شعر كلاسيك «بهار حق شناس»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

 درون دهکده آن شب؛  صدای غم پیچید

عروس ِ حجله نرفته کفن به تن رقصید

کسی که حلقه­ی غم را به دست او می­‌کرد

از آن دو چشم سیاه‌­اش چرا نمی­‌پرسید!!؟...

نوشته بود عزیزم تو مال من هستی

اگرچه توی وجودش دچار یک تردید....؟!

نترس فال دو کولی دروغ بی­‌خود بود!

وحس دلهره در او کمی که شد تشدید-

درون قلب خودش هی ؛فقط دعا می­‌کرد:

که با خطوط دودستش نمی­‌شود جنگید!

تمام خاطره­‌ها را مرور از نو کرد!

همیشه سیب دل­اش را برای او می­‌چید

پدر اگرچه مقصر اگرچه آگاه است...

ولی از عشق قشنگ‌­اش پدر چه می­‌فهمید؟!

پدر که عشق ندیده ...پدر که عاشق!!؟...نه...

چه روزها که به عشق­اش همیشه می­‌خندید!

هزار باره نصیحت!ولم کنید آخر:

عیار عاطفه­‌ها را چگونه می‌­سنجید؟؟؟؟؟

□□

وقلب کوچک آن دو که کنده بر چوبی

غروب خاطره­‌هاشان غروب بی‌خورشید!

درون ساتن ویک تور؛ نشسته یک پولک!

صدای هلهله­‌ها را گلوی او نشنید!

شبیه فیلم عروسی؛سکانسی از نو زد؛

نمی­‌شود که بمانم!نمی­‌شود ترسید....

وقطره قطره‌­ی اشکش به غم تبسم کرد

صدای تیغ بریده.....صدای غم پیچید!

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692