شعر آزاد«نعمت مرادی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر آزاد«نعمت مرادی»

 

به معشوقه‌ام می گویم
قبل از اینکه زانوهایم بخمد، مرا بکش
نگران زمستان
وبرگ های که از شاخه‌هایم می افتند. نباش
مرا بکش 
خانه‌ام آشیانه توست.
زندگی کن.
شبیه درختی 
که می‌شود.
اورا ازبین هزاران درخت جنگل پیدا کرد.
درغروب های پائیز
اسم قبرم را
بنام اخرین شعرم 
صدا کن
بنام اخرین اسمم.
بجای گل 
چندتار از موهایت را روی قبرم بگذار.
بجای گل
سرانگشتان صدفی‌ات
صورت زیبا وسرخ ات را جا بگذار
تا جرقه ای ساعقه وار
صورت سنگ را ببوید.
خطوط درد
همیشه 
ترکی را روی سنگ بازمی کنند.
تو کاری کن 
در سپیده دم چشم‌هایت
بکش مرا
برای وداع با اخرین کافه
اخرین قهوه
اخرین سینما
اخرین خیابان
اخرین نفس زیر پوست‌های تن
من چگونه ازاد خواهم شد؟

دیدگاه‌ها   

#1 طيبه تيموري 1394-05-05 12:21
صاعقه:(

شاعري كه غلط املايي داره رو من نمي تونم بپذيرم

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692