی دست روی شانه‌ات بگذاردوبگوید:
هی! خرشریف!
این زندگی مچاله شده را به چند نخ سیگار فروختی؟

فخرالدین سعیدی آبان 79

دیدگاه‌ها   

#2 مریم نقیب 1394-07-06 00:26
عالی بود آقای سعیدی لذت بردم
با آرزوی موفقیت برای شما و شعرهایتان
#1 آیدا مجیدآبادی 1394-07-04 23:08
درود ها آقای سعیدی عزیز
قلمتان سبز..

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692