به معشوقهام می گویم
قبل از اینکه زانوهایم بخمد، مرا بکش
نگران زمستان
وبرگ های که از شاخههایم می افتند. نباش
مرا بکش
خانهام آشیانه توست.
زندگی کن.
شبیه درختی
که میشود.
اورا ازبین هزاران درخت جنگل پیدا کرد.
درغروب های پائیز
اسم قبرم را
بنام اخرین شعرم
صدا کن
بنام اخرین اسمم.
بجای گل
چندتار از موهایت را روی قبرم بگذار.
بجای گل
سرانگشتان صدفیات
صورت زیبا وسرخ ات را جا بگذار
تا جرقه ای ساعقه وار
صورت سنگ را ببوید.
خطوط درد
همیشه
ترکی را روی سنگ بازمی کنند.
تو کاری کن
در سپیده دم چشمهایت
بکش مرا
برای وداع با اخرین کافه
اخرین قهوه
اخرین سینما
اخرین خیابان
اخرین نفس زیر پوستهای تن
من چگونه ازاد خواهم شد؟
دیدگاهها
شاعري كه غلط املايي داره رو من نمي تونم بپذيرم
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا