شعر كلاسيك«بنفشه ابوترابي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

بی نگاه تو و لمس هیجان نفست ، همهء قافیه ها در شرف تبعیدند

واژه های عصبی بیت به بیت غزلم ، غرق در دلهره از حال تو می پرسیدند

 

خوب من ، لکنت این شعر همه گردن توست ، آمدی ، آمدنت هوش و حواسم را برد

ابرها با همه سرسختی و بی حوصلگی ، عاقبت از سر عشق تو غزل باریدند

 

سهم آرامشم آغوش غزل هات شد و ، سهم خوشبختی و شوریدگیم لبخندت

وسط تیرگی مطلق بی خوابی هام ، چشم های تو به تاریکی من تابیدند

 

منکرت شد همهء عالم و آدم اما ، بودی و دیدن تو کار دلم بود ولی...

صورتک های پلاسیده شده فصل به فصل ، به پر و پای من و دلهره ام پیچیدند

 

بغض کردی و جهان در خفقان رفت فرو ، شعر گفتی و در و پنجره هم شاعر شد

شهرهء شهر شدم ، شهرهء آفاق رضام ، همه اینبار من و عاشقی ام را دیدند

 

خسته ام خسته تر از عقربه ساعت پیر ، خسته ام خسته تر از فلسفهء بی منطق

چشمهای تو که بسته ست جهان تعطیل و ، کهکشان ها همگی بی مه و بی خورشیدند

 

پای تاول زدهء حادثه هم می لنگد، هستی و دلهرهء دوری تو می کشدم

خواب خوش دیده م و از خواب پریدم اما ، توی خوابم همهء فاصله ها پوسیدند

 

تو بیا شاعر پر حوصله تعبیرش کن ، برسانم به خودت ، معجزهء آرامش

زخم خوردند همه عقربه ها ، ساعت ها، بس که با بغض نفس گیر جنون درگیرند

 

دم به دم با تن تقویم شدی درگیر و ، وارد جنگ شدم با نوسانات_ [ خیال

و لبانم به خیال تو ، به دلگرمی تو ، سیصد و شصت و دو روز از ته دل خندیدند

 

غنچه های نگران گل محبوبهء شب ، پای دلتنگی پروانه ای من وا شد

خبر آمد که میایی...همهء رویاها ، تا خود صبح به عشق تو و من رقصیدند

 

تا بیایی من و دل چشم براهت هر شب ، کلک فاصله های الکی را کندیم

از همین لحظه شمردن شده آغاز...بیا...که بیایی همه ء ثانیه هایم عیدند

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692